شما نباید وقت خود را صرف خواندن موضوع‌هایی کنید که شاید روزی برای شما جالب باشد؛ چون ممکن است آن روز هیچ‌وقت فرا نرسد. اگر میخواهید آن هارا سرزنده نگاه دارید؛ باید آن‌هارا ورزش دهید. پس از یک روز طولانی با انواع و اقسام کارها و مسئولیت‌ها، تا پاسی از شب بیدار می‌ماند و کتاب می‌خواند. هدفی بزرگ و عزمی راسخ او را بیدار نگاه می‌داشت.

نخجوانی دانش‌ آموخته‌ی رشته مدیریت از دانشگاه لیون فرانسه و استاد خلبانی از سازمان هواپیمایی کشوری‌ است. احمدرضا نخجوانی بیش از دو دهه مدیر ارشد معتبرترین شرکت‌های کشور بوده و طی یک دهه‌ی گذشته مدیریت یکی از همین سازمان‌ها را بر عهده داشته است. کتاب شگفت‌ انگیز کرانه های خرد به مدیران و همه‌ی کسانی که قصد دارند تحولی در زندگی خود رقم بزنند، پیشنهاد می‌شود. احمدرضا نخجوانی در کتاب کرانه‌های خرد مجموعه‌ای از جملات آموزشی و انگیزشی را جمع‌آوری کرده که به مدیران بینش تازه‌ای می‌بخشد.

بهترین روزگار بود، بدترین روزگار بود، عصر خرد بود، عصر حماقت بود، دوران ایمان بود، دوران ناباوری بود، فصل نور بود، فصل تاریکی بود، بهار امید بود، زمستان ناامیدی بود. من انسانی با اراده مستقل هستم و اکنون از این اراده برای ترک تو استفاده می‌کنم. حالا که ترس را شناخته‌ام،‌ می‌دانم که دائمی نیست. هرچقدر هم که قدرتمند باشد، بالاخره چنگالش را می‌گشاید و رهایم می‌کند. بعضی چیزها را در آرامش بهتر یاد می‌گیری و بعضی دیگر را در طوفان. انسان در نهایت بر شکست‌هایش غلبه می‌کند و پیروز می‌شود.

اینکه چطور زندگی می‌کنی به خودت مربوط است، اما به یاد داشته باش که قلب و بدن همین یک بار به ما داده شده‌اند. نمی‌توانیم طوری زندگی کنیم که انگار دو زندگی داریم، یک نسخه نمونه و یک نسخه اصلی! وقتی نگاه می‌‌کنید، به‌هرحال چیزی می‌یابید، حتی اگر چیزی نباشد که به دنبالش بودید.

آنچه در نهایت می‌شویم به کتاب هایی بستگی دارد که پس از تمام شدن کار استادان، تازه آن‌ها را شروع می‌کنیم. این جملات نه تنها تا انتهای ورق‌های کتاب همراه ما هستند، بلکه همین جملات معروف کتابها هستند که آن کتاب را برای ما ماندگار می‌کنند. شجاعت واقعی آن هنگام است که قبل از شروع می‌دانی ترسیده‌ای، اما به‌هرحال شروع می‌کنی و برایت اهمیتی ندارد که چه پیش می‌آید و تو آن را به پایان می‌رسانی. تو همیشه برنده نیستی، اما بعضی وقت‌ها هم برنده خواهی شد. می‌پرسی دوستت دارم یا نه؟ اگر عشق تو یک دانه شن بود، من به‌اندازه یک دنیا ساحل داشتم. بیشتر انسان‌ها طوری بزرگ می‌شوند که بردگی‌شان را دوست داشته باشند و هیچ‌وقت رؤیای انقلاب را در سر نمی‌پرورانند.