ممکنه مشکل علوم قدیم انسان شناسی این باشه که خیلی علمی نبودن و بیشتر تفکرات تخیلی بودن که در داده های مشکوک و تلاش برای تعادل حسابای بانکی انعکاس پیدا کردن. دانشمندای امروزی ممکنه این توانایی رو داشته باشن که برن و کروموزوم ها و نوروترنسمیتر ها رو بررسی کنن و ازشون گزارش بفرستن و ترسی نداشته باشن یا وابسته به بودجه خاصی نباشن. پینکر، با نشون دادن اینکه برابری، پیشرفت، مسئولیت پذیری و معنادار بودن ترسی از برملا شدن ذات انسان اصیل ندارن، به این بحث و جدل ها آرامش و منطق تزریق می کنه. او حتی خطرناک ترین تهدید ها رو با فکری روشن، منطقی اجتماعی و حقایق علمی و تاریخی مرتبط بیان می کنه. این کتاب به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات جهان شناخته می‌شود.

هدف اصلی کتاب ارائه روش آموزشی جدید مبتنی بر پرسش و پاسخ برای یادگیری سریع و کامل همه نکات آموزشی و امکان مرور مطالب درسی در کمترین زمان است. در این کتاب‌ها سعی شده هیچ مطلبی از قلم نیافتد و تمامی نکات لازم برای پاسخ به آزمون‌های سراسری، آزمایشی و … در آنها آورده شود. اما پینکر به ما نشون میده که همه ترس هایی که از بیولوژیکی بودن ذات انسان وجود داره – ترس از نابرابری، ناقص بودن، هستی گرایی و پوچ گرایی – بی معنی هستن. در نتیجه، به نظر میرسه که ما روی ایده ها و نظریه هایی درباره ذات انسان پافشاری می کنیم، چون می ترسیم که اگر این ایده ها درست نباشن، دنیامون از هم بپاشه. در حقیقت اون عکسی از یه صلیبه که داخل یه قوطی تو یه مثانه ست.

عناوین هر یک از بخش های کتاب در مورد اشیای سفیدی می باشد که همگی آن ها به نوزاد مربوط است به همین دلیل نام این اثر “کتاب سفید” گذاشته شده است. جالب است بدانید، در فرهنگ کره ی جنوبی رنگ سفید نشانگر غم و عزاداری می باشد. یافته هایی مثل این به ما نشون میده که انتظار ما از نتایج تلاش هامون برای خوشحال تر، باهوش تر یا بهتر کردن افراد با تغییر محیطشون، حد و مرزی داره. در اولین بخش کتاب “لوح سپید”، استیون پینکر ما رو به سه تا از موثر ترین تئوری های درباره ذات انسان معرفی، و اشکالات شونو بررسی میکنه.

مثلا برای اقتصاددان های کلاسیک، انسان ها هم چنان موجودات منطقی هستن که به خودشون فکر می کنن و تمامی تصمیماتشون رو بر اساس منافع شخصی خودشون میگیرن. از طرف دیگه، نظریه پردازان اجتماعی مطمئن تر هستن که انسان ها چیزی جز وحشی های نجیب، که ترجیح میدن تو آرامش زندگی کنن تا اینکه با خشونت بمیرن، نیستن. توجه بیش از حد دانشمندا به میانگین نمودار ها باعث شده فراموش کنن که “یک فرد معمولی/میانگین” یه ساختار علمیه و نه یه انسان واقعی. اما دانشمندایی مثل پینکر جوری می بیننش که انگار مقداری جهانی و نرماله. مثالی از این مورد تحقیقیه که در مجله The Science Times گزارش شده، و در اون چهره ایده آل یه خانم به تصویر کشیده شده. ذهن تنها می تونه با چیزایی که میدونه کار کنه، و یکی از چیزایی که میدونه و میشناسه والدین فرده، که معمولا تبدیل به افراد مهمی در جدال روانشناسی اضطراب میشن.

یکی از مثال های داستان های مدرن و پست-رئالیسم ولف، “Ulysses” اثر جویس بود؛ رمانی درباره دابلین قرن بیستم، که همه کاراکتراش بر اساس کاراکترای کتاب “ادیسه” تعریف شده بودن. هیچ جا به اندازه این کتاب به ذات مشترک انسانی بها داده نشده. هریس ادعا میکنه که “محیط های خانوادگی” – که شامل والدینم میشه – تاثیر خیلی کمی رو شخصیت فرزندان دارن (در حقیقت هریس ادعا کرد که نوع تربیت والدین سبب تفاوت شخصیت ها نمیشه؛ چیزی که علم ژنتیک ادعا می کنه). میزان شباهت خواهر و برادر هایی که در یک محیط بزرگ میشن، مثل اونایی هست که در خانواده های مجزا بزرگ میشن.

اگرچه، تعدادی از مطالعات نشون داده که برخی مردم، به برخی چیزا مثل پرخاشگری و خشونت عادت کردن، چون اون ها رو به ارث بردن. در نتیجه، در ابتدا انسان ها باید صلح طلب و رقابت ناپذیر بوده باشن، چون اولا جمعیت زیادی نداشتن و دوما، همه چیزی که نیاز داشتن به مقدار زیاد براشون مهیا بوده. به عبارت دیگه، اگه موقع تولد جاتون عوض میشد و والدین دیگه ای بزرگتون میکردن، الان آدم کاملا متفاوتی بودید. جک لندن به عنوان نویسنده‌ای که از جمعیت فقیر و طبقه کارگر در آمریکا می‌آمد، دیدگاه‌های پیشرفته‌ای در مورد اقتصاد و اجتماع داشت و این دیدگاه‌ها به طرز قابل توجهی در آثارش به نمایش درآمد. جک لندن (Jack London)، یکی از نویسندگان برجسته و معروف ادبیات آمریکا در دوران پایانی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود. لندن به عنوان یکی از نویسندگان پیشگام ادبیات ماجراجویی و وحشت‌های خیالی شناخته می‌شود.