زندانیان چنان از اتفاقات جاری شوکه می‌شدند که با تمام وجود سعی می‌کردند خود را متقاعد کنند بالاخره همه چیز به شکلی درست خواهد شد. اکثر زندانیان داستان‌های هولناکی درباره‌ی اتفاقات داخل اردوگاه‌ها شنیده بودند؛ اما با فرستاده شدن به آن‌جا، به خودشان می‌گفتند که قضیه برای خودشان متفاوت خواهد بود. خواندن این کتاب را که واژه‌هایش چون گوهر می‌درخشد و بر ژرفترین مشکلات بشر می‌تابد، از همگان خواستارم.

برخی از منتقدان به شدت با نظریه‌های فرانکل در مورد ذهن و روانشناسی مخالف هستند. این منتقدان ادعا می‌کنند که تمرکز صرف روی معنادرمانی ممکن است به اقتدارگرایی ختم شود. اگر درمانجوها به دنبال آرمان‌های درمانگر باشند، در برابر چنین استبدادی مقاومت نمی‌کنند و در سرکوب و خشونت هم معنای خود را می‌یابند. علاوه بر این، معروف است که هیتلر عاشق موسیقی واگنر و ایده‌های نیچه بوده. موارد تاریخی اینچنینی که کم هم نیستند این نظریه که «زندگی غنی درونی فقط معنا، ازخودگذشتگی و عشق را ترویج می‌کند» بی اعتبار می‌کنند.

فرانکل روان‌درمانی را تکامل داد تا از فرمول‌های آماده‌ی بهزیستی به وسیله‌ای برای تشویق فرد برای یافتن معنای عمیق شخصی تبدیل شود. و با فراخوانی که برای انسانی‌سازی مجدد روان‌درمانی داد، بر اهمیت پیوند مجدد افراد با مسئولیت‌های شخصی خود به منظور غلبه بر احساس بی‌معنایی و ناامیدی تأکید کرد. با این حال، اغلب اوقات کسانی که هرگز اردوگاه کار اجباری را ندیده بودند، هنگام صحبت با زندانیان آزاد شده فقط شانه بالا می انداختند و می گفتند که آنها نیز مثلاً از جیره بندی و بمباران رنج برده اند.

و ترجمه خوش خانی هم نیستبنده ترجمه آقای لاهوتی انتشارات جامی رو پیشنهاد میکنم که طرح جلد کتاب هم طرح نسخه انگلیسی کتابه و ترجمه روان تری داره. شاید خواستید نظریات خویش را بعد از خواندن این کتاب با دیگران شریک بسازید، می‌توانید در پایین به شکل نظر به اشتراک بگذارید. در چنین مرحله ای به آنچه  که واقعا و جدا نیاز بود، یک تغییر ریشه ای در نگرش و طرز تفکر ما به زندگی بود.

این واکنش‌ها دفاع‌هایی روان‌شناختی بودند که برای بقا ضروری‌اند. احساس کردن، دیدن و زندگی عادی در اردوگاه غیرممکن بود، بنابراین برای عبور از این مصیبت، ذهن به طور طبیعی به حالت بی‌تفاوتی اخلاقی، فیزیکی و عاطفی فرو می‌رفت. ویکتور فرانکل در دوم سپتامبر ۱۹۹۷ مدتی بعد از انتشار آخرین کتابش، کتاب انسان در جستجوی معنای غایی، بر اثر نارسایی قلبی درگذشت. مدت کوتاهی بعد، فرانکل و خانواده‌اش مجبور بودند به محله یهودی‌نشین ترزین که به اردوگاه کار اجباری ترزین اشتات نیز معروف است نقل مکان کنند.

لوگوتراپی تعدادی تکنیک را برای افرادی که به اختلالات روانی مبتلا شده اند، توسعه داده است. لوگوتراپی با تمرکز بر عوامل داخلی به جای عوامل خارجی که بر بیماران تأثیر می گذارد، قادر به انجام این کار است. در روان درمانی عادی، بیمار تحلیل می شود و ترس های روانی او با محیط اطراف و سایر رویدادهای بیرونی او مشخص می شود. در سال 1395 یک جلسه نقد و بررسی تخصصی کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل در دانشگاه آزاد سنندج برگزار شد. در این جلسه با اشاره به رسیدن به چاپ چهلم یکی از ترجمه‌های کتاب در ایران، این موضوع را دلیلی بر اهمیت و مخاطب زیاد آن در ایران قلمداد کردند. کتاب انسان در جستجوی معنا که در سال ۱۹۴۶، یک سال پس از جنگ دوم جهانی به چاپ رسید، همچنان هواخواهان بسیاری دارد.

جالب است بدانید که زندانی‌ها لباس گرمی برای حفاظت از خودشان در برابر سرمای استخوان‌سوز زمستان نداشتند و لباس‌شان در تابستان و زمستان یکسان بود. مثلاً کسانی که به اردوگاه مرگ آشویتس می‌رسیدند، هنگام خروج از قطار به چپ یا راست فرستاده می‌شدند؛ یک گروه برای کار سخت و دیگری برای اعدام فوری. بااین‌حال، هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌دانستند که این گروه‌ها به چه معنا هستند. با توجه به شوک رسیدن به اردوگاه، زندانیان به توهم مهلت تسلیم شدند و به اشتباه معتقد بودند که صفی که در آن قرار دارند به نوعی به معنای فرار از عذاب است. برای مثال، کسانی که به اردوگاه مرگ آشویتس (Auschwitz) رسیدند، هنگام خروج از قطار به چپ یا راست فرستاده شدند – یک گروه برای کار سخت و یکی برای اعدام فوری.

اما فرانکل که ابتدا می خواست کتاب را بدون نام و فقط با شماره زندانی که در دوران اسارت به او داده بودند چاپ کند می گوید که خودش این کتاب را یک دستاورد بزرگ نمی داند. بلکه موفقیت این کتاب «نشان دهنده رنج زمانه است و نیاز شدید انسان ها را برای داشتن یک زندگی پر معنا بیان می کند. می توان استدلال کرد که جستجوی انسان برای معنا تقریباً به طور کامل در مورد منطق درمانی فرانکل است که یک مکتب روانشناسی، برای کمک به افراد برای پیدا کردن معنای زندگیشان استفاده میشود.