این کتاب استراتژیهایی برای حل خلاقانۀ مشکلات در هر زمانی به شما نشان خواهد داد، طوری که ذهنتان را سیال و انعطافپذیر حفظ کنید. همچنین به شما میگوید چطور به لایههای اصلی و ناخودآگاه ذهن خویش دسترسی داشته باشید و چگونه با حس اجتنابناپذیر حسادت که در مسیر شما ظاهر میشود، کنار بیایید. برای پرورش و شکوفا کردن استعدادها و توانمندیهایتان از کتاب استادی کمک بگیرید.
در سال ۲۰۰۱، رابرت گرین دومین کتاب خود را با نام هنر اغواگری منتشر کرد. این کتاب پرفروش بینالمللی انواع اغواگری را دستهبندی میکند و جنبههای آن را نیز توضیح میدهد. نویسنده در مورد شخصیتهای تاریخی مانند کلئوپاترا، دوک الینگتون و جان اف. کندی به عنوان نمونههایی برای جزئیات نظریهی خود در مورد قدرت اغواگری و چگونگی تبدیل آن به دارایی نوشته است. رابرت گرین نویسنده و سخنران آمریکایی است که بیشتر به خاطر کتابهایش در زمینهی استراتژی و قدرت شهرت دارد.
باید این قانون را برای مهارت های خود به کار ببرید و کاری را که انجام می دهید، تبدیل به پدیده ای نادر و کمیاب کنید. اکنون ما شروع به دیدن اتصالاتی می کنیم که قبلا نامرئی بودند. ما شروع به اعتماد به توانایی های حل مسئله خود می کنیم و اعتماد به نفس ما افزایش می یابد زیرا متوجه می شویم که پشتکار به ما کمک می کند بر ضعف های اولیه غلبه کنیم. در این مرحله ممکن است تسلیم احساس بی حوصلگی، کسالت از تمرین، ترس، سردرگمی و غیره شویم. در حالی که ما مردم عادی ممکن است هر از گاهی این احساسات را تجربه کنیم، دیگرانی هستند که این یک روش زندگی برای آنها شده است. “هدف از کارآموزی پول، موقعیت خوب، عنوان یا مدرک نیست، بلکه تحول ذهن و شخصیت شماست.”
او به هیچوجه از اینکه آلت دست دیگران باشد و مطابق میل دیگران در حضورشان موسیقی اجرا کند، خوشش نمیآمد. برای دسترسی بهتر , راحت تر و سریع تر به سایت ما می توانید وب سایت ما را بوکمارک کنید .
این توانایی به ما امکان می دهد ایده ها و الهامات بیشتری به دست آوریم، افق های فکری خود را گسترش دهیم و از ما افراد خلاق تری بسازیم. گرین معتقد است که تسلط بر یک مهارت، به معنای تقلید کورکورانه از دیگران نیست، بلکه مستلزم خلاقیت و نوآوری نیز می باشد . شما باید بتوانید از دانش و تجربیات خود برای یافتن راه حل های جدید و ابتکاری در حوزه فعالیت خود استفاده کنید . گرین معتقد است که تسلط بر هر مهارت، مستلزم طی کردن مراحلی از یادگیری و تمرین است.
پدرش نسبت به استعدادهای ولفگانگ حسادت میورزید و آگاهانه تلاش میکرد مانع پیشرفت فرزندش شود. شاید این تصمیم برای هر دویشان دردناک بود، اما باید قبل از اینکه خیلی دیر شود، اقدامی میکرد. همچنین، با شناخت ما از محیط طبیعی، این هوش به توجه و تمرکز دقیق وابسته شد. از این رو، شاید، تعبیر نادرست علائم اجتماعی در گروهی منسجم نشان دهنده خطری بزرگ باشد. کم کم، پس از گذشت زمانی بسیار طولانی، اجداد ما توانستند بر این ضعف اساسی غلبه کنند.
ثبت ديدگاه