«پرده را که بیندازید، انگاری خدانگهدار ماکار آلکسیویچ، وقت خواب است! پرده را که کنار بزنید، یعنی صبحبهخیر ماکار آلکسیویچ، خوب خوابیدید؟» اینها جملاتی است از کتاب بیچارگان است که ماکار دیووشکین به نشانهی قراری عاشقانه برای واروارا مینویسد. ماکار دیووشکین مردی میانسال، کارمندی دونپایه و تحقیرشده است و با رونویسی روزگار میگذراند. واروارا نیز، دختر جوانیست که هیچکس را ندارد؛ فقط از آشنایان دور ماکار دیووشکین است که در همسایگی او زندگی میکند.
نهفقط بچهها، بلکه آدم بزرگهای عاقل و معقول هم با شیفتگی به این قصهها گوش میدهند. یادم میآید که پیپم را روشن میکردم و با چنان لذتی گوش میدادم که یادم میرفت داشتم چکار میکردم. تماشای او نمیدانی چه لذّتی به ما میداد؛ و حتی متوجه نمیشدیم که شمع سوخته و تمام شده و حتی زوزه گهگداری باد و کولاک برف بیرون را نمیشنیدیم.
در آن زمان، فئودور داستایفسکی که تنها ۲۴ سن داشت، یکی از سرشناسترین و مشهورترین نویسندگان روسیه بود. ببچارگان که در غالب نامههایی بین دو نفر روایت میشود، از همان زمان انتشار، مورد تحسین و تمجید منتقدین و خوانندگان قرار گرفت. کتاب شامل نامههای ماکار آلکسییویچ، نویسندهی فقیر، تهیدست و مسنی به دختر خیاط جوانی است که همسن دختر ماکار است.
برخی افراد این رمان را الهام گرفته از داستان شنل نوشتهٔ اثر نیکولای گوگول قلمداد میکنند . بیچارگان داستان زندگی انسانهای بدبخت و درماندهای است که از فرط بیچارگی به مرگ راضی شدهاند. این رمان کوتاه در قالب نامهنگاری میان ۲ نفر نوشته شده است. هر یک از بخشهای این کتاب را تاریخ نگارش یکی از این نامهها در بر گرفته است. این نامهها را دختری جوان و مرد مسنی از خویشاوندان دخترک نوشتهاند.
حکایت دونفر از اعضا یک خانواده را بازگو میکند .هر دوی آنها در این نوشتهها از یک درد مشترک حرف میزنن، فقر و نداری. کتاب بیچارگان (Poor people)، در زمستان ۶۵- ۱۸۶۶ نوشته و بازنویسی شد. در ماه می داستایفسکی نسخه دستنویس رمان را به گریگاروویچ به امانت داد. هر دو با هم شروع به خواندن دستنویس کردند و سپیدهدم آنرا به پایان رساندند و ساعت ۶ صبح رفتند داستایفسکی را بیدار کردند و برای شاهکاری که آفریده بود به او تبریک گفتند. راتازیایف نویسندهای که در مورد استفاده از دووشکین به عنوان شخصیت در یکی از داستانهایش شوخی میکند، او را آزرده خاطر میکند، اما به نظر میرسد واقعاً او را دوست دارد.
به نوعی که کالبد اصلی ادبیات قرن 19 روسیه راتشکیل میدهد. و حتی به واسطه شرکت در جلسات آزاد اندیشی تا پای چوبه دار پیش رفت اما مورد لطف و بخشش قرار گرفت. خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی روسیه و قالب رمان کوتاه پیشنهاد میکنیم. از جزئیات این بحث بگذریم؛ چرا که این مختصر را تنها به این قصد گفتیم که باب بحث در باب رمان بیچارگان را گشوده باشیم. اثری مهم در کارنامهی داستایوفسکی که سرانجام، پس از مدتی انتظار، نسخهی صوتی بهترین ترجمهی فارسی آن نیز به انتشار رسید. واروارا آلکسیونای عزیزم، میتوانم بگویم که برخلاف انتظارم، شب گذشته را خیلی خوب خوابیدم و این برایم خوشایند است.
ثبت ديدگاه