اما شناخت بیشتر ما از پیرمرد هنگامی است که او را در کلبه اش و در رابطه با پسرک می یابیم. سرانجام به کلی از خشکی، از جایی که امن و سفت و زیر پای همگان است و حتی پسرک که یگانه دوست و دوستدار پیرمرد است، دور می شویم و بر عرصه دریا با پیرمرد رو به رو می شویم که تنها و جدا از جماعت و خشکی با ماهی خود در نبرد است. سرانجام باز پیرمرد را می بینیم که دوباره به خشکی (به روستای خود) به خانه خود باز می گردد و باز پسرک با اوست. این کتاب از جمله مهم‌ترین رمان‌های همینگوی محسوب می‌شود که با آفرینش قهرمان این کتاب به نام سانتیاگو به مرتبه تازه‌ای از آگاهی می‌رسد.

همینگوی چند ماه را در یکی از بیمارستان‌های میلان سپری کرد؛ وقتی از بیمارستان بیرون می‌آید، جنگ به پایان رسیده است. جوانی که آرزو داشت نویسنده شود، با زخم‌های پر تجربه و پای لنگ به خانه پدری خود بازمی‌گردد. محتوای این زخم‌ها شاید بیشتر از آنچه که با ادامه زندگی معمولی قابل تطبیق باشد، ناگوار باشد. در سراسر این سال‌ها، صحنه‌های جنگ، شکار، و گاوکشی – هر جا که گلوله فرود می‌آمد و خون به جاری شدید -همینگوی مردی را به شدت جذب خود می‌کرد. برخی معتقد بودند که این نشان از شجاعت بی‌پایان او بود؛ در حالی که برخی دیگر فکر می‌کردند که این جوان به گونه‌ای ترسیده و شرمسار بوده که نیاز داشت در زمان‌های سخت زندگی خود، شجاعت خود را به اثبات برساند. اما شاید این دو ویژگی، همانند ظاهرشان، تا این حد نامطلوب با یکدیگر همخوانی نداشته باشند؛ زیرا ترس و شجاعت دو واقعیت متفاوت نیستند؛ شجاعت بدون ترس یک پدیده غیرانسانی و دور از فهم است.

همینگوی با این کتاب، برنده‌ی جایزه‌ی ادبی نوبل و پولتیزر شد. این نوشته های واقعی پر از نماد و استعاره شد و هزاران نفر در فهم خود از رمان قلم فرسایی کرد و هنوز هم ادامه دارد. از قهرمانی که شکست می خورد ولی نه از هدف خویش که صید ماهی بود، چون ماهی خود را صید می کند بلکه از طمع خویش که نتوانست آن را به فروش برساند. کتاب پیرمرد و دریا، مشهورترین اثر ارنست همینگوی، در مورد پیرمردی کوبایی‌ست که به آخر خط رسیده است. او خود را مغلوب و ناتوان از انجام کاری می‌داند که در طول زندگی‌اش در آن مهارت داشته است.

برای دریافت کتاب صوتی پیرمرد و دریا و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید. کتاب پیرمرد و دریا اثر ماندگار ارنست همینگوی، از مهم‌ترین رمان‌های قرن بیستم است که هر کسی باید بخواند. داستان درباره‌ی سانتیاگو، ماهیگیر پیری است که شانس از او رو برگردانده و 84 روز است ماهی نگرفته. می‌خواهد در روز هشتادوپنجم، بزرگترین صید عمرش را داشته باشد و همین موضوع به جدال نفس‌گیری با نیزه‌ماهی غول‌پیکری می‌انجامد که چیزی جز اراده‌ی پیرمرد، حریفش نیست.

اگر یک ماهی‌گیر در طول هشتادوچهار روز نتواند یک صید داشته باشد، یعنی دیگر مردی بااراده و قدرتمند نیست. هرچه می‌گذرد، پیرمرد تنهاتر می‌شود و دیگران او را ترک می‌کنند. تا جایی که فقط خودش می‌ماند و کرانه‌ها و دریایی که ماهی‌ها را از تور او به‌دور نگه داشته‌اند. تنها یک کار است که می‌تواند او را از مرگ و تباهی کامل رها کند؛ او باید همچون یک جنگجو، با عزم و اراده، به دل دریا برود. ارنست همینگوی را بسیاری به عنوان پدر ادبیات مدرن می شناسند. از مهمترین دلایل دریافت این جایزه، نوشتن رمان پیرمرد و دریا بود.

داستان پیرمرد و دریا، بسیار ساده و کوتاه است و عبارت‌ها در نهایت شیوایی روایت شده‌اند؛ همان چیزی که از سبک همینگوی می‌شناسیم. آنقدر کوتاه که اگر یک خط از آن را جا بیندازید، احتمالا موضوع مهمی را از دست داده‌اید. هیچ توصیف طولانی، قلم‌فرسایی و بیان ایده‌ای ورای داستان وجود ندارد و فقط و فقط ماجرای پیرمرد و دریا را می‌خوانیم. همین باعث می‌شود، مخاطبان، کتاب پیرمرد و دریا را سمبل چیزهای مختلفی بدانند و هر کس داستان را بر اساس دیدگاه خودش تفسیر کند و شاید همین مساله، کتاب پیرمرد و دریا را به یکی از آثار مهم ادبی سراسر جهان تبدیل می‌کند.

داستان کتاب روایت یک پیرمرد صیاد است که مدت طولانی است که صید موفقی نداشته است. اما در روز هشتاد و پنجم، و با اعتقاد به اینکه این عدد خوش یمن است، برای بزرگترین صید خود دل به دریا می زند. شروع این سفر دریایی علت اتفاقات جذاب بعدی در رمان پیرمردو دریا است. سادگی متن رمان باعث می شود مخاطب به روایت داستان احساس نزدیکی کند.. همینگوی در سال ۱۹۳۷ برای پوشش جنگ داخلی اسپانیا به‌عنوان خبرنگار عازم این کشور شد و تا سال ۱۹۳۹ نیز در آن کشور حضور داشت.

روز سوم نیزه ماهی خسته می شود و دور قایق می چرخد و پیرمرد سرانجام او را شکار می کند. در راه برگشت کوسه ها به او حمله می کنند و تمام گوشت نیزه ماهی را می خورند و تنها اسکلتی از او باقی می ماند. پیرمرد خسته و ناراحت به ساحل برمی گردد و به شاگردش قول می دهد که دوباره به صید ماهی برود. او از فرط خستگی به خواب می رود و خواب شیرهای سواحل آفریقا را می بیند. پیرمردی ماهیگیر که برای زنده‌ماندن، ناچار است که هر روز به جنگ با طبیعت برود.

آن‌گونه که ایتالینو کالوینو، نویسنده و نظریه‌پرداز مشهور ایتالیایی، در کتاب «چرا باید کلاسیک‌ها را خواند» اشاره کرده است، آثار کلاسیک به آن دسته از کتاب‌هایی گفته می‌شود که در نهایت نمی‌توانیم از آن‌ها اجتناب کنیم. چراکه این آثار، توأمان با هم‌پوشانی و تضاد، به ما در رسیدن به درونیات‌‌ و کشف هویتمان کمک می‌کنند. ایتالینو کالوینو وقتی از اثر کلاسیک صحبت می‌کند، منظورش صرفاً یک مکتب ادبی و شیوه‌هایی خاص در داستان‌گویی نیست. آثاری که در طول تاریخ و در بسترهای اجتماعی به یک ابژه‌‌ی فرهنگی تبدیل شده‌اند.

رابطه ی پیری و جوانی، یكی از درون مایه های نوشته های همینگوی، در این داستان هم تكرار می شود و در پایان داستان هم نقش دارد. شناخت بیشتر ما از پیرمرد در رابطه ی پر از مهر و احترام بین او و شاگرد جوانش صورت می گیرد. رابطه ی بین دو انسان ساده و ناكامل كه همراه با عشق و ایثار به كمال می رسد. رمان پیرمرد و دریا ، شرح کشمکش ها و تلاش های سانتیاگو ، یک پیرمرد ماهی گیر کوبایی است که ۸۴ روز است هیچ ماهی صید نکرده و مورد تمسخر مردم روستا حتی پدر و مادر شاگردش، مانولین، قرار گرفته که او را یک پیرمرد بدشانس و بی تجربه می دانند.