بنده قصد دارم برداشت خود را از کتاب عشق در خدمت شما خواننده عزیز بگذارم که البته این برداشت، برداشت شاگرد کوچکی در این مکتب بزرگ است. به نظر بنده یکی از برتری‌های شیطان نسبت به انسان از نظر اطلاعات و آگاهی این است که اهریمن، به طور کامل روشنایی و راه‌های رسیدن به آن را می‌شناسد و تاریکی و راه‌های رسیدن به آن را هم می‌شناسد و از ابزارها و بدل‌های مختلف استفاده می‌کند تا بتواند انسان را در ظلمت خود متوقف کند. در اینجا می خواهم اقدامات شیطان برای توقف انسان را در هر وادی عنوان کنم که انشالله درست باشد. یالوم اعتراف می‌کند که قبل از دریافتن ریشۀ مشکل، مبتدیانه چند بار سعی می‌کند راه‌حل‌هایی به بتی بدهد و بتی به راحتی او را به بازی «آره! ص31 (برای اطلاعات بیشتر به کتاب بازیها- نوشته‌ی اریک بِرن- ترجمۀ زنده یاد اسماعیل فصیح مراجعه کنید). وادی چهاردهم؛ عشق و محبت، آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی ست.

شما سفارش میدین و ما اگر کتاب رو داشتیم یا تونستیم پیدا کنیم، شرایط خرید کتاب رو براتون فراهم می‌کنیم.

در این وادی شیطان از ناامیدی استفاده می‌کند و این حس را در انسان به وجود می‌آورد که تو یک موجود اضافه هستی و این دنیا و همه چیز آن بیهوده است و می‌خواهد که ما را در ناامیدی متوقف نماید و حیات و زندگی را همین جسمیت جلوه دهد. وادی اول؛ با تفکر ساختارها آغاز می‌‌گردد؛ بدون تفکر هر آنچه هست رو به زوال می‌رود. در این وادی تفکر مطرح می‌شود، در اینجا خواست شیطان این است که ما تفکر نکنیم و در وجود انسان ترس را به وجود می‌آورد. در نوشتارها آمده است که ترس تفکر را می‌خورد و تفکر خورده شده مانند غذایی فاسد، غیر قابل مصرف می‌باشد، پس ترس یکی از ابزارهای شیطان است. با مصمم بودن برای تصمیم‌های مثبت و توکل به خداوند و روبرو شدن با این ترس‌ها قطعاً نیروی القا، احیاء و حرکت به خواست الله ما را یاری خواهند نمود.

شیطان در معامله بسیار موجود دست به نقد و خوش حسابی است و همیشه در ابتدا برای جذب نیرو مزد را از قبل پرداخت می‌کند، بسیار هم با حوصله این کار را انجام می دهد، مانند پول نزول، رشوه، مصرف مواد، مصرف الکل و غیره… وادی سوم؛ باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان؛ به خویشتن خویش، فکر نمی‌کند. در این وادی همچنان شیطان نمی‌خواهد که انسان خودش برای خودش کاری انجام دهد و توقع زیادی را در انسان به وجود می‌آورد و می‌گوید که دیگران باید مشکل تو را حل کنند و تو هیچ کاری نکن. هرچند جلسات درمانی به زودی تمام می‌شود ولی به عقیده یالوم «چون پنی شخصیت محکمی داشت و اصولاً فردی چاره‌جو و مسئله محور بود توانست به تنهایی درمان خود را ادامه دهد و زخم‌هایش را در تنهایی بلیسد و شفا بخشد». مهم‌ترین درس شفابخشی که بتی یاد گرفت این بود که «برای اینکه بتواند با یاد مردگان زندگی کند باید یاد بگیرد با زندگان هم زندگی کند».

زندگی پنی از ۸ سالگی که پدر معتاد به الکلش مُرد به زجری دائمی تبدیل شد. در واقع کریستی کسی بود که می‌توانست به خواسته‌های برآورده نشدۀ پنی جامۀ عمل بپوشاند که او هم مُرد. زندگی سخت پنی، مرگ دخترش کریستی و دو پسر ناخلف برای یک مادر مطلقه مسلماً اضطراب فراوانی به وجود آورده بود و او را مجبور کرده بود که با روزی ۱۲ ساعت کار طاقت‌فرسا (رانندگی تاکسی) روی این اضطراب‌ها و  ناامیدی‌ها سرپوش بگذارد. رونمایی کتاب «حال شما چطور است؟» اثر نویسنده بزرگوار، مهندس دژاکام بر همه انسانهای جویای حقیقت در سراسر هستی و نیستی مبارک باشد. چیزی که در بین وادی‌ها با همدیگر اشتراک داشتند و مشابه هم بودند ناامیدی، حذف زمان، رکود، ترس‌ و منیت است. به هر حال این وادی‌هایی که بنیان کنگره، آقای مهندس دژاکام در اختیار ما گذاشتند، اگر عکس این وادی‌ها را اجرا کنیم، مقصد شیطان است ولاغیر.