کف دستش پر بود از توتون سیگار و سیگاری آتش‌خورده. چمبه زده بود و مشغول مخلوط کردن‌شان بود تا پوکه‌ی سیگار را پر کند، چندباری از ته، سیگار را روی ناخن شست‌اش بزند، سرش را پیچی بدهد و به قول خودش بزند بر بدن. «انگارنه‌انگار سوار دوچرخه است در این صبح دو سه روز مانده به مهر. این چرخ‌ها خودشان می‌تابند، می‌چرخند تا آقا رضا با لبخند خوشی شب قبل، از آمادگاه بپیچید به چارباغ.

برای دریافت کتاب بیچارگان و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید. «باشگاه مشت‌زنی» اثر چاک پالانیک، نویسنده و مقاله‌نویس معروف آمریکایی است. این رمان در ابتدا یک داستان کوتاه چند صفحه‌ای بود؛ اما بعدها نویسنده آن را بسط داد. آن بخش اولیه هم بدون تغییر، فصل ششم این کتاب را به خود اختصاص داد.

“چاپ یکم” یک فروشگاه آنلاین کتاب است که به‌طور خاص برای علاقمندان به کتاب و دانش طراحی شده است. این سایت با مجموعه‌ای گسترده از کتاب‌های متنوع در زمینه‌های مختلف، از جمله کتاب‌های مذهبی، ادبیات، علوم انسانی، و بسیاری از زمینه‌های دیگر، یک تجربه خرید بی‌نظیر را برای کاربران فراهم می‌کند. شما برای من زیرپوش هدیه فرستادید؛ اما ماکار آلکسیویچ گوش کنید، شما خودتان را از بین می‌برید. شما چه‌قدر پول خرج من کرده‌اید، وحشتناک است این‌همه ولخرجی! من واقعاً نیازی ندارم و همه‌ی این‌ها غیرضروری‌اند. من می‌دانم و کاملاً هم مطمئنم که شما مرا دوست دارید؛ اما واقعاً نیازی نیست با این هدیه‌ها به من یادآوری کنید؛ برای من پذیرفتن این هدیه‌ها از شما دشوار است؛ چون می‌دانم چه‌قدر برای شما آب می‌خورد.

به نظرم رسید که چهره‌ی ظریف شما در پنجره درخشید. انگار شما هم از اتاق‌تان مرا تماشا می‌کردید، انگار شما هم به من فکر می‌کردید. بشریت هنوز بر فقر خود چیره نشده است… فیودور داستایوسکی در حجره‌ای مدور، در اتاق‌خوابی با پنجره‌ی رو به فانتانکا زندگی می‌کرد.

«تایلر یک شغل پیشخدمتی برایم پیدا می‌کند و بعد تفنگی در دهانم می‌چپاند و می‌گوید که اولین قدم برای رسیدن به جاودانگس مردن است. با این‌که من و تایلر از مدت‌ها قبل بهترین دوست هم بودیم باز هم مردم همیشه از من می‌پرسیدند که اسم تایلر دردن به گوشم خورده یا نه. چاک پالانیک کتاب باشگاه مشت‌زنی را در سی‌ونه‌سالگی نوشت. اقتباس سینمایی از این داستان پس از سی‌وسه‌سال باز هم اثر پالانیک را بر سر زبان‌ها انداخت. کارگردانی این فیلم را دیوید فینچر برعهده داشته و برد پیت و ادوارد نورتن در آن ایفای نقش کرده‌اند.

کتابی سرشار از مهر و با زبانی ساده و شیوا که ظرافت طبع و نبوغ این نویسنده‌ی بزرگ را به شما نشان می‌دهد. این کتاب در ایران تحت عناوین مختلفی از جمله «مردمان فرودست» و «تیره‌بختان» منتشر شده است. این بار نشر چشمه آن را با ترجمه‌ی آرزو آشتی جو و ذیل مجموعه جهان کلاسیک به انتشار رسانده است. اورول در رمان ۱۹۸۴، با الهام گرفتن از کتاب جمهور ارسطو که جامعه‌ی آرمانی‌اش را در آن شرح می‌دهد، آرمان‌شهری غرق در تباهی و سیاهی را نشان می‌دهد که در آن ناتوانی و نادانی انسان فضلیت است.

داستان ماجرای یک شهروند آمریکایی است که دلش می‌خواهد زندگی‌ یکنواخت و ملال‌انگیزش پایان یابد. او با مردی به نام تایلر دردن آشنا می‌شود. این آشنایی پای راوی داستان را به یک باشگاه مشت‌زنی زیرزمینی باز می‌کند؛ جایی که افراد زیادی به آن‌جا می‌آیند تا از شر سرخوردگی‌های زندگی‌شان رها شوند. «یک کلاه شکاری سبزرنگ سری را که بیشتر به یک بادکنک حجیم شباهت داشت، می‌فشرد.

«عادله» دختر خوش‌به‌دل زنی زحمت‌کش که رخت‌شوی خیابان است با راهنمایی و کمک یکی از اهالی خیابان به عنوان خدمتکار در هتل جهان مشغول به کار شده، با خوش‌رویی از میهمانان پذیرایی می‌کند. او هم‌چون نخ تسبیح همه‌ی شخصیت‌های داستان را به یکدیگر متصل کرده است. نویسنده که جوانی‌اش را در چهارباغ گذرانده به کمک آن روزگار رفته را حکایت می‌کند. «پرده را که بیندازید، انگاری خدانگه‌دار ماکار آلکسیویچ، وقت خواب است! پرده را که کنار بزنید، یعنی صبح‌به‌خیر ماکار آلکسیویچ، خوب خوابیدید؟» اینها جملاتی است از کتاب بیچارگان است که ماکار دیووشکین به نشانه‌ی قراری عاشقانه برای واروارا می‌نویسد. ماکار دیووشکین مردی میانسال، کارمندی دون‌پایه و تحقیرشده است و با رونویسی روزگار می‌گذراند.

به بهانه‌ی خارج رفتن و مشغول بودن می‌فرستادش پیش من. «سک روز نورانی و خنک آوریل بود و ساعت‌ها سیزده‌بار می‌نواختند. «اریک آرتور بلیریا» در هندوستان به دنیا آمد. پیش از یک سالگی، همراه والدین‌اش به بریتانیا مهاجرت کرد. او برای آن‌که به عنوان فردی انگلیسی شناخته شود، خود را با نام مستعار «جرج اورول» معرفی می‌کرد.

هر دو با هم شروع به خواندن دست‌نویس کردند و سپیده‌دم آن‌را به پایان رساندند و ساعت ۶ صبح رفتند داستایفسکی را بیدار کردند و برای شاهکاری که آفریده بود به او تبریک گفتند. فیودور میخاییلوویچ داستایفسکی (١١ نوامبر ١۸۲١– ۹ فوریه ١۸۸١) به انگلیسی (Fyodor Mikhailovich Dostoyevsky)، رمان‌نویس، نویسنده داستان کوتاه، مقاله‌نویس، روزنامه نگار و فیلسوف روسی بود. داستایوسکی آثار ادبی منحصر بفردی خلق کرده است که روانشناسی فضای آشفته‌ی سیاسی، اجتماعی و معنوی قرن نوزدهم در روسیه را بررسی می‌کند. او در بیست سالگی نویسندگی را آغاز کرد و اولین رمان او مردم فقیر (Poor Folk) برای اولین‌بار در سال ١۸۴۶ زمانی که ۲۵ سال داشت، به چاپ رسید. آثار مهم او عبارتند از جنایت و مکافات (١۸۶۶) ابله (١۸۶۹) و برادران کارامازوف (١۸۸۰). آثار او شامل ١١ رمان بلند، ۳ رمان، ١۷ داستان کوتاه و آثار متعدد دیگر است.