در کتابراه برای همه سلیقه‌ها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است. کتاب پناهم باش نوشتۀ زهره زندیه، قصۀ عشق دختر و پسری را به تصویر می‌کشد که تفاوت‌های بسیاری با هم دارند و زمانه برایشان خواب‌های عجیبی دیده است. خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد سقط جنین پیشنهاد می‌کنیم. عشقی متفاوت و جذاب میان دختری بی‌قید به نام سارا و پسری مذهبی به نام حسین شکل می‌گیرد.

این اثر حاوی روایت‌هایی مستند از مواجهه با موضوع سقط جنین عمدی است. کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم می‌کند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتاب‌ها و کتابخانه خود دسترسی دارید و می‌توانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید.

روایت‌هایی مستند در ۳ بخش «حسرت‌ها»، «فرصت‌ها» و «استفتائات» در این کتاب قرار گرفته‌اند. همه حقوق مادی ، معنوی برای سایت نایس بانو محفوظ می باشد. کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند. اما از آن جا که آدم نبودم و مطمئن هستم که نخواهم شد کاری که نباید می‌شد را با تمام پررویی به انجام رساندم.

سارا که در ابتدا تمایلی به این ازدواج نداشته و به اجبار خانواده‌اش تن به این وصلت داده، کم‌کم به حسین علاقه‌مند می‌شود. با این حال لجبازی‌ها، غرور دخترانه و فریب خوردن توسط اطرافیانش موجب می‌شود که این ارتباط از بین برود و او طی اتفاقی ناگوار به مشهد بگریزد و… مدتی بود از سارای لجباز و کله‌شق دور شده بودم و این برایم باورکردنی نبود. خودم، خودم را باور نداشتم که تغییر کرده‌ام، اما از آن جا که چشم دیدن تغییراتم را نداشتم باز یک دست گل اساسی به آب دادم و خودم، خودم را چشم زدم. نمی‌دانم عاشق بودم یا فارغ اما اسمش را علاقه می‌گذارم که برای دیدن همسرم لحظه‌شماری می‌کردم. اگر به داستان و رمان‌های عاشقانه علاقه‌مند هستید، این کتاب برای شماست.

بعد مدت‌ها در جمع خانواده همسر بودن آن هم با وجود مهمان‌های دیگر بایستی رفتار و کردارم جوری موجه و موقر نشان داده شود که هر کسی مرا می‌دید یک بار که نه صدبار به حسین برای انتخابش تبریک بگوید دیگر خود او بماند. مدتی بود حسین درگیر شرکت تازه تأسیس شده‌اش بود و کمتر وقت می‌کرد سر بزند.