طالب معتقد است که دولت‌های متمرکز به دلیل نداشتن پوست در بازی که به معنای داشتن ریسک شخصی در تصمیم‌گیری‌ها است، اغلب دچار مدیریت ضعیف و فساد می‌شوند. در این سیستم‌ها، تصمیم‌گیرندگان با توجه به تمرکز قدرت، ممکن است اقدامات اشتباهی انجام دهند چرا که در صورت بروز مشکلات، ریسک شخصی متوجه آن‌ها نمی‌شود. برای مثال یک بازیگر با ریسک کردن و خود را در معرض تست قرار دادن پیشرفت می‌کند نه از راه مطالعۀ تئوری‌های بازیگری. همچنین سیستم‌ها در صورتی پیشرفت می‌کنند که اجزای ناکارآمد خود را حذف کنند.

شخصیت‌های گوناگون با مشکلات و تحولات زندگی‌شان، خواننده را به تأمل درباره پیچیدگی‌ها و زیبایی‌های ارتباطات انسانی می‌کشانند. برعکس، اگر یک مدیر عامل هیچ سهامی در شرکت نداشته باشد، احتمال بیشتری دارد که تصمیماتی بگیرد که در کوتاه مدت به نفع او باشد، حتی اگر به ضرر شرکت باشد. این به این دلیل است که او شخصاً عواقب بلندمدت تصمیمات خود را احساس نمی کند. بهره‌ای که فروشنده از فروش یک کالای گران می‌برد، بسیار بالاتر از زیانی است که با خرید این کالا متوجه فرد ثروتمند می‌شود.

زیرا وظیفه اشخاص شرافتمند رفتار خوب است؛ وضعیت یک لورد به صورت سنتی محافظت از دیگران است.» اگر تا بحال به شاهزاده اندرو فکر نکرده‌اید یا در موردش نشنیده‌اید به این خاطر است که واقعیت ندارد. او هلیکوپتر را به پرواز درآورد، پس قطعا نسبت به نرفتن به جنگ خطرناک‌تر بود؛ اما آرژانتینی‌ها قابلیت ضد هواپیمای محدود داشتند. برعکس، اگر یک دانش آموز در کلاس پوست در بازی نداشته باشد، احتمال بیشتری دارد که تنبل باشد و نمرات بدی کسب کند. این به این دلیل است که او شخصاً عواقب شکست خود را احساس نمی کند.

طالب در این بخش از کتاب پوست در بازی به موضوع اقتصاد عادلانه می‌پردازد و توضیح می‌دهد جامعه کارآفرینان ثروتمند را دوست دارد و از بوروکرات‌های ثروتمند بیزار است. دو نوع نابرابری درآمدی در جامعه وجود دارد نوع اول، کارآفرینان، افراد مشهور و کسانی که به طور مستقیم از استعداد یا مهارت‌های خود بهره‌برداری می‌کنند، مانند سرآشپزها یا خوانندگان. گروه دوم، افرادی که در زمینه‌های مدیریتی، مالی یا بوروکراتیک مشغول به کار هستند، مانند بانکداران، مدیران ارشد و بوروکرات‌ها.

وقتی گزینه های کمی وجود دارد، به نظر می رسد مک دونالد یک شرط بندی مطمئن است. «نفرین مدرنیته این است که ما به طور فزاینده گروهی از افرادی داریم که توضیح را نسبت به درک بهتر بلدند، یا در توضیح نسبت به انجام دادن بهتر هستند. شاید فکر کنید ثروتمندان همیشه در حال لذت‌بردن از بهترین‌ها هستند. در واقع وقتی مردم پولدار می‌شوند، احتمال این که محصولی بی‌مصرف و مزخرف، مثل همین غذایی که گفتیم، بخرند بیشتر می‌شود. ثروتمندان به خرج کردن اهمیت کم‌تری می‌دهند و به همین دلیل بیشتر مورد سواستفاده قرار می‌گیرند.

با این حال، زمانی که اقلیت غالب شود، این موضوع می‌تواند به مشکل تبدیل شود، زیرا تهاجمی‌تر یا نابردبارتر رفتار می‌کند و دقیقاً به خاطر همین عدم تحمل است که چیزی را به اکثریت تحمیل می‌کند. این مفهوم خاص، قانون اقلیت نامیده می‌شود و نشان می‌دهد که جوامع تقاضا برای کالاهای خاص را بر اساس خواست یک اقلیت انعطاف‌ناپذیر تطبیق خواهند داد. این افراد حتی پس از تصمیمات بی پروا خود در شغل خود باقی می‌مانند زیرا در بازی نقشی ندارند. هیچ کس برای تهاجم عراق یا حمایت از قیام‌های شکست خورده «بهار عربی» هزینه‌ای پرداخت نکرد. به همین دلیل است که کسانی که ریسک نمی‌کنند هرگز نباید در تصمیم‌گیری دخالت داشته باشند.

اگر چیزی را نمی فهمیم و تأثیر سیستمی دارد، فقط از آن اجتناب کنید. مدل ها مستعد خطا هستند، چیزی که من از نظر مالی به خوبی می دانستم. ما یاد می‌گیریم که «شاهزاده اندرو در طول جنگ فالکلند در سال 1982 ریسک بیشتری نسبت به عوام پذیرفت، هلیکوپتر او در خط مقدم بود. پوست در بازی نه تنها یک اثر ادبیات معاصر است بلکه اثری با ارزش که با معانی و تأملات عمیق خود، جاودانه در ذهن خوانندگان می‌ماند. نوع اول به افرادی مثل یک سرآشپز سرشناس، کارآفرینان و خوانندگان معروف تعلق دارد.