هر چه بیشتر دنیا را می شناسم،بیشتر متقاعد می شوم که هرگز مردی را نخواهم دید که بتوانم واقعا دوستش داشته باشم. یه چیز خنده دار در مورد پدرها و مادرها هست و اون اینکهحتی زمانی که فرزندشون نفرت انگیزترین فردیه که میتونید تصور کنیداونا هنوز فکر می کنند که بچشون فوق العاده است. من زندانی یک بیمارستان روانیمنگهبانم همیشه مراقب منه، او هیچ وقت اجازه نمیده از جلوی چشماش دور بشمیک روزنه توی در و چشم نگهبان من سایه قهوه ایه که هرگز نمیتونه چشمای آبی من رو ببینه. من جهان را به ضعیف یا قوی یا موفقیت ها و شکست ها تقسیم نمی کنم؛بلکه جهان را به یادگیرندگان و غیر یادگیرندگان تقسیم می کنم. هیچ چیز نمی تواند فردی را که دارای نگرشی درست است از دستیابی به هدفش باز دارد.هیچ چیز در روی زمین نمی تواند به فردی که دارای نگرشی نادرست است کمک کند. دیوانهکنندهتر از همه هم این است که زندگی را آنگونه که هست ببینی نه آنطور که باید باشد.
حاصل همین نگاه و سیاست، تدوین و تالیف بیش از یکصد و پنجاه جلد کتاب شد، که بیشتر آنها منتشر شده و برخی آماده نشر است و اتفاقا بیشتر آنها نیز در رده بهترین تالیفات کشور در این حوزه، در سال انتشار خود قرار گرفته است. همواره اطلاعات نسخه های خطی شبه قاره برایم مهم، جالب و وسوسه انگیز بود. یکی به دلیل اینکه حضور بیش از ششصد ساله زبان فارسی در این خطه، می بایست معلوم می شد که چه دستاورد علمی و فرهنگی بجای گذاشته است؛ دوم حجم نسخه های خطی در این منطقه بود که بصورت طبیعی مرا بخود جلب می کرد. برآورد من الآن این است، که میراث فارسی موجود در شبه قاره، تقریبا معادل ایران است و شاید کمی بیش تر. این حجم زیاد میراث بجا مانده، بخشی مهم از تاریخ زبان و ادبیات فارسی را بخود اختصاص می دهد که به نوعی مشترک میان شبه قاره و ایران است. تا بحال به اطلاعات بیش از 180 هزار نسخه خطی فارسی در این منطقه دست یافته ام و معتقدم این حجم از اطلاعات، افق های تازه ای را بر روی پژوهشگران ایرانی، خواهد گشود.
چنین کارهایی در همه جا، صرفا منبع و مأخذ کتابخانه ای است؛ ولی به نظر خودم اقبال از آن بسیار قابل توجه بود. انتشار «فنخا» واکنش های مختلفی در میان اهل تحقیق پدید آورد برخی از سر لطف، آن را آبروی ایران قلمداد کردند و برخی انتقاداتی وارد و ناوارد بر آن داشتند. ولی در مجموع هرجا این کتاب حضور داشت، می توانستم تاثیر ملموس و مثبت آن را ببینم.
داستان این خانواده پرجمعیت و سنتی بازتابی از باورها و سنتهای رایج ایران در آن سالهاست که طنزگونه روایت میشود. در دل ماجراهای طنزآمیز این خانواده، یک داستان عاشقانه هم جریان دارد که مربوط به راوی داستان است. «دایی جان ناپلئون» معروفترین اثر ایرج پزشکزاد و از باارزشترین رمانهای طنز فارسی است. هرچند ژانر اصلی این کتاب تاریخی نیست، با توجه به اینکه آینهای جامعه زمان نویسنده است میتوان آن را یکی از کتاب های تاریخی ایرانی که باید خواند، دانست. دراین مطلب بـه کمک مجله تیم تالاب میخواهیم جملات زیبا و پرمعنا از کتاب هاي مختلف ایران و جهان را برای شـما عزیزان بـه اشتراک بگذاریم.
راوی داستان مدیر مدرسهای است که بهتازگی ترفیع گرفته. این کتاب آموزشوپرورش کشور و جامعه فرهنگی آن زمان را بررسی و تحلیل میکند. چه فایده که تر و فرز کار کنی، چون باید بیست بار همه جزئیات نسخه را شرح بدهی. لذت میبرند از این که آدم را به حرف بکشند، جان آدم را به لبش برسانند… هر توصیه و سفارشی که بهاشان بکنی گوش نمیدهند، عین خیالشان نیست. من، حالا که فکرش را میکنم، یک روز صبح باید همه این مریضهام را بفرستم کشتارگاه «ویلت» که بروند و خون گرم بخورند. مادر میگوید با دانستن ابعاد دقیق هرچیز میتوان آن را فتح کرد.
این مهمتر از یک تغییر روانی است، عقده خودکمبینی هم نیست – بلکه یک جریان طبیعی غیرقابل اجتناب است. وقتی که رمانم را درباره گلادیاتورها مینوشتم، همیشه متعجب بودم که بردههای رومی که عدهشان دو سه برابر مردان آزاد بود چرا اربابهایشان را به زیر نمیکشیدند. حالا یواشیواش برایم روشن میشود که ذهنیت یک برده در واقع چیست. میتوانم نظر بدهم که هرکس درباره روانشناسی تودهها حرف میزند، باید یک سال زندان را تجربه کند. این مجموعه شامل ۹ داستان کوتاه از ۷ نویسنده است که توسط آبتین گلکار و با هدف معرفی نویسندگان معاصر روس به مخاطب فارسیزبان گردآوری و ترجمه شده است.
البته به نظر من اقدامات مفید و ممکن بسیار دیگری نیز امکانپذیر است تا سطح اطلاع و دسترسی پژوهشگران در این حوزه را افزایش دهد. به هر صورت پذیرش آن در مجموعه کتابخانه ملی شاید فقط به یک معجزه شبیه بود و اتفاقاتی افتاد که فعلا بهتر است وارد آن نشوم. واقعا تلاش ریاست وقت کتابخانه ملی ایران در آن زمان جناب آقای صلاحی، در پیگیری برای چاپ این مجموعه بسیار سنگین و نسبتا پر خرج، آنهم در مدتی کوتاه ستودنی بود. گرچه با انتشار «دنا» بستر لازم برای اهمیت کار، فراهم شده بود؛ ولی انجام آن با امکانات بسیار محدود دولت در آن برهه و هم کتابخانه بالتبع، جز با اهتمام بسیار امکانپذیر نبود.
فکر می کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است . اما وقتی به آن می رسد می بیند که هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده ، دور چشمهایش چین افتاده ، پاهایش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند . من هرگز نخواستم که از عشق ، افسانه یی بیافرینم .باور کن .من می خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم – کودکانه و ساده و روستایی . «ازطوفان کـه درآمدي، ديگر همان آدمی نخواهی بود کـه بـه طوفان پانهاده بودی». شاید بفهمی کـه زندگی کوتاه تر از آنی ست کـه تمامش را در مسابقه بگذرانی. اگر محوش شدی و نتونستی ازش دل بکنی اون کتاب مناسبه تو هستش.
ثبت ديدگاه