محمود دولت‌آبادی متولد 10 مردادماه 1319 و روستای سبزوار و صاحب اثر کلیدر است. او داستان‌نویس، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس سرشناس و موفقی است. او در مدرسه‌ای به نام مسعود سعد سلمان درس خواند و همان جا به ادبیات عامه و رمان‌های محلی خود مسلط شد. او مذهب و عقاید دینی را تحت عقاید پدرش آموخت و به‌واسطه او با ادبیات کلاسیک و شاعران نامی ایران آشنا شد. بعد از آنکه به دوران نوجوانی و جوانی رسید از سبزوار به مشهد رفت و در آنجا با دنیای سینما و ادبیات سینما آشنا شد. بعد از آن فعالیتش در حوزه تئاتر و سینما را افزایش داد و بعد از تسلط نسبی بر بازیگری، کار نوشتن را به‌طورجدی آغاز کرد.

دولت‌آبادی سپس راهی مشهد و آنگاه تهران شد و در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر حروفچین چاپخانه، سلمانی کشتارگاه، رکلاماتور برنامه‌های تأتر، سوفلور کنترلچی سینما، ویزیتور روزنامه کیهان و… در اول مسیر، این پسر شجاع تنهاست تا کم کم همه بهش اضافه میشن و در برابر ستم می‌جنگن. تعداد افراد عدالت‌خواه و جنگجو به قدری زیاد شد که حکومت دیگه از پس اونها بر نمیومد و تصمیم گرفت یک تله‌ی بزرگ برای گلمحمد بذاره. یک ویژگی حائز اهمیت از این رمان اینه که نگاه نویسنده کاملا بی‌طرفه. یعنی بدون تعصب خاصی، داستان رو روایت کرده و همونقدر که از مهربونی و پاکی عشایر میگه، از سادگی و اشتباهاتشون هم میگه؛ همین باعث صمیمیت بین نوشته و مخاطب میشه.

اوضاع سیاسی جامعه دستخوش تغییراتی بنیادین می‌شود و دهقانان رنج‌کشیده‌ای که روزی برای ایستادگی در برابر اربابان زورگو هم‌قسم شده بودند، یکی پس از دیگری شانه خالی می‌کنند. اربابان و مقامات حکومتی در نهایت موفق می‌شوند تا ناآرامی‌ها و شورش‌ها را بخوابانند و رمان کلیدر با کشته‌شدن گل‌محمد و تقریباً تمامی کسانی که به نحوی با خانوادهٔ کلمیشی مرتبط بودند به پایان می‌رسد. ستار نیز که برخلاف دستورالعمل‌های حزب توده هم‌پای گل‌محمد جنگیده بود، کشته می‌شود. در این جا دیگر اساس حرف کاملاً درست است؛ رمان پدیده‌ای است متعلق به دوران دمکراسی که در آن، آدم‌ها، موجوداتی هستند با «روحیه‌ای دینامیک و دمکراتیک» (براهنی، 1373، ص397) و نه موجوداتی «صغیر و عقب مانده» که یکی با خودکامگی مطلق، اختیار آن‌ها را سلب کند.

گویشی که ظاهراً تا به آن سال‌ها تقریباً به همان صورت در منطقه رواج عمومی داشته است. در این جا هم نکته‌ی اول در آن جاست که شکل‌گیری داستان کوتاه بر اساس استناد به مقدمه‌ی جمال زاده بر یکی بود یکی نبود، عصیان بر ادبی بودن نثر مکتوب دانسته شده است که همه‌ی حقیقت نیست. خود داستان‌های یکی بود یکی نبود با آن ویژگی‌های بارزی که داشتند باعث تأثیرگذاری بر نویسندگان شدند و خصوصیات دیگری را که در خود نهفته داشتند به صورت یک مجموعه از قاعده‌های داستان نویسی به یک‌باره بر ملا کردند و توجه مخاطب را به نمود عملی آن‌ها در داستان‌ها معطوف کردند. بنابراین، همه‌ی حقیقت در همان یک نکته نهفته نبود که قصه‌ی امروز فقط به خاطر عصیان بر ادبی بودن زبان پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. جلد کلیدر با استفاده از طرح‌های سنتی ایرانی و رنگ‌های خاکی، به طبیعت و زندگی روستایی ایران اشاره دارد. خطوط ساده و طبیعی این طراحی احساس ارتباط با فرهنگ و زمینه داستان را تقویت می‌کند و نشان‌دهنده روح اصیل و محلی داستان‌های دولت‌آبادی است.

گل‌محمد دستگیر و زندانی می‌شود، اما سرانجام به کمک ستار از زندان می‌گریزد. ستار فعال سیاسی و عضو حزب توده است که در منطقه زیر پوشش یک پینه‌دوز به فعالیت سیاسی می‌پردازد و در رؤیاهایش گل‌محمد را رهبر آینده و بالقوهٔ قیام مردمی ایران می‌بیند. پس از آن «از خم چنبر» را منتشر می‌کند که بسیاری معتقدند موضوع یا ماجرا در این داستان اهمیت ندارد.

در سال ۱۳۵۳ مهین اسکویی، کارگردان تئاتر از او دعوت کرد که در نمایشنامه «در اعماق» اثر ماکیسم گورکی ایفای نقش کند. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تئاتر و داستان نویسی، دوشادوش هم، ذهن دولت‌آبادی را تسخیر کرده بود. گل‌محمد، پسری از دل کلیدر بوده که با حکومت پهلوی شاخ به شاخ میشه و مجبوره که سر به بیابون بذاره. نتیجه‌ی فرار از محل زندگیش چی میشه؟ اینکه اون تبدیل به یک راهزن میشه؛ اما یک راهزن خوب و شریف. استفاده از عناصر بصری مرتبط با محتوا، به ایجاد هویت بصری برای کتاب کمک می‌کند. ترکیب تصاویر خاص، یا تصاویر مینیمال و ساده، بسته به سبک کتاب تأثیر قابل توجهی دارند.