از ویژگیهایی که برای آثار سورئال ذکر میکنند این است که هرکس به فراخور حال خود به برداشتی جداگانه از آن میرسد و همین ویژگی است که این دست از آثار را پررنگ و برجسته میکند. منم یک نوجوانم واین کتاب رو تازه خوندم یکم گیج کننده بود ولی این که میگن هر کی خونده خود کشی کرده یا دیوونه شده خیلی خیلی برام عجیب دوست دارم بدونم چه حسی شدن وقتی کتاب رو خوندن . آیا این کتاب یک شاهکار است؟ من بیشتر مایلم که آن را اثری استثنایی و شورانگیز بخوانم. این اختلاف در وصف شاید نتیجه آن باشد که آندره روسو ذهنی متمایل به عالم ماوراطبیعه دارد و حال آنکه توجه من بیشتر به مسائل صنعت ادبی است. همه ما را به خواندن کتاب تشویق میکنند، اما چیزی که جایش خالی است نقد کتاب است.
جهانبینی صادق هدایت در بوف کور بسیار خاص است و هر فرد علاقهمندی را شگفتزده میکند. دومین داستان روایت جوانی نویسنده است که از بیمارهای جسمی، ذهنی و روحی رنج میبرد. او که به اجبار خانواده خود با دختری که درکودکی با او همبازی بوده ازدواج میکند، در زندگی مشکلاتی از سوی زن و خانواده خودش برایش اتفاق میافتد که مرد از این شیوه زندگی متنفر است و این تنفر باعث اتفاقات عجیب و جالبی میشود که با خواندن کتاب بوف کور میتوانید به آن پی ببرید. در رمان بوف کور، راوی دچار آشفتگیای است که هر لحظه شدیدتر میشود.
عاقبت وقتی که این موجود به خانه او باز میگردد فقط برای آن است که در آغوش وی جان بدهد. گوینده داستان از فرط وحشت جسد معشوق را که در حال فساد و تباهی است ناچار قطعه قطعه میکند. این قسمت کتاب که متضمن روح شاعرانه کنایه و تمثیل است با نیمه دوم آن سخت متضاد است. علاوه بر این در مقدمهای فصیح و صمیمانه صادق هدایت را معرفی کرده و علاقه و محبت ما را نسبت به او جلب نموده است.
همانطور که احتمالا میدانید بوف کور مشهورترین اثر صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است که به زبانهای مختلفی نیز ترجمه شده است. صادق هدایت بوف کور را در سال ۱۳۱۵ هنگامی که به هندوستان سفر کرد، نوشت و ما نیز قبلا در کافهبوک معرفی کتاب بوف کور را منتشر کردهایم. کتاب بوف کور از مهمترین داستانهای بلند ایرانی نوشتهی صادق هدایت است که در برای اولین بار در هند به چاپ رسید و در ایران و خارج بارها و بارها به چاپ و ترجمه رسیده است. این رمان ماجرای انسان و درون انسان است که در عین سادگی و روانی متن، پیچیدگیهای داستانی بسیاری دارد و خوانندهی کتاب میتواند از نگاه خود نسبت به آن معنایی را درک کند. با اون یا این همراه باشید تا این شاهکار ادبی را بررسی کنیم.
یکی از کارهای باارزش او جمعآوری ادبیات عامهی ایران است. داستانهای کوتاه او از جمله «زنده به گور»، «سه قطره خون» و «سگ ولگرد» با نگاهی به ویژگیهای زمانهی خود نوشته شده و از مضمونهایی مثل محرومیت، تاریکی، پوچی، اضطراب و ناامیدی تشکیل شده است. صادق هدایت در داستانهایش با نوشتن از این معضلات و علتهای شکلگیری آنها تلاش میکند ذهن خواننده را بیدار و توجهش را به مسائلی جلب کند که کمتر کسی جرئت بیانش را دارد. به نظر من نهتنها «بوف کور» فاقد مفهوم است بلکه هیچیک از اتفاقات در آن خارج از ذهن راوی و نویسنده روی نمیدهد. در تفسیرهای اجتماعی و مردمشناسی و روانشناسی «بوف کور» فاصله چندانی بین شخصیت نویسنده و شخصیت راوی مشاهده نمیشود.
هدایت نهتنها نویسندهای ماهر بود، بلکه در زمینهی ترجمه نیز آثار بزرگی منتشر کرده است. خواندن آثار هدایت میتواند ما را با دنیای این نویسندهی روشنفکر آشنا کند. هدایت در این اثر پیوندهای عمیقی با فرهنگ عامه و ادبیات کهن فارسی ایجاد کرده است. زنده به گور، سایهی مغول و سه قطره خون از دیگر آثار صادق هدایت میباشند. داستان رمان “بوفکور” به شکل غیرخطی است و واقعیتها در دو وضعیت تناقضآمیز از زندگی راوی رخ میدهند. در این دو زمان، اتفاقاتی رخ میافتد که شخصیت واقعی از آنها فرار میکند و به دنبال جوابهایی به سوالات خود میباشد.
پاره دوم رمان تصویری از زندگی گذشتۀ راوی است، از کودکی و ماجرای مادرش و به دنیا آمدن مشکوکش و ازدواجش با زنی که راوی، «لکاته» مینامدش و در نقطۀ مقابل «زن اثیری» است که راوی در بخش اول رمان «بوف کور» با او ملاقات کرده است. رمان «بوف کور» نقل تجربهای وهمانگیز و دردناک و کابوسوار از زبان مردیست که خودش این تجربه را، گویی میان خواب و واقعیت، از سر گذرانده است. او انگار که با سایهاش حرف میزند و قصد دارد خود را به سایهاش معرفی کند. او برای سایهاش مینویسد و هرچه را که مینویسد، سایهاش انگار که میبلعد. رمان «بوف کور» دنیاییست وسیع که از درهای مختلفی میتوان به آن وارد شد. هم میتوان اسطورههای ازلی را در آن یافت، هم ناخودآگاه و عقدههای مدّ نظر فروید را و هم تصویری از جامعه و تاریخ و فرهنگ ایران را و هم چه بسا چیزهای دیگری که براساس اینکه از چه دری وارد «بوف کور» شویم خود را به ما مینمایانند.
این نوع داستانها، با بهرهمندی از نوعی سبک روایی که شبیه اعترافهای پشت سرهم میماند، به تدریج خواننده را وارد اعماق جهان تکاندهنده راوی میکنند. برای مثال در رمان سلا، مرد به یک باره تصمیم میگیرد مادرش را به قتل برساند. سایه من خیلی پررنگتر و دقیقتر از جسم حقیقی من بدیوار افتاده بود، سایهام حقیقیتر از وجودم شده بود. گویا پیرمرد خنزر پنزری، مرد قصاب، ننجون و زن لکاتهام همه سایههای من بودهاند، سایههائیکه من میان آنها محبوس بودهام.
چند سال پیش انجمن شعری در دانشگاه راه اندازی شده بود که شاعران مدعو در آن شعر می گفتند، من می دیدم که دانشجویان چه با اشتیاق برای شاعران کف می زدند،بعضی از این مثلا شعرها به قدری الکی، بی وزن و بی محتوا بود که هر بچه ای هم تشخیص می داد. اگر قرار باشد چند اثر داستانی از صادق هدایت نام ببریم؛ کتاب بوف کور جزو اولین نامهایی است که در ذهن همهی ما نقش میبندد. صادق هدایت با نوشتن چنین آثاری بود که خود را از دیگر نویسندگان جدا کرد و مکتب سورئالیسم (فراواقعیت) را در زبان و ادبیات فارسی، به اوج خود رساند. اگر چه رمان بوف کور به زبان انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است، اما متأسفانه مورد توجه مخاطبان غرب قرار نگرفته است. نویسنده این کتاب پیرو جدی ژان پل سارتر بوده و به همین دلیل میتوان گفت که کتاب بوف کور تأثیراتی از کتاب تهوع سارتر دارد.
او در ابتدا در تهران و سپس در فرانسه و بلژیک در رشتههای دندانپزشکی و مهندسی تحصیل کرد. اما پس از ارتباط با چهرههای روشنفکر برجستهی اروپا، تحصیلات خود را رها کرد تا به ادبیات بپردازد. راوی پیالهای شراب کهنه به او میخوراند و کمی بعد درمییابد که زن، مُرده است. آئورا اثر کارلوس فوئنتس، نویسنده مکزیکی و یکی از سرشناسترین و پرآوازهترین نویسندگان اسپانیایی زبان است.
ثبت ديدگاه