هر چیزی ارزش مردن داشته باشد، ارزش زندگیکردن هم دارد. چشمانت را باز کن و ببین با آنها چه چیزهایی را میتوانی ببینی، پیش از اینکه برای همیشه بسته شوند. وقتی چیزی را میخواهی، همه کائنات برای دستیابی به آن کمکت میکنند. دیوانهکنندهتر از همه هم این است که زندگی را آنگونه که هست ببینی نه آنطور که باید باشد. بهترین روزگار بود، بدترین روزگار بود، عصر خرد بود، عصر حماقت بود، دوران ایمان بود، دوران ناباوری بود، فصل نور بود، فصل تاریکی بود، بهار امید بود، زمستان ناامیدی بود.
دیگر مطلبی که او به آن اشاره دارد ، روابط بسیار ناپسندیده ی زنا است. او بسیار به این امر اشاره می کند و روابطی را در پی این مسئله بیان می کند که بسیار جالب است. اگر دقت کرده باشید ، هنگامی که اسکارلت به دیدار رت می رود ، خود را آماده می کند تا تن به هر چیزی بدهد ولی سرمایه ای از رت گرفته و زندگی اش را تامین کند . یکی از دغدغه های رمان بر باد رفته ، نگاه جدی و ایجاد یک بازنگری در توانمندی های زنان است. میچل سعی می کند ، در تمام رمان این بار را بر روی دوش زنانی منتقل کند که بسیار تاثیر گذار هستند. پس از او حتی ملانی نیز به این درجه از هوش و آگاهی در رمان بر باد رفته نزدیک می شود و آن را کسب می کند .
یک صورت ظاهری است که همان کلمات و متنی را شامل می شود که همه آن را می خوانند و به عیان قابل مشاهده است و دوم ، صورتی پر از رمز و راز و نماد است که در فرامتن و در دل کلمات وجود دارند و همان دنیای پرمحتوای ادبیات را شکل میدهند. هر انسانی که بخواهد از ادبیات به عنوان یک آینه ی عبرت آموز و یک مدرس درس های زندگی استفاده کند ، نیاز به آن دارد که به دل این معانی سفر کند و گره از انبان های راز در دنیای ادبیات باز کند و در پس هر نماد و نشانه نکته های ناب زندگی را استخراج کند. در این بخش ما نمادهای رمان “ بر باد رفته “ را بطور جامع و مفصل برایتان شرح می دهیم . در این مقاله نمادها را به دو بخش محتوایی و موضوعی تقسیم کرده ایم که خوانش آن برای شما سهل و آسان باشد . او به زندان می رود و رت نیز با دیدن او بسیار شگفت زده می شود و از او دلیل این ملاقات را می پرسد و اسکارلت نیز با زیرکی تمام و استفاده از حربه های زنانه سعی بر فریب رت می کند . اما رت انسان زیرکی است و دست های پینه بسته اسکارلت را که زیر دستکش توری پیدا بود را می بیند و متوجه آن می شود که او نیز شرایط سختی دارد و تمام حرف هایش دروغی است .
بهطورکلی پرتو اشراق ترجمهی خوبی ارائه داده است و ایراد چندانی نمیتوان از آن گرفت. این رمان همچنین به بررسی مضامین از دست دادن، غم و اندوه، و انعطافپذیری میپردازد. بسیاری از شخصیتهای رمان دچار فقدانهای عمیقی میشوند و باید راههایی برای کنار آمدن با درد و آسیب تجربیات خود بیابند. به ویژه اسکارلت شخصیتی است که با توانایی او در تحمل و غلبه بر ناملایمات تعریف می شود و انعطاف پذیری او در برابر سختی ها یکی از ماندگارترین و الهام بخش ترین جنبه های رمان است. به طور کلی، «بر باد رفته» رمانی پیچیده و چند لایه است که طیف وسیعی از موضوعات و موضوعات مرتبط با تاریخ جنوب، نقشهای جنسیتی و روابط نژادی را بررسی میکند. محبوبیت همیشگی آن گواهی بر توانایی آن در تسخیر تخیل خوانندگان و ارائه بینش هایی در مورد پیچیدگی های تاریخ و فرهنگ آمریکاست.
این رمان را به حقیقت نمی توان در هیچ مقاله ای خلاصه کرد و نمی توان هیچ پایانی بر روند تحلیلی آن بنا کرد ، بلکه تنها می توان گفت و به قدر وسع از این رمان صحبت کرد . در واقع این رمان ، تنها زندگی یک انسان نیست زندگی یک تاریخ است و این تاریخ است که همیشه برای ما درسهای فراوانی به همراه دارد. اما این میان چه کسی و یا چه کسانی به مفهوم بقا می رسند و بازمانده می شوند؟ چه کسانی می توانند با استفاده از این شرایط ، سر خود را از این فلاکت بیرون آورده و در میان جنگ خود را دچار خوشبختی و رفاه کنند . این جاست که ما باز هم به بخش دیگری از یادداشت میچل می رسیم که می گوید ” من برای بازمانده ها می نویسم ، بازماندگانی که ابتکار دارند. این ابتکار دقیقا جایی خودش را نشان می دهد که رت با استفاده از شرایط جنگ کاری می کند که پولدار شود و سرمایه دار شود.
ثبت ديدگاه