بعدها که شوهرش ثروتی به هم زد و در دستگاه دولت مقامی بلند یافت و اعتبار بسیار به دست آورد، رفتهرفته در این محافل راه نیز یافت و اندکی جزو آنها شد. ؟ خب رونالدو کیه دیگه یهو اومد ؟ بعد از خوندن تازه متوجه میشیم آهان این همون کریستینه ! یعنی گزافه گویی محض.تقریبا توی هر صفحه 5 تا اسم عجیب سخت میبینی که هیچ کدوم رو هم نمیشناسی ! پیشنهاد میکنم قبل از خرید هر کتابی، نسخه pdf ش رو چند صفحه بخونید بعد اگه دیدین به درد میخوره بخرینش … ابله به عنوان شاهکاری فراموش نشدنی از فئودور داستایوفسکی، کتابی است که برای نخستین بار در سال 1869 به چاپ رسید. شخصیت اصلی داستان شاهزاده میشیکین نام دارد که مدت زیادی را در آسایشگاهی در سوئیس گذرانده و حالا پس از سالها به روسیه باز میگردد.
هرچه بیشتر عشق بورزید و طعم عشق را عمیق تر بچشید، بیشتر به وجود خدا و جاودانگی روح خود ایمان خواهید داشت. باور کنید هوشیاری بیش از حد هم یک بیماری است، یک بیماری واقعی و غیرقابل درمان. اگر آدمهای اطراف شما با نهایت سنگدلی و بی رحمی شمارا نادیده میگیرند و صدایتان را نمیشوند، باید مقابل آنها زانو بزنید و طلب بخشش کنید چون مقصر خودتان هستید که با رفتار خود باعث شدید دیگران شمارا نادیده بگیرند.
ردپای این مرگ اندیشی را هم میتوان در زندگی شخصی داستایوفسکی پیدا کرد. جایی که او به اعدام محکوم شد اما در آخرین لحظه مشمول عفو سلطنتی شد. داستایوفسکی در شرایطی از مرگ نجات پیدا کرد که مرگ یکی از دوستانش را در همان روز و در جوخهی اعدام دید. شاید همین مسائل باعث شد که داستایوفسکی از کتاب ابله انتظار بازخورد مثبت از سوی مخاطبان و همچنین درآمد مالی نداشته باشد. داستایوفسکی کتاب ابله را نوشت تا برای یک بار هم که شده، حرفهایی را که مدتها در سینهاش سنگینی میکرد نوشته باشد. او با نوشتن ابله، پا را از مرزهای مالی و حتی حرفهای فراتر گذاشت.
به همین خاطر آثار این نویسنده چه در دوران قدرتگیری حکومتهای قرن بیستم و چه امروزه با چالشهای زمانه تناسب دارند. او به خصوص به افکار و ایدههایی که پس از ده سال تبعید و بازگشت به سن پترزبورگ در میان روشنفکران رواج یافته بود به دیده شک مینگریست. زندگی شاهزاده میشیکین به عنوان یک داستان فرعی در برابر ما قرار داده میشود تنها به این منظور که به لحاظ سمبولیک فناناپذیری او برای ما مشهود و قابل رویت باشد. در حقیقت زندگی او به اندازهی زندگی طبیعت فناپذیر است، طبیعتی که او رابطهی عمیقی با آن داشت. طبیعت شاید فناناپذیر باشد، ولی زندگی شاهزاده قطعا فناناپذیر خواهد بود؛ و این حقیقتی است که باید از طریق یک معنای درونی و روحانی دریافت شود. این حقیقت در مورد او و همهی کسانی که در حلقهی جاذبهی دوروبر او قرار دارند مصداق پیدا میکند.
شخصیتهای داستان شما دروغ نمیگویند تا با دروغ آنها گرهای در داستان ایجاد شود. آنها هیچ کار غیر اخلاقی انجام نمیدهند تا بتوانید با کمک آن داستانتان را پر چالش و خواندنی کنید. اختلالات و بحرانهای روانی، عصیانگری و درگیریهای ذهنی، کتاب ابله را بیش از هر چیز به داستانی واقعی نزدیک میکند و باعث میشود تا این کتاب یکی از پرفروشترین آثار داستایوفسکی باشد. روای در این «یادداشتهای زیرزمینی» سوالات فلسفی بیشماری را بیان میکند و به نظر به دنبال پاسخی نمیگردد، تنها قصد دارد با بیان این سوالات تکراری مخاطب را به چالش کشیده و از او بخواهد نگاهی دیگر به درون خود بیندازد. اگر طرفدار قلم این نویسنده هستید یا مایلید پیش از هر چیز با جهانبینی داستایوفسکی آشنا شوید، این کتاب میتواند انتخاب خوبی برای شما باشد.
رمان خیلی خوب و جذابیه و ازون دست کتابا که دوست نداری زمین بذاری با اینکه خیلی حجیم هست اصلا خسته کننده نیس برعکس جذابه. بهترین راه برای جلوگیری از فرار یک زندانی این است که هرگز نگذاریم او بفهمد که در زندان زندگی میکند. اتاقش تاریک است و جانش خالی و دلش افسرده، دنیای خیال در اطرافش بی صدا فرو ریخته و ناپدیده شده است و اثری از آن باقی نیست… اینو استادم معرفی کرد خریدم.و کتابیه که باید یک ماه روزی دوساعت واسش وقت گذاشت و یه ربع از اون دوساعتو فکر کرد رو 105دقیقه ای که مطالبی رو خوندی.
توجه داشته باشید که برای انسان دوران ما هیچ چیز اهانت آمیز تر از آن نیست که او را متهم به نداشتن استعداد و ضعف شخصیت کنند و یا بگویند آدمی عادی است. شما حتی برای من این افتخار را قائل نشدید که مرا آدمی رذل به حساب آورید! می دانید، همان وقت به خاطر این حرف تان، می خواستم شما را بکشم. کتاب ابله (The Idiot) مثل هر اثر هنری دیگری، بر پایهی یک فکر استوار است. در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهٔ شبانهروزی منتقل شدند و در پانزده سالگی مادرش از دنیا رفت. در همان سال امتحانات ورودی دانشکدهٔ مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید.
تقریبا از سال 99 بامیک رو بارگزاری کردم.داخل تلگرام بیشتر فعالیم… این رمان را میتواند به 4 بخش تقسیم کرد بخش اول آن جذاب و هیجان انگیز بخش دوم آن کمی خسته کننده بخش بعدی کمی گیج کننده و گاهی حتی تحریک کننده نیز باشد. اما توقع میرفت بدون صحبت درباره ی اتفاقات پایان داستان در موردش نظر بدید و تحلیل کنید.
آنها در خانهای محقر از زمینهای بیمارستان مارینسکی واقع در یکی از پایینترین مناطق شهر در کنار قبرستان مجرمین، تیمارستان و پرورشگاه کودکان سر راهی زندگی میکردند. هر چند والدینش به وی سخت میگرفتند، ولی او دوست داشت در حیاط بیمارستان-جایی که بیماران آفتاب میگرفتند- قدم بزند؛ کنارشان بنشینند و داستانهاشان را بشنود. در جشن تولد ناستازیا، چند مرد با هدیههایی در دست وارد مراسم شده و برای خرید ناستازیا به عنوان همسر آینده خود، مناقصهای به راه میاندازند. او در نهایت به همه اعلام میکند که میخواهد سبک زندگی خود را تغییر داده و همچون یک زن فقیر زندگی کند.
اگر وفادار باشد، فریب میدهد و اگر انسان باشد، خواهد کُشت. من همیشه راه های فرعی و کوچه پس کوچههای تاریک و خلوت پشت جادههای اصلی را دوست داشتم! آنجا با ماجراها و شگفتیهای جذابی روبه رو میشوید و میتوانید چیزهای گرانبهایی را در خاک پیدا کنید. عشق که حضور داشته باشد با وجود غم و اندوه هم زندگی شیرین خواهد بود. سکوت همیشه زیباست، آدم ساکت همیشه زیباتر از کسی که حرف میزند به نظر میرسد.
ثبت ديدگاه