ممکن است فرد دیگری باور داشته باشد که نباید هرگز به دیگران اعتماد کرد و فرد دیگری به‌راحتی به دیگران اعتماد کند. بنابراین هر کدام از ما نوع نگاه خاص خودمان را به زندگی داریم. از طرف دیگر مبنای تصمیم‌گیری و عمل ما در موقعیت‌های مختلف زندگی، همین باورها و نحوه تفکرمان است.

اما این روش‌ها اغلب به جای حل مشکل، به طور موقت وضعیت فرد را بهبود می‌بخشند، در حالی که در طولانی مدت ممکن است مشکلات جدیدی به وجود آورند. طرحواره های ناسازگار اولیه ویژگی‌های ابعادی دارند که به معنای تفاوت در “شدت” و “گستردگی تأثیر آن‌ها در ذهن” است. هرچه طرحواره شدیدتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که در موقعیت‌های مختلف فعال شود. به عنوان مثال، اگر فردی در دوران کودکی به طور مداوم و شدید از سوی والدین خود مورد انتقاد قرار گرفته باشد، این طرحواره نقص به راحتی در موقعیت‌های مختلف زندگی‌اش فعال می‌شود. در مقابل، اگر این انتقادات کمتر و خفیف‌تر بودند، فقط در مواجهه با افرادی که ویژگی‌هایی مشابه والدین منتقد دارند، طرحواره نقص فرد به طور قوی فعال می‌شود. طرحواره های ناسازگار اولیه به طور عمده به عنوان الگوهایی عمیق در ذهن فرد عمل می‌کنند.

شما بدبین هستید و به چیزهای منفی بیش از چیزهای مثبت توجه می‌کنید. رویدادها یا موقعیت‌ها‌ی احتمالی آینده به شدت شما را نگران می‌کنند. تصور می‌کنید اگر کاری خوب پیش می‌رود، موقتی است و به زودی همه چیز بهم می‌ریزد. اگر اتفاق خوبی برایتان بیفتد انتظار دارید بعد از آن دچار دردسر شوید.

این فرد نیازها و هیجان‌های خود را نادیده می‌گیرد تا به نیازها و هیجانهای دیگران رسیدگی کند. او فکر می‌کند که خواسته‌های خودش هیچ ارزشی ندارند و آنچه که مهم است نیازهای دیگران است. کسی که این طرحواره را دارد مدام در این گمان است که دیگران قصد آسیب زدن به او را در سر می‌پرورانند حتی افراد مهم زندگی نیز با او با صداقت برخورد نمی‌کنند.

طرحواره های افراد تا حدودی  بازتابی دقیق از محیط زندگی اولیه شان است. به عنوان مثال اگر بیماری بگوید وقتی که بچه بوده است خانواده اش با او سرد و بی عاطفه برخورد می کرده اند، معمولا حرفش درست است، حتی اگر علت رفتار والدین خود و مشکل آنها را در بیان احساسات و عواطف نفهمد. ممکن است استنادهای او برای رفتار والدینش اشتباه باشد، ولی حس اولیه اش از جنبه عاطفی و چگونگی رفتار والدین با او تقریبا همیشه درست است(یانگ ۲۰۰۳؛ حمیدپور، ۱۳۸۸).

بنابراین امکان زندگی کردن در دنیای اطلاعات برای ما فراهم می‌شود. در این طرحواره، فرد باور دارد که باید به طور کامل بی‌عیب و نقص باشد تا دیگران او را دوست داشته باشند و از او پذیرایی کنند. به عبارتی، فرد احساس می‌کند که تنها در صورتی ارزشمند است که هیچ نقصی نداشته باشد و قادر باشد انتظارات خود و دیگران را بدون کم و کاستی برآورده کند. ما اتفاق‌ها را بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه خود تفسیر می‌کنیم. یعنی به نتیجه‌ای می‌رسیم که از قبل توسط طرحواره‌هایمان تعریف شده است. به عنوان مثال کسی که طرحواره رهاشدگی دارد اگر همسرش تماس تلفنش را ندهد به این نتیجه می‌رسد که همسرش قصد دارد او را ترک کند.