ما همیشه می خواهیم آینده را پیش بینی کنیم و به جای این که در آن زندگی کنیم و رمز و راز آدم های دیگر را کشف کنیم. ما با پیش بینی کردن، اضطرابمان را از مواجهه با ناشناخته ها کنترل می کنیم. کتاب دروغ هایی که به خود میگوییم یک کتاب کاربردی است که میتواند به خوانندگان کمک کند تا زندگی خود را بهبود بخشند. کتاب دروغ هایی که به خود میگوییم به زبانی ساده و روان نوشته شده است. نویسنده تلاش کرده است تا مفاهیم پیچیدهٔ روانشناسی را به گونهای توضیح دهد که برای خوانندگان قابل فهم باشد. این کتاب توسط مترجمین متعددی از جمله علیرضا منشی ازغندی، حمید شمسیپور و الهه کیهانفر به فارسی برگردان شده است.
ما آرزوی خود را می خواهیم و در جستجوی آنیم و نزد ما بر پذیرفتن خودمان ترجیح دارد. ما در پی تخیلی میرویم که باور داریم در جایی دور است، در حالی که آنچه باید بدانیم همین جاست. همه ی کسانی که در طلب شفا هستند، مواقعی ناچار شده اند دردی را تحمل کنند که به تنهایی تحمل ناپذیر بوده است. تک تک کسانی که نیازمند شفا هستند، داستانی مشابه دارند از دل شکستگی، خسران و احساساتی چنان دردناک که پایان دادن به این سفر را برایشان نا ممکن کرده است. برای رسیدن به انتهای این سفر به دنبال فردی می گردیم که یاریمان کند.
دروغهایی که به خود میگوییم با ترجمه حمید شمسیپور توسط انتشارات ارجمند منتشر و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است. میتوانید نسخه الکترونیکی این کتاب را خریداری و دانلود کنید. نسخه الکترونیکی این اثر با فرمت epub در طاقچه منتشر شده که در مقایسه با فرمت pdf قابلیتهای بیشتری برای مطالعه ارائه میدهد. هر چقدر هم خودش و من را نفی میکرد، زندگی درونیاش همیشه وجود داشت؛ حتی اگر در سایۀ انکارش پنهان شده بود. اضطرابی که همیشه همراهش بود، به زندگی درونیاش اشاره داشت که همواره منتظر توجه او بود. در این حالت، هیچکس برای درمان پیشقدم نمیشود؛ بلکه اضطرابها و علائم ماست که به امید یافتن آغوشی التیامبخش، ما را بهسمت درمان سوق میدهد.
زیبایی تحریف در این است که با کنار گذاشتن مقداری کافی از اطلاعات می توانیم هر کسی را اهریمن جلوه دهیم و یک شخص واقعی را به کارتون تبدیل و با یک داستان همچون واقعیت رفتار کنیم. از نگاه من، این اثر شاید دلرباترین نگاه را به رواندرمانی دارد و از خواندن تک تک جملاتش لذت بردم. هر چند مطالب پیچیده و دشواری را به زبان ساده بیان میکند، اما زمین گذاشتن آن کتاب در مواقعی برای من دشوار بوداین اثر. برای من نکتۀ جالبی داشت؛ اگر به صورت تصادفی دست روی یکی از جملات آن میگذاشتم، به احتمال زیاد با یک جملۀ قصار روبرو میشدم. در این اثر اصلا خبری از سطحینگری و مطالب آبکی کتابهای جدید درمانهای فست فودی (حل اختلال خواب در ۳ روز!!!!) نیست. این کتاب پر است از استعاره، حکمت و داستانهای رواندرمانگرانه، مثال و استدلال گیرا.
ما با اسناد حقایق زندگی مان به دیگران از روبرو شدن با خودمان اجتناب می کنیم. ما امیال و آرزوهای خود را به دیگران نسبت می دهیم و منتظر می مانیم آنها طبق این آرزوها عمل کنند. احساساتی که طرد می کنیم به طور موقت به دیگران منتقل می شوند، اما تنها در تخیل ما. ما می توانیم زندگی درونی مان را به دیگران یا به اشیا فرافکنی کنیم. هرگاه احساساتمان را ترک می کنیم از طریق فرافکنی آنها را به دیگران منتقل می کنیم تا در دیگران زندگی کنند. هنگامی که زندگی رخ می نماید یا وقتی که ما به افرادی که به آنها فرافکنی کرده ایم نزدیکیم، احساساتی را که باور داشتیم در دیگران وجود داشتند، حس می کنیم.
آنگاه تازه می توانیم با حقایقی که از آنها اجتناب می کردیم روبه رو شویم. وقتی خیال را رها کنیم، با واقعیت به رو می شویم؛ و با پذیرفتن احساساتمان است و واقعیت آن طور که هستند، نه تنها خود واقعی مان را کشف می کنیم، بلکه دنیا را آنطور که هست در می یابیم. به این ترتیب، می توانیم به دنیا و حقایقی که آشکار می کند وارد شویم. چرا به خودمان دروغ می گوییم؟ چون میخواهیم از احساساتی که پذیرفتن واقعیت در ما ایجاد می کنند، بپرهیزیم. به جای روبرو شدن با حقیقت، ما منتظر می مانیم تا تخیلات مان حقیقت یابند و اینگونه از حقایق زندگیمان اجتناب می کنیم.
فقط به این خاطر که حاضر نشدیم واقعیت رو ببینیم و باهاش روبرو بشیم، بلکه دربارش به خودمون دروغ گفیتم و ازش یه مشکل بزرگتر ساختیم. این دروغ ها میتونه به رنج هایی بدل بشه که ما رو سخت عذاب بده و نتونیم اونجور که شایسته ماست، زندگی کنیم. این کتاب برای علاقهمندان به روانکاوی بسیار جذاب خواهد بود. افرادی که به تراپی میروند و دوست دارند با نقاط پنهان شخصیت خود و دیگران آشنا شوند از شنیدن این کتاب آموزنده لذت خواهند برد. ما بی فایده و به درد نخور نیستیم، بلکه بی ارزش سازی های دیگران بی فایده اند.
کسانی که می کوشند بر دیگری سلطه یابند و او را کنترل کنند، به وی کمک نمی کنند که کلام خود را بیابد، برای که سخنان خود را به او تحمیل می کنند. آنها به جای کاوش در تضاد های درونی او، به این میگویند چه کاری باید بکند. این اشخاص وقتی که ناراحتند، دیگری را متهم می کنند به اینکه آنها را « وادار » می کند تا آنچه نمیخواهند، احساس کنند. پس میتوانیم با شأن برابر با هم گفتگو کنیم و موظف به بیان حقایق به خود و دیگران هستیم. جان فردريکسون در دانشکده روانپزشکی واشنگتن مشغول به کار است. او در آنجا برروي برنامه آموزش روانپزشکی پویا کوتاه مدت کار مي کند.
مرد احساسات و حرفهای زن را طلاق داده و با انکار خویش ازدواج کرده بود. مرد در مجازات همسرش در نپذیرفتن توهم او، وی را تحتفشار قرار میداد تا به زنی تبدیل شود که او میخواست. وقتی به خود شک داریم، از نشستن با احساساتمان و کشف آن کسی که ظاهر می شود، امتناع می کنیم. در چنین حالتی، ما همواره پیشاپیش نگران آینده ایم، که پر از ترس و وحشت است، به جای اینکه به سوی آن ناشناخته ای که خود واقعی ما است، روی آوریم. ما با یک شمع از میان زندگی میگذریم، با این تصور که نور آن همه دنیا را به ما نشان می دهد، در حالی که آن، تنها باریکه ای از زندگی را روشن می کند. ما تصور می کنیم که اگر در زمان و مکان دیگری زندگی می کردیم به سرمنزل آرامش و رضایت می رسیدیم.
میل شدید به «من نه، الان نه، اینجا نه» ما را بی خانمان نگاه می دارد. ما می کوشیم از لحظه ی حال فرار کنیم، اما لحظه ی حال یگانه خانه ای است که همیشه خواهیم داشت. ما به امید رسیدن به کمال به سوی زمانی دیگر، مکانی دیگر یا نحوه زندگی دیگر می شتابیم، غافل از اینکه ما هم اینطوری هم کامل ایم. ما تشخیص نمی دهیم که هنگام دویدن به سوی آنچه می خواهیم، خود واقعی مان را ترک میکنیم. پذیرفتن آنچه اکنون حس می کنیم ما را کامل میکند، اما ما آنچه هست را نمی خواهیم.
ثبت ديدگاه