اسبهاى ضعیف و رنجور فقط لبهاىشان را با آب مماس مىکنند، اما یک حیوان قوى و سرحال تمام دهان و دماغ را زیر آب مىبرد و فقط یک کمى از سوراخ دماغها را براى تنفس بیرون مىگذارد. علاوه بر کار نویسندگی، طاهباز نقش مهمی در انتشار و جمعآوری آثار فروغ فرخزاد، شاعر نامآور ایران، داشت. او در ویرایش و انتشار آثار فرخزاد سهم بزرگی داشت و این فعالیتها او را در دنیای ادبیات ایران برجسته کرد. کینو دیگربار چشمهایش را بست تا به موسیقى خویش گوش فرا دهد. شاید تنها او بود که چنین کرد و شاید هم دیگر آدمیان آن سرزمین چنین کردند.
مادرش ناخنهاى چرکش را گرفت، آنگاه کتابها و ناهارش را به دستش داد و به مدرسه روانهاش کرد. در میان غبار روزگار، قصههایی ناگفته در انتظار نغمهای دلنشین بودند تا در تار و پود وجودمان ریشه بدوانند و جان تازهای به کالبدمان ببخشند. رمان بوک، گویی قافلهای از راویان قصهگو، این نغمهها را به گوش جانمان میرساند و ما را به سفری شگفتانگیز در قلمرو بیکران داستانها رهنمون میشود. رمان بوک، پناهگاهی امن برای عاشقان کتاب و قصهخوانان حرفهای است. پس اگر در جستجوی لحظاتی ناب در دنیای خیال و قصههای مسحورکننده هستید، به جمع خوانندگان رمان بوک بپیوندید و نغمهی دلنشین داستانها را در وجودتان زمزمه کنید.
بعد از آن نگهبان یک خانه شد و به همین علت فرصت بسیاری برای خواندن و نوشتن داشت. سگها پس از هیجانى که از خود نشان دادند پوزههاشان را زمین مالیدند و پیش رفتند، گاهى پشت سر را نگاه مىکردند تا ببینند جودى دنبالشان مىآید یا نه. به سوى جاى مرغها رفتند و دیدند که کرکها و جوجهها سرگرم دانه چیدناند. اسماشر کمى دنبال جوجهها دوید که تمرین گلهبانى کرده باشد. جودى در میان کرتهاى دراز، که در آن ذرتهاى سبز بلندتر از سرش بودند، پیش مىرفت.
وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد. در این مجموعه از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال می شود. پس از دانلود هر کتابی، فایل (pdf یا صوتی) در گوشی یا کامپیوتر شما ذخیره می شود و همیشه می توانید به صورت آفلاین مطالعه کنید و لذت ببرید. نخست تاتوی سرخ رنگی می گیرد و سپس قول کره ای از مادیانی کهر به او داده می شود. ولی هر دو هدیه اندوه و شادمانی را باهم به همراه می آورند و جودی نه تنها درس های بی رحم مرگ و زندگی را فرا می گیرد، بلکه به طور دردناکی به جایز الخطا بودن بزرگترها نیز پی می برد.
هنگامى که به کرت سبزىها رسید کمى ایستاد تا با پاشنه پا دستنبوى سبزى را له کند، اما از این کار خوشش نیامد. همینکه پدر جدى و بلند قد جودى وارد اتاق شد، جودى از صداى کف اتاق دانست که پوتین پوشیده است؛ اما براى اطمینان چشمى به زیر میز انداخت. پدرش چراغ نفتى روى میز را خاموش کرد، زیرا دیگر روشنایى روز از پنجرهها به درون مىتابید. جودى پشت میز بزرگى نشست که پوشیده از مشمع سفیدى بود و در چند جاى آن نشان کارخانه رنگ پس داده بود. جودى سه تخممرغ و بعد سه تکه بزرگ گوشت سرخ کرده در بشقابش گذاشت. آنگاه به آرامى لکه خونى را از یک زرده تخممرغ بیرون کشید.
ثبت ديدگاه