نمی‏توان تعریفی یافت که دربارۀ همۀ شهروندان مصداق یابد. شهروند کسی است که دارای اختیارات سیاسی باشد. سازمان حکومت شهرهای کرت بسیار شبیه حکومت اسپارت است. خوان‏های همگانی در کرت بهتر گردانده می‏شود. نقد قانون اساسی کرت و علت بقای شهرهای آن.

رساله سیاست را از این دیدگاه می‌توان اخلاق جمعی ارسطو دانست که محور اصلی بحث آن را تعلیم و تربیت شهروندان و شکل گیری فضایل اخلاقی نفوس اجتماع و نظامهای سیاسی فضیلت آمیز تشکیل می‌دهد. به بیان دیگر، فضیلت در کتابهای سیاست و اخلاق نیکو ماخوس دو چهره یکسان و متحد به خود می‌گیرد. ارسطو در دفترهای سوم و ششم اخلاق نیکو ماخوس توجهش را به ابزار و راههای رسیدن به اهداف و آرمانهای متعالی انسان در جامعه معطوف می‌کند و نه الزاما خود اهداف. در بخش دیگری از مقدمه، کتاب سیاست مورد نقد قرار گرفته است.

بعد ها او به عنوان معلم اسکندر مقدونی در سال ۳۳۸ قبل از میلاد مسیح شروع به کار کرد. هنوز بعد گذشت قرن های بسیار، ارسطو به عنوان یکی از بزرگان و متفکران در زمینه روانشناسی، اخلاق و سیاست به حساب می آید. ارسطو یکی از بزرگان فلاسفه در یونان باستان است. از ارسطو، افلاطون و سقراط به عنوان گسترش دهنده ی فلسفه غرب یاد میشود. آموزش‏وپرورش باید زیر نظر دولت انجام گیرد و برای همۀ افراد یکسان باشد.

یکی از موضوعات مهم دیگر مدرسه لایسیوم که به آن بسیار می پرداختند هنر بود. شاگردان مدرسه لایسیوم یافته های خود را به صورت نسخه خطی مکتوب می نمودند. شاگردهای مدرسه لایسیوم پیرامون موضوعات زیادی مانند ریاضیات و علوم تا سیاست و فلسفه تحقیق پژوهش و مطالعه می کردند. در کتاب سیاست به بررسی رفتار انسان در متن جامعه و دولت می پردازد. مدیران آکادمی افلاطون پس از مرگ افلاطون به دنبال جانشینی برای وی بودند.

وی معتقد بود که اشکال حکومت مهم نیستند و محتوای حکومت مهم است و حکومت اگر مصلحت مردم را در نظر بگیرد، مشروع است. شکل حکومت مطلوب وی نوعی اختلاط اریستوکراسی-دموکراسی بود و با حکومت پادشاهی مخالفت می ورزید. وی کیفیت قانون را مهم تر از کیفیت حاکم می دانست. ارسطو در نوشته‌های خود، جامعه ای را سیاسی می‌داند که خیر برین را جستجو می‌کند که حصول سعادتهای فردی را از راه سعادت های اجتماع امکان پذیر می‌داند و بر عکس، سعادت هر کشور نیز پیرو اصول سعادت فرد است. بنابراین بین فضیلت فرد و شهر و نیز خرد فردی و جمعی، پیوندی استوار برقرار می‌کند. به نظر می‌رسد که ارسطو حتی در رساله سیاست، بحث خود را به محور علم اخلاق سیاسی می‌کشاند.