حقایق برملا میشوند که کلید حل پروندههای پلیسی متعددی است و ماجرا به نوشتن کتاب او ختم میشود که جایزه نهایی اوست. همه ما را به خواندن کتاب تشویق میکنند، اما چیزی که جایش خالی است نقد کتاب است. وینش دوست دارد شما را دعوت کند که به این پرسش ها بیندیشید و شاید بخواهید نتیجه تفکرتان را با ما در میان بگذارید.
فراموشی از او زدوده میشود و به یاد میآورد که زندگی پیشین او چگونه بوده و از علایق به نظر خودش مسخرهای که مثلا به لباسها و وسایل زاید داشته رها شده است. پنج، سالها سرگردانی و تلاش پیرانزی در خانه باعث فراموشی او شده است. در عوض او به چیزی دست یافته که افراد زیادی در پی آن بودهاند و نتوانسته بودند به دست بیاورند. چهار، دکتر کترلی که نقش توامان راهنما و شرور را دارد، ابزار جادویی او را که دفترچهها و خودکارهای خود متیو است به او میدهد و گوشزد میکند اینها لازمت میشود. سه، در مواجهه با دکتر کترلی دستیار دکتر آرنی سیلز از او پرسیده میشود که آیا در تصمیماش برای درک این وضعیت مصمم است؟ البته دامی برای او پهن میشود و او ندانسته میپذیرد. یک، اتفاق عجیبی رخ میدهد و استاد دانشگاهی هنجارشکن و ضد علم به نام “آرنی سیلز”به همراه تعدادی دانشجو اقداماتی خرابکارانه انجام میدهند که منجر به خرابی یک موزه، ناپدید شدن تعدادی از افراد و دستگیری و زندانی شدن این استاد دانشگاه میشود.
پیرانزی دنیایی حیرتانگیز و متفاوت، هزارتویی بیانتها غرق در تصاویری بدیع و زیباییای ورای واقعیت را نشان میدهد که در چنگال امواج و جزرومد گیر افتاده است. یک لینک برای تعیین رمز عبور جدید به آدرس ایمیل شما ارسال میشود. جدیدترین رمانها، آثار کلاسیک و کتابهای تخصصی را با بهترین قیمت از فروشگاه اینترنتی ما خریداری کنید. کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد وینش محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی می باشد. هفت، متیو به نزد خانواده برمیگردد و موفق میشود سلامت خود را بازیابد.
در سال 1990 ، وی لندن را ترک کرد و به تورین رفت تا به مدیران تحت فشار شرکت موتور فیات انگلیسی آموزش دهد. سوزانا کلارک در کتاب پیرانزی یک خانهی غیرمعمولی و شگفتانگیز را توصیف میکند. خانهای که اتاقهایش بینهایت و راهروهایش بیپایان است و دیوارهایش با هزاران هزار مجسمه پوشانده شدهاند که هر کدام با بقیه متفاوت هستند. امواج خروشان این اقیانوس از پلهها بالا میروند و اتاقها در عرض ثانیهای پر از آب میشوند، اما پیرانزی هیچ نمیترسد. او جزر و مد را درک میکند و برای کشف خانه زنده است و زندگی میکند.
بعد دست به دعا (مذهب) شد، و بعد که از هردوی اینها ناامید گشت به سراغ علم رفت. اما رجعت به جادو همیشه توسط بشر صورت گرفته و این طور نیست که این تقسیمبندی را پارادایمی در نظر آوریم. دهلیز نهم به خاطر سه راهپلهی بزرگی که دارد منحصربهفرد است. دیوارهایش با مجسمههای مرمری پوشیده شده است؛ صدها و صدها مجسمه، ردیفردیف تا ارتفاع زیادی بالا رفته است.
در اکثر تالارها، مجسمهها تمام فضاهای موجود را پر کردهاند؛ گرچه گاهی اینسو و آنسو، پایههای خالی مجسمه، فرورفتگیهای خالی داخل دیوار که جای مجسمههاست یا طاقیهای خالی محل قراردادن مجسمهها دیده میشود. حتی گاهی فضایی خالی روی دیواری وجود دارد که مجسمهای بر آن نصب نشده است. رافائل خود افسر پلیسی است که با موهای آتشگرفته در پلههای کلیسا، مردی که روزنامه و مجله را آتش میزد و به سوی مردم پرتاب میکرد و داشت کلیسا و مردم را به آتش میکشید را نجات داد. کارکرد غار افلاطون در متن به شکلی است که با ورود رافائل افسر پلیس به غار و مرگ کترلی همزمان میگردد با پرواز پرندهای جدید (جغد) و میل به بیرون رفتن از غار. رابطه جادو و علم در کتاب، قابلیت خوانش خوبی به دست مخاطب میدهد. با توجه به آرای فریزر در «شاخه زرین» بشر در تلاش برای برآوردن نیازهایش در سه مرحله دست به اقداماتی میزند، به عنوان مثال برای درخواست باران ابتدا رقص میکرد و آن را عملی در نظر میآورد که میتواند تاثیری جادویی بر بارش باران بگذارد.
ثبت ديدگاه