چون ترجمه های مختلفش رو ندیدم و یادم نمیاد اونی که خوندم از کدوم مترجم بود. من چون از کتابخونه دانشگاه گرفتم قدیمی بود و چندان ترجمه ش جالب و خوب نبود. آزادی واقعی چیزی نیست که بیرون از ما باشه، بلکه درون ماست.یعنی ممکنه ما ظاهرا در دنیای بیرون آزادی داشته باشیم ولی از درون در بند افکار و احساسات و باورهای خودمون باشیم ، زندانی باورهامون ….

این کتاب به چندین زبان ترجمه شده و میلیون ها نسخه در سراسر جهان فروخته شده است. به دلیل بینش‌هایش در مورد شرایط انسانی، تأکیدش بر اهمیت معنا و هدف و پیام امید و انعطاف‌پذیری ستایش شده است. خواندن کتاب “انسان در جستجوی معنا” را به هر کسی که به دنبال یافتن معنا در زندگی خود است، به شدت توصیه می‌کنم.

اما تنها چیزی که همیشه در اختیار داریم، صرف نظر از شرایط بیرونی، آزادی انتخاب نحوه واکنش به شرایطمان است. ما بر دیدگاه، انتخاب ها و برداشت خود از وضعیتی که در آن قرار داریم کنترل داریم. لوگوتراپی در مقایسه با روانکاوی روشی است که کمتر به گذشته توجه دارد و به درون‌نگری هم ارج چندانی نمی‌نهد، در ازاء توجه بیشتری به آینده، وظیفه و مسئولیت و معنی و هدف دارد که بیمار باید زندگی آتی خود را صرف آن کند. اگر فصل اول کتاب را به سه قسمت تقسیم کنیم، بخش اول بسیار زیبا، بخش دوم بسیار معمولی و تکراری و بخش سوم حقیقتا متنی سراسر فاقد ارزش بود. راجع‌به نیمه‎ی پایانی فصل اول، توصیف دیگری به‌جز اثری شسته‌رفته‌تر و کمی صیقل خورده‌تر از کتاب‌های انگیزشی پیدا نمی‌کنم.

آنها در اردوگاه‌ ها هیچ آرامشی نداشتند، زیرا مجبور بودند در سرما کارهای سخت انجام دهند. آنها که اغلب رویای رهایی را در سر می ‌پروراندند، وقتی بالاخره آزاد شدند، آن را غیرواقعی یافتند! پس از آزادی، بسیاری از زندانیان احساس می کردند که نوبت آنها رسیده تا به دیگران آسیب برسانند. پس از آنکه دچار چنین رفتار غیرانسانی شده ‌اند، برای آنها کاملاً منطقی بود که به دنبال نوعی غرامت مثل انتقام گرفتن از نگهبانان در اردوگاه ‌ها باشند. علاوه بر این، زندانیان آزاد شده همیشه با استقبال گرمی که تصور می ‌کردند پس از بازگشت به خانه در انتظارشان است رو به رو نمی شدند. در این مرحله اول، زندانیانی که هنوز به وحشت ‌های اردوگاه عادت نکرده بودند، به شدت از همه چیز می ‌ترسیدند.

با این حال، اغلب اوقات کسانی که هرگز اردوگاه کار اجباری را ندیده بودند، هنگام صحبت با زندانیان آزاد شده فقط شانه بالا می انداختند و می گفتند که آنها نیز مثلاً از جیره بندی و بمباران رنج برده اند. در حالی که مطمئناً بازگشت به زندگی عادی برای زندانیان آزاد شده آسان نبود، اما پس از مدتی آنها توانستند یک بار دیگر از زندگی خود لذت ببرند و خوشحال باشند که از هولوکاست جان سالم به در برده اند. زندانیانی که به اندازه کافی خوش شانس بودند و در اردوگاه های کار اجباری زنده ماندند، پس از آزادی باید با چالش جدیدی روبرو می شدند. بیشتر آنها مدت زیادی را در اردوگاه ها گذرانده بودند و زندگی عادی برای آنها بسیار سخت شده بود. آنها که به حالت بی تفاوتی عاطفی عادت کرده بودند، نمی توانستند فورا دیدگاه خود را تغییر دهند. ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) در 26 مارس 1905 در وین اتریش به دنیا آمد.

در دورانی که با افزایش احساس بی‌معنی و قطع ارتباط مشخص شده است، آموزه‌های فرانکل یک پادزهر قدرتمند ارائه می‌کند. آنها اهمیت پرورش معنا و هدف را در زندگی ما، تقویت ارتباطات معتبر، و جستجوی ارزش هایی که فراتر از رضایت فوری هستند را به ما یادآوری می کنند. به طور کلی، کتاب انسان در جستجوی معنا به بررسی مفاهیم عمیقی مانند معنا، مقصد، شادی، رضایت، اراده، عشق، علاقه و مذهب پرداخته و به خوانندگان کمک می‌کند تا به دنبال معنا و مقصد واقعی زندگی‌شان باشند. کتاب “انسان در جستجوی معنای” مناسب برای همه افراد است، به‌خصوص کسانی که به دنبال پاسخ به سوالات عمیق زندگی هستند و به دنبال راه‌حل‌هایی برای پیدا کردن معنای زندگی خود هستند. «انسان در جستجوی معنا» تأثیر عمیقی بر روانشناسی و فلسفه گذاشته است و امروزه به طور گسترده خوانده و مطالعه می شود. این کتاب با تأکید بر قدرت انتخاب و اهمیت یافتن معنا و هدف در زندگی، پیامی از امید و الهام را ارائه می دهد.