11-پسر عاشق دختری دونده می ­شود، به او نزدیک می­ شود و غلیان پیدا می ­کند و در سن بلوغ، حس­ هایش زنده می­ شود.

اینجا ما قراره بنویسیم درمورد زندگیمون، دنیامون، خیالاتمون….مهم نیست چطور می‌نویسی.فقط بنویس. محیط خیلی می‌تونه روی انسان تاثیر داشته باشه و این قضیه مخصوصا توی شخصیت «گن» کاملا قابل مشاهدست. این طور بود که همسرش برای همیشه او را ترک کرد و از آن زمان دیگر دکتر شیم چاقوی جراحی دست نگرفت. حالا تنها چیزی که می توانست به آن فکر کند این بود که چقدر او را دوست داشته و چقدر کم این موضوع را به او نشان داده است.

در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای جامع با عنوان تحلیل و بررسی کتاب بادام در اختیارتان قرار دهیم تا با ابعاد مختلف این کتاب آشنا شوید. مفهوم های خانواده و دوستی در این کتاب به خوبی بیان می شود. مخاطب در حین خواندن خسته نمی شود.حتی باعث می شود مخاطب غرق داستان شود. این بخش‌ها و جملات نه تنها جذابیت داستان را افزایش می‌دهند بلکه خواننده را به تفکر عمیق‌تری درباره‌ی احساسات و روابط انسانی دعوت می‌کنند.

در داستان کتاب بادام یونجی با نارسایی مغزی‌ای به نام آلکسی‌ تیمیا متولد شده که به واسطۀ آن احساساتی چون ترس یا خشم را تجربه نمی‌کند. او دوستی ندارد، اما مادر و مادربزرگ از خود گذشته‌اش برای او زندگی امن و رضایت‌ بخشی فراهم می‌آورند. روز به روز، مراقبین فداکار یون جائه به او درس‌هایی دربارهٔ قوانین اجتماعی و اصول رفتار مناسب می‌دهند تا او بتواند با محیط خود ارتباط برقرار کند و با آن سازگار شود. معمولاً، یون جائه باید همه چیز را که برخی از افراد طبیعتاً فرا می‌گیرند، یاد بگیرد، تمرین کند و در آن مهارت پیدا کند.

در شش سالگی کودکی را می‌بیند که توسط بچه‌های دیگر تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. بیش از یک دهه بعد، او مردی را می‌بیند که مادربزرگش را با چاقو می‌کشد و مادرش را به حالت اغما می‌اندازد، بدون اینکه پلک بزند. او در مدرسه عذاب می‌کشد و در خانه به دلیل نبود خانواده‌ای مهربان از خلأ روزافزون آگاه می‌شود، اما هیچ‌چیز نمی‌تواند به قلبش نفوذ کند. روزهای تنهایی او با بی‌حوصلگی می‌گذرد تا اینکه یک روز یک درخواست غیرعادی از طرف یک غریبه در نهایت او را با هیولا دیگری به نام گونی مرتبط می‌کند. داستان کتاب بادام در باره پسری به اسم یون جائه است که با یک بیماری مغزی به نام آلکسی تایمیا به دنیا آمد که بیان احساساتی مانند ترس یا خشم را برای او دشوار می‌کند.

اما لازمه که به این نکته هم توجه کنیم که احساسات بدون کنترل انسان رو نابود می‌کنن. حتی وقتی یه قاتل درست جلوی چشماش به مادر و مادربزرگش حمله کرد؛ هیچ احساسی نداشت. «بادام»، شما را با نثری روان و روایتی صمیمی همراه خود می کند تا سیر رشد و تکامل یک انسان و مناسبات او با جریان طبیعت را به تماشا بنشینید. وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد.