فریدون جنیدی، نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی، در این اثر به جمعآوری و تفسیر ضربالمثلها، تعبیرات، و عبارات عامیانهای پرداخته که در زبان و فرهنگ فارسی رایج هستند. این کتاب با هدف حفظ و انتقال میراث زبانی و فرهنگی ایران به نسلهای آینده تدوین شده و بهعنوان یک مرجع معتبر در حوزه مردمشناسی و زبانشناسی شناخته میشود. مطالعه این کتاب میتواند به تقویت مهارتهای زبانی شما کمک کند. ضربالمثلها اغلب به شکلهای شاعرانه و زیبا بیان شدهاند و خواندن آنها میتواند به بهبود دایره واژگان و فن بیان شما کمک کند.ضربالمثلها بخشی از زیباییهای ادبیات فارسی هستند. خواندن این کتاب میتواند به شما لذتی از کشف جملات زیبا و مفاهیم عمیق ادبیات فارسی ببخشد.
گویند در روزگاران قدیم مردی فربه زندگی می کرد که علاقه زیادی به خوردن داشت که بیشتر وقتش صرف خوردن و آشامیدن می شد. یک روز مرد که به بازار رفته بود به خانه برگشت همسرش از او پرسید مرد چه شده امروز زود به خانه آمده ای مرد گفت شنیده ام که امروز همسایه حلیم می پزد آمده ام که حلیم بخورم . بازرگانان و تجاری که شب را دراین کاروانسرا میماندند با خیال آسان شب را در آنجا استراحت می کردند و فردا به راه خود ادامه میدادند. سه دزد که آوازه امنیت این کاروانسرا را شنیده بودند تصمیم گرفتند هر طور شده وارد ان شوند و به اموال بازرگانان دستبرد بزنند. این کتاب اثر مصطفی رحیمینیا است که توسط انتشارات کتابسرای عادل به چاپ رسیده است. همانطور که میدانید مَثَلهای هر قوم و ملتی، علاوه بر اینکه حاصل سالها مشاهده و تجربه و تفکر گذشتگان آن ملت است، بازگو کننده فرهنگ و روحیات آن ملت نیز میباشد.
روزی برای اطمینان خاطر با قیافه ناشناخته به یکی از دکان ها رفت و مقداری ماست خواست. برای این که در مغازه اش باز باشد و به این امید که بخت به او رو کند، سراغ بازاری های دیگر رفت و از هر کدام مقداری جنس نسیه خرید. به هر حال بعد از مدت زمان نسبتاً طولانی شاگردی که بیشتر حقوق می گرفت، از مأموریتی که تاجر به او داده بود برگشت.
شاگر که قصد داشت دارو را تحویل بدهد و برگردد اما همسر تاجر به او خیلی اصرار کرد که برای ناهار بماند و همراه شان غذا بخورد. همسر مرد پارچه فروش، کدبانو بود و دستپخت بسیار خوبی داشت و هر کسی دوست داشت از اش های خوشمزه این کدبانو بخورد. شاگرد او در حجره را باز کرده و جلوی در را با اب تمیز کرد و آن را جارو نمود اما هر چقدر منتظر ماند خبری از تاجر نشد و او نیامد. در مورد پیدایش اصطلاحات و ضربالمثلها هیچ اطلاعاتی در دست نیست. جملاتی که در گفتگوهای روزانه بین مردم رواج دارند، در ابتدا گفتار لحظهای و تراوش سریع یک اندیشه بوده و از لحاظ مؤثر، دقیق و دلنشین بودن آنها، در ذهن شنونده حک شده و نسل به نسل انتقال یافتهاند. سرانجام چنین تصمیم گرفتند که یک نفر از نگهبانان با جاسوسی به جستجوی دزدان بپردازد و اخبار آنها را گزارش کند و هرگاه آنان از کمینگاه خود بیرون آمدند، گروهی از جنگاوران دلاور را به سراغ آنها بفرستند.
چون اندکی راه پیمودند و به بیابان رسیدند دید که جانوران گزنده همه از بدن او به زمین ریختند و هر یک به گوشهای گریختند و در لابهلای سنگها و بوتههای صحرایی پنهان شدند. دانست که آنچه مهمان با خود برده و در بیابان ریخته درد و بلاهای خانه او بوده است. اما در همین بین شیطان دستی به پشت خوک زد و از بینی خوک یک موش بیرون آ مد و شروع کرد به زاد و ولد و تعداد موشها هی زیادتر و زیاتر شد. موشها بخشهای مختلف کشتی را میجویدند و خوراکیهای مردم را میدزدیدند. در همین میان حضرت نوح دستی به پشت شیر کشید و از دماغ آن یک گربه بیرون آمد و موشها را گرفت و مردم از شر آنها رهایی پیدا کردند. کتاب کوچه اثر احمد شاملو، یکی از بزرگترین شاعران و نویسندگان معاصر ایران، مجموعهای از اشعار و نثرهای ادبی است که به شکل ویژهای به مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میپردازد.
ضرب المثل شتر در خواب بیند پنبه دانه رادرباره افراد خیال پرور وتن پرور بکار می برندکه همیشه درخواب ناز هزاران رویا می سازند. این ضرب المثل در مواقعی به کار میرود که ما بخواهیم به مخاطب بفهمانیم هرگز به آرزوی خود نخواهد رسید مگر در خواب، همانطور که شتر پنبه دانه را دوست دارد اما چون در عالم واقع امکان خوردنش را ندارد. چون شتر حیوانی است که در بیابان زندگی می کند و امکان کشت پنبه آنجا وجود ندارد. ملانصرالدین با زنی ازدواج کرد که خیلی صحبت می کرد به طوری که به لحاظ پر حرفی زبان زد همه اهالی محل بود. به همین خاطر در طول زندگی زناشویی، هر زمانی که ملا برای کار کردن، به بیرون می رفت زنش هم فورا چادر می پوشید و از خانه بیرون می اومد و سراغ همسایه ها می رفت و با همدیگر یک عالمه صحبت می کردند.
رحماندوست با بهرهگیری از زبانی ساده و روان که برای کودکان و نوجوانان قابلفهم باشد، توانسته است اثری خلق کند که هم آموزنده و هم سرگرمکننده است. هر داستان در این کتاب بهگونهای طراحی شده است که مفهوم و پیام ضربالمثل را بهوضوح به خواننده منتقل کند. بهترین کتابهای ضربالمثل ایرانی گزیدهای از محبوبترینها، در دل یک ژانر خاص هستند. ضربالمثلها در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژهای دارند و بهعنوان یکی از ابزارهای مهم انتقال فرهنگ و دانش مردمی شناخته میشوند.
در آن موقع همسر تاجر نیز وارد اتاق شد و قاشق ها را آورده بود به تاجر گفت که چرا اینگونه حرف میزنی؟ آش نخورده و دهان سوخته؟ من تازه قاشق ها را اورده ام. در همان لحظه تاجر متوجه اشتباهش شد و فهمید که چه اشتباهی کرده است. همسر تاجر سفره را پهن کرد و بر روی سفره، کاسه های آش را گذاشت.
ثبت ديدگاه