به مراتبمتوجه خواهید شد که بیشتر اعمال و رفتارتان بر پایه ی برطرف کردن نیازتان به دیده شدن بهواسطه ی این افراد بوده است. علت این که این مسائل را با شما به اشتراک گذاشتم این است که باید بدانید، همه ی ما در طولزندگی خود و تحت شرایط خاصی به آرامی تحت تأثیر قدرت هیپنوتیزم کننده ی این کلمات قرارگرفته و آن ها را پذیرفته ایم. این فرایند در دوران نوزادی و حتی پیش از آن که شروع به حرفزدن کنیم اتفاق می افتد. افراد برای بیان احساسات و برقراری ارتباط با دیگران، از عبارات و کلمات بهره می جویند.
ترغیب و متقاعدسازی افراد، بخشی از روابط اجتماعی است، بنابراین باید از قوانین آنها نیز پیروی کرد. هر فرد، تحت تأثیر افرادی که در اطرافش هستند، قرار دارد و به جای انجام کارهای خودش، به سمت انجام کاری که دیگران درحال انجام آن هستند جذب میشود. کتاب رازهای روانشناسی تاریک را انتشارات یوشیتا با ترجمهی ساره سادات علوی منتشر کرده و در اختیار مخاطبان فارسیزبان قرار داده است. به یاد داشته باشید که همه افراد مرتکب اشتباه میشوند، اما افرادی که به طور مداوم از تکنیکهای روانشناسی تاریک برای آسیب رساندن به دیگران استفاده میکنند، خطرناک هستند و باید از آنها دوری کرد.
پس مادامی که به وسیله ی روش های مختلف می توانند به هدف خوددست یابند، اهمیتی به آنچه بر سر سوژه یا اطرافیانشان می آید نخواهند داد. کنترلگرها در این نوع روابط نتایج اعمالتانرا برآورد کرده و سپس درصدد این بر می آیند که به شما ثابت کنند که بیش از این ها از شما بر می آید و وجهه ی حامیانه به خود می گیرند. آنها به آرامی شما را متقاعد می کنند که فقط خوبی شمارا می خواهند، اما به هیچ وجه چنین نیست. این افراد برای برآورده شدن خواسته هایشان پیش ازآن که رابطه به مراحل جدی تری برسد به آرامی به افکار شما نفوذ کرده و آنها را تغییر می دهند. افرد خودشیفته رفتارهایی که شاخصه ی اصلی شخصیتشان است را به طور پنهانی و مخفیانهبروز می دهند و به همین علت تشخیص آنها از سایر افراد امری دشوار است. وقتی فردی براینخستین بار با یک فرد خودشیفته رو به رو می شود،در نگاه اول او را جزئی از اجتماع می بیندکه توانسته است زندگی اش را به خوبی کنترل کند.
این مسئله وقتی اتفاق می افتد که عامل درمورد یک واقعیت، بیش از حدبزرگنمایی کند و یا واقعیت را تا حدی به نفع خودش تغییر دهد و مهم تر و یا با اهمیت بیشتریجلوه دهد. در این حالت نیز ممکن است که عامل به طور مستقیم به سوژه دروغ نگوید، اما به هرحال شرایط حاضر را به گونه ای دور از واقعیت جلوه می دهد تا سوژه را مجبور به پذیرشخواسته اش کند. از آنجایی که کنترلگرها سعی بر استفاده از نقاط ضعف شما دارند، طبیعی است که در برابر آنهااحساس کنید که رفتارتان با آنها ناعادلانه بوده و یا حتی به خاطر جلب نشدن رضایتشان خودتانرا سرزنش کنید. این موضوع مشابه خواسته های نوجوانی مان است، درست مثل اوقاتی که علاقه داشتیم با فردمحبوب مدرسه دوست شویم و رابطه داشته باشیم. علت بنیادی این تمایل این است که ما فکر می کنیم که اگر به این افراد بی نقص و محبوب نزدیک باشیم، خصوصیات و ویژگی هایمان بهآن ها شبیه شده و در نتیجه قدمی در راه بی نقص و کامل بودن برمی داریم. اگر ثباتی درکار نبود ،برنامه ریزی بسیار دشوار می شد و هر لحظه ممکن بود که همه چیز به همبریزد.
برای هر آن کس که از NLP استفاده می کند لازم است که بداند، راه ایجاد رابطه و علت ایجاد آن اهمیتی ندارد و نکته و موضوعاصلی، نحوه پاسخ دهی و واکنش فرد سوژه به NLP است. پس از همسان شدن حالت ها، فرد نفوذگر به طرز ماهرانه ای حالت خود را تغییر داده و شروع بهارزیابی دقیق فرد قربانی خواهد کرد .برای مثال نفوذگر، لحن صدای خود را تغییر می دهد تاببیند که آیا سوژه اش نیز به دنبال او لحن صدایش را تغییر می دهد یا نه. اگر فرد سوژه علائمانطباق یافتن حالت را نشان دهد، مشخص خواهد شد که نفوذگر، سوژه اش را با موفقیت به دامانداخته است. وقتی که سوژه به دام بیفتد، نفوذگر حالت سوژه را به هر سبکی که بخواهد تغییرداده و در جهت خواسته های خود از آن بهره می برد .بسته به شرایط و خواسته ی فرد نفوذگر، اینمسئله می تواند مثبت و خوب و یا منفی و آزار دهنده باشد. این رویکرد ،تأثیر رهنمودهایناخودآگاه بر موفقیت یا عدمِ موفقیتِ روندِ ترغیب را نمایان خواهد کرد. نمونه ای از یک حالتِهمخوانِ نیرومند، وقتی است که افکار ،گفتار و اعمال فرد با یکدیگر هم تراز می شوند.
ما می توانیم دو درس بسیار مهم درمورد دستکاری عاطفی مداوم را در خلال این توضیحات بیابیم. ایدئولوژی ممکن است به صورت رفتار های تروریستی، کمونیستی و یا هرآنچه فردعامل در پیآن است در فرد سوژه بروز پیدا کند. نمونه ی دیگری از این ارتباط زمانی رخ می داد که سربازان آمریکایی در زمان جنگ اسیر شدهبودند و اسیرکنندگان آنها سیگار های ساخته شده توسط آمریکا را به آنها می دادند و با لحنیمحترمانه و صمیمانه با آنها سخن می گفتند. به همین منظور در تحقیقات روانشناسی از فریب استفاده می شود تا افراد احساس راحتی بیشتریداشته باشند و عامل بتواند نتایج درستی را کسب کند. می شود.همچنین عامل می تواند از بُعد دوم نیز بهره برده و از بدل سازی حقایق استفاده کند تاشانس احتمالی سوژه برای پی بردن به فرایند فریب را به حداقل برساند. عامل به خاطر فشاری که در این مسیر متحمل می شود تا صحبت های پیشینش را نقض نکرده وبه همان مسیر قبلی کلامش ادامه دهد، سعی می کند که اطلاعات را به روش های گوناگونی که گاهکلامی و گاه غیرکلامی است به سوژه یادآور شود تا او را در مسیر مدنظر خود نگه دارد.
این گروه از مخاطبان میتوانند با مطالعه این کتاب، اعتمادبهنفس خود را تقویت کرده و روابطی سالمتر و مؤثرتر ایجاد کنند. Psychology of Darkness به اعماق تاریک ذهن انسان می پردازد و به بررسی دستکاری، متقاعدسازی و جنبه های شوم رفتار انسان می پردازد. برای کسانی که به این موضوعات علاقه مند هستند، در اینجا لیستی از هشت کتابی که باید بخوانند که بینش عمیقی در مورد روانشناسی تاریک ارائه می دهند، به دقت تنظیم شده است.
در فرایند مورد نظر ما، عامل از تکرار برای متقاعد و قانع کردن فرد سوژه استفاده می کند. ایده گذاری در ذهن فرد قربانی و تشکیل شخصیت جدید برای او با استفاده از این روش آسان ترمی شود .خانواده برای اغلب افراد مثل گنج می ماند، چرا که آنان کسانی هستند که شما را از همهبهتر می شناسند و بیشترین زمان را با شما می گذرانند. علت فریبکار بودن کنترلگرها آن است که آنها می دانند به واسطه یدروغ می توانند کار خود را راحت تر پیش برده و آسان تر به اهداف خود دست یابند.
که خودش بیان کرده است، خانواده اش افرادی خشن و سرد بوده اند و احتمال می رود که برخیمشکلات او نیز مربوط به رفتارهای والدینش باشد، البته پیش از آن که آنها را نیز بهسادیستیک ترین و وحشیانه ترین شکل ممکن به قتل برساند. هدف یک کنترلگر وارد شدن به رابطه ای طولانی مدت با یک فرد و اطمینان حاصل کردن ازداشتن کنترل کامل بر فرد مقابلش است. هر بار که مایا نسبت به این موضوع حساس تر می شود ،بذرهای شک بیشتر در دلش جوانه می زنند تا جایی که او مطمئن می شود که حرف های دیو درست بوده و فاصله ی او با دوستانشمدام بیشتر می شود. درنهایت مایا چنین تصور می کند که تنها کسی که حقیقتاً او را دوست داشته وبه او اهمیت می داده است دیو بوده. این باعث می شود که بخواهد خودش را وقف دیو کرده وهرکاری که موجب خوشحالی او می شود را برایش انجام دهد.
مثلاً کینگ وضعیت رفتاری موجود را تعریف میکند که باید برای خواندن دقیق فرد دیگر، باید بفهمیم آن شخص چگونه رفتار و صحبت میکند تا به ناهنجاریها یا تغییرات در رفتار او پی ببریم. سپس عنوان میکند که با یک نقطه یا یک جنبه از دادههای مشاهدهشده، مثل جمله یا اشاره، نمیتوانیم به نتیجهگیری نهایی برسیم، باید همواره به چندین دادهی مختلف توجه کنیم تا وضعیت درونی فرد دیگر برایمان روشن شود. در نهایت هم کینگ یادآوری میکند که پیشداوریها، تعصبات و فرضیههای پیشین ما ممکن است به تفسیرهای اشتباه منتهی شود. بله، این کتاب برای خوانندگانی که به موضوعات علمی و روانشناسی علاقهمند هستند، مناسب است. ویلیام کوپر از دانش علمی روانشناسی استفاده کرده و مطالب خود را به شیوهای علمی و قابل فهم ارائه داده است.
ثبت ديدگاه