کتاب ‘لولیتا خوانی در تهران’ نه تنها به عنوان یک خاطرات شخصی خواندنی است، بلکه به عنوان یک سند فرهنگی و اجتماعی از زندگی در ایران معاصر نیز اهمیت زیادی دارد. آذر نفیسی در این کتاب به روشی منحصر به فرد توانسته است توجه جهانیان را به مسائلی چون حقوق زنان، آزادی بیان، و نقش ادبیات در جامعه جلب کند. این کتاب نه تنها زندگی خوانندگان خود را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه به آنان الهام میبخشد تا داستان شخصی خود را بنویسند و قدرت تغییر را در خود بیابند.
با حرکت رمان به جلو احساس ناخشنودی در خواننده رشد می کند ؛ زیرا حجم دروغی را که این مکان عجیب را درهم پیچیده است درک می کند . ماهی که از پنجره دیده می شود دروغین است ؛ و عنکبوتی گوشه ی اتاق دروغين است (با وجود آن که ـ با توجه به گفت وگوهاـ می بایست تنها دوست بی ریای زندانی باشد) ؛ … خواننده درمی یابد که مدیر زندان و زندان بان و جلاد و وکیل مدافع در نهایت یک شخص اند ؛ که جای خود را به دیگری می دهد . مهم ترین شخصیت اما شخصیت جلاد است ؛ که در آغاز به عنوان دوست هم بند به زندانی معرفی و به او نامی استعاری ـ مسیو پییر ـ داده می شود . از این رو زندانی و جلاد باید یک دیگر را دوست داشته باشند و در روز اجرای حکم ـ که در یک روز باشکوه جشن گرفته خواهد شد ـ هم کاری کنند .
تنها ایرادی که میشه به کتاب گرفت نقد های ادبی گاه و بیگاهش بود. هر فصل به نام یک نویسنده یا اثر ادبی مشهور نامگذاری شده و بخش هایی از هر فصل به نقد اون آثار اون نویسنده تخصیص داده می شه که خوندنش برای من غالبا ملال آور بود. آذر نفیسی پس از ترک مقام استادی در دانشگاه تهران، گروهی از دانشجویان زن باهوش و مشتاق را انتخاب میکند و در خانهاش به تدریس رمانهای ممنوعهای چون ‘لولیتا’، ‘گتسبی بزرگ’ و ‘غرور و تعصب’ میپردازد. این جلسات به پناهگاهی برای بررسی زندگی واقعی در ورای متنها تبدیل میشوند و فرصتی برای این زنان تا نسبت به هنجارها و ساختارهای جامعهای که در آن زندگی میکنند، شجاعانه بایستند. نفیسی به مدت دو سال قبل از ترک ایران در سال 1997، هفت زن جوان را هر پنج شنبه صبح در خانه خود جمع می کرد تا آثار ممنوعه ادبیات غرب را بخواند و به بحث بگذارد.
او به این موضوع در کتاب خود نیز اشاره میکند. از دیگر فعالیتهای مطبوعاتی او میتوان به نوشتن برای سایت خبری گویانیوز و همچنین تدوین بخش «وبگرد» برای روزآنلاین اشاره کرد. شناخت آثار ماندگار کلاسیک و پی بردن به نقش آنها در تحول ادبیات و هموار کردن راه نویسندگان دوران های بعد، برای خوانندۀ ادبیات ضرورت مطلق دارد.
بلندقدترين شاگردانم ؛ با موهای بلوند بلند و تی شرت صورتی اش . و به نظر می رسد درآمد یک خنده ی بلند و پرصدا و غيرقابل کنترل است . آزين حتی هنگام توصيف آخرين مشکلاتی که با شوهرش داشته است نیز آن لب خند درخشان و متمايز خود را دارد .
این دانشجو ها حتی کتاب رو نمی خوندن اما باهاش مخالفت می کردن! به نظرم ایران آینده کمتر به مستر بحری ها، مستر قمی ها و مستر نیازی ها و بیشتر به نیما ها و آذین ها و نسرین ها نیاز داره.ایران آینده جوان هایی رو می خواد که بخونن، بفهمن و تحلیل کنن و تحمل شنیدن آرای مخالف رو داشته باشند. نه جوان هایی که از هر چیزی که نمی فهمند و با عقاید و ایمان آن ها سازگار نیست می ترسند و به اون حمله می کنند. در پاییز سال 1995 و پس از کناره گیری از آخرین پست دانشگاهیم ، تصمیم گرفتم تا عنان خود رها کرده ، گرايش درونی ام را برای تحقق يکی از رؤياهایم پاسخ مثبت گويم . از این رو هفت تن از به ترین و مصمم ترين دختران دانش جویم را برگزيدم ؛ و تصميم گرفتم تا آن ها را برای صبح های پنج شنبه به منزلم دعوت کنم تا به هم راه هم درباره ی ادبیات به گفت و گو بنشنیم . چرا که ريسک تدريس به مجموعه ای از جوانان مختلط در منزل ، حتی اگر گفت و گوها از حد و مرز مناقشات صرفاً ادبی که در آن بد کسی گفته نشود تجاوز نکند ، خالی از خطر نبود.
ثبت ديدگاه