در اواسط ماه دوم در اتاق بدون حمام سر می‌کردم و در شروع ماه سوم به‌جای کنیاک برایم مشروبات ارزان‌قیمت سفارش می‌دادند. می دانستم که کینکل به طور عجیبی با من مهربانانه رفتار می کرد. اما صحبت کردن از ماوراءالطبیعه با سیگاری که در دهان داشت و این که وقتی موضوع تمثال های مریم مقدس را پیش کشیدم ناگهان عصبانی شد، مرا به شدت منزجر می کرد. دیگر نمی خواستم با او رابطه ای داشته باشم؛ همچنین با خانم فردبویل. گاهی اوقات حسرت می خورم که دوئل کردن، در زمان حال مرسوم نیست و مربوط به گذشته است. آن آموزه ها و آیین های مذهبی، اصرار ماری برای تعهد کتبی، گفت وگوهای پنهانی آنها در هتل شهر هانوفر واقعاً برایم وحشتناک بود.

وقتی پیشنهاد دادم که مثل سابق منچ بازی کنیم، چای بنوشیم و به شکم روی تخت دراز بکشیم؛ از همیشه عصبانی تر می شد. در اصل، تمام این حالاتِ ماری از زمانی شروع شد که بدون میل، با من منچ بازی می کرد تا فقط مرا آرام کند و کمی با من مهربان تر بوده باشد. همچنین دیگر با من به سینما نمی آمد تا فیلم هایی که من از دیدنش لذت می بردم را تماشا کنیم؛ همان فیلم هایی که برای بچه ها ساخته شده است. استعدادش در کار معرکه­ گیری، از او (در دل جامعه‌ای مرفه) انسانی مرتد ساخته‌است. کتاب تک­ گویی بلندی، ساخته از «ملاحظات» (یا عقاید) آدمی سرخورده و مایه گرفته از خاطره­های شخصی است که تنها چند مکالمه تلفنی و ملاقات کوتاه پدر آن را قطع می­کند. ماری همسر او یک کاتولیک بوده و در جوانی با هم فرار کرده‌اند و بدون اینکه با هم ازدواج کنند با هم رابطه داشته‌اند.

او با رنگ روغنی بر چهره صادقانه مقابل ریا کاری های جامعه ایستاده است. هانس پروتستان زاده و عاشق ماری است و به قول خودش مرض تک همسری دارد.ماری که کاتولیک است بی دین بودن هانس را نمی تواند بپذیرد ، به دلیل عقاید مذهبیش هانس را ترک می کند . در هر بخش از کتاب، بل با استفاده از شخصیت‌هایی که دلقک شیپ با آن‌ها روبرو می‌شود، به بررسی یکی از این موضوعات می‌پردازد و به خواننده پیام‌هایی درباره‌ی زندگی و انسانیت را منتقل می‌کند. به طور کلی، کتاب “عقاید یک دلقک” یک اثر هنری و فلسفی است که می‌تواند به خواننده‌ها در درک بهتری از زندگی و مسائل انسانی کمک کند. او که اعتقاد زیادی به کوتاه‌نویسی داشت و به باور اکثر نویسندگان آلمانی‌ زبان، برجسته‌ترین نویسنده آلمان در قرن بیستم بوده است.

دلقک خودش، امیدهایش، شادی‌ها و دردهایش را زیر نقاب این صورت سفیدکرده پنهان می‌کند تا بتواند حقایق مسخره را در ظاهر دلقکی نشان بدهد.ماسک پانتومیم به روایت‌کننده امکان می‌دهد که در پس پردۀ دلقکی حقیقت بی‌چون و چرا را بازگو کند. داستانی عشقی که در آن با احساس خصوصیت ابتدایی و سادگی عشق، چشم‌ها برای درک آنچه در اطراف است، آنچه خارج از دنیای دلقک و معشوقه‌اش است، آنچه دروغ و مزورانه است و درعین‌حال فی‌نفسه ترحم‌آور، تیزتر می‌شود. «من ـ روایت» بودن رمان، کشش بی‌اندازۀ آن را به طرز غریبی عمیق می‌کند.

در واقع در کتاب عقاید یک دلقک ریاکاری‌ها و تلخی‌های دنیا از پس صورتک یک دلقک مطرح شده و اگرچه در زمره داستان‌های عشقی طبقه‌بندی می‌شود، اما دارای مضامین انتقادی و اعتقادی بسیار عمیقی است. رمان حاضر یک درام رئال و غم‌انگیز و برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۷۲ و گئورگ بوخنر ۱۹۶۷ است. عقاید یک دلقک، نام کتابی رمان از “هاینریش بل”؛ نویسنده آلمانی می‌باشد که در سال 1972 موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات گردید.