با گربه می‌رقصد و همان‌طور که نیمی از حواسش اینجاست و نیمی جای دیگر با سونی بازی‌های تخته‌ای می‌کند. نئو به بیماری ستون فقرات مبتلاست و روی ویلچر می‌نشیند. کُر عضو دیگر این گروه دوستانه است که مادری فرانسوی و پدری اهل هائتی دارد و از بیماری قلبی رنج می‌برد.

دختری بازیگوش، پرنشاط و عجیب‌وغریب که زندگی همهٔ شخصیت‌های این داستان را دگرگون خواهد کرد. کتاب خوان‌هایی که در پی آثاری با ژانر عاشقانه و البته ماجراجویی هستند، پیشنهاد می‌شود به امید دل بستم را در فرصتی مناسب مورد خوانش قرار دهند. سی باید استراحت مطلق داشته باشد اما دائماً این مسئله را نادیده می‌گیرد. از آنجایی که خانه‌شان خیلی به بیمارستان نزدیک است، به‌ندرت استراحت می‌کند. اگر هم استراحت کند کنار نئو است، با دهان باز می‌خوابد و در خواب چیزهایی زیرلب زمزمه می‌کند.

با اینکه داستان از دید دانای کل روایت می‌شود، می‌دانیم که سَم شخصیت محوری داستان است. دوستانِ دیگرِ او سونی، نئو و کُر نام دارند، سونی دختری است که تنها با یک ریه نفس می‌کشد، نئو به بیماری ستون فقرات مبتلاست و روی ویلچر می‌نشیند. او نویسنده‌ی قابلی است و ثبت برنامه‌ها و پی‌ریزی طرح نقشه‌های مختلف این گروه دوستانه به عهده‌ی اوست. کُر عضو دیگرِ این گروهِ دوستانه است که مادری فرانسوی و پدری اهل هائتی دارد و از بیماری قلبی رنج می‌برد.

می‎گفتند او را با استخوان‎های متلاشی از رحم بیرون کشیده‎اند. در حالی که خون از چشم‎ها، بینی و دهانش جاری بوده و با پوستی نازک که روی گوشتش می‌لغزیده است. می‎گفتند موقع تولد زار زار گریه کرده ده است و تمام کسانی که او را لمس می‌کردند را نفرین.

به گمانم به او اهمیت می‎داد، البته همان‌قدر که می‌توانید به کسی که نمی‎خواهید بشناسیدنش اهمیت می‎دهید. پزشکان به مارش گفتند که او به مراقبت مداوم نیاز دارد، و به دارو و درمان، و ممکن است مثل بچه‎های دیگر بزرگ نشود. آن‌ها یک روز تصمیم می‌گیرند بیمارستان را ترک کنند تا بتوانند یک روز به دور از فضای غم‌آلود و مراقبت‌های همیشگی پدر و مادرشان زندگی کنند. آن‌ها تمام وسایل مورد نیازِ این ماجراجویی جذاب و خطرناک را مهیا می‌کنند. تا این‌که دختری زیبا با موهای طلایی به اسم هیکاری به جمع آن‌ها اضافه می‌شود.