کتابرا چند بار خوندم واقعیتش زیاد مفهوم آنرا درک نکردم فقط از طرز نگارش آن می‌توان بحالات افسردگی نویسنده در اثر فهم زیاد وسر خوردگی از پوچی زندگی وشاید اعتیاد . پی برد بهر حال از نظر نگارش وتخیلات نویسنده دارای قدرت بالایی است. داستان درباره‌ی مردی به نام «گرگور سامسا» ست که یک روز صبح وقتی از خواب بیدار می‌شود خود را در شمایل حشره‌ای بی‌مصرف و چندش‌آور می‌بینید. کافکا با این داستان تلاش کرد انسانی را نشان دهد که وقتی از هنجارهای جامعه سرپیچی می‌کند، از دید اطرافیان تبدیل به موجودی بی‌خاصیت می‌شود. «داوود گوژپشت» داستانی درباره‌ی شخصی است که به‌خاطر مشکل جسمی‌اش مورد تمسخر مردم قرار می‌گیرد و یک روز که از دنیا و آدم‌هایش خسته و ناامید شد، تصمیم می‌گیرد سر به بیابان بگذارد و همین مسأله باعث وقوع اتفاقات جدیدی در زندگی او می‌شود.

بخش دوم ماجرای راوی در این دنیای تازه (در چندین سده قبل) است. از اینجا به بعد راوی مشغول نوشتن و شرح ماجرا برای سایه‌اش می‌شود که شکل جغد است و با ولع هرچه تمام تر هرآنچه را راوی می‌نویسد می‌بلعد. راوی در اینجا شخص جوان ولی بیمار و رنجوری است که زنش (که راوی او را به نام اصلی نمی‌خواند بلکه از وی تحت عنوان لکاته یاد می‌کند) از وی تمکین نمی‌کند و حاضر به همبستری با شوهرش نیست ولی ده‌ها فاسق دارد. ویژگی‌های ظاهری «لکاته» درست همانند ویژگی‌های ظاهری «دختر اثیری» در بخش نخست رمان است. راوی همچنین به ماجرای آشنایی پدر و مادرش (که یک رقاصهٔ هندی بوده‌است) اشاره می‌کند و اینکه از کودکی نزد عمه‌اش (مادر «لکاته») بزرگ شده‌است. در بخش دوم رمان «بوف کور»، پیرمردی دستفروش که راوی او را «پیرمرد خنزرپنزی» می‌نامد، ظاهر می‌شود که دوباره به شخصیت‌های قبلی مانند پیرمرد کالسکه‌چی و پیرمرد زیر درخت سرو برمی‌خورد.

درگذر زمان او عاشق زنی می‌شود که توسط پیرمردی اسیر جادو شده و در دنیایی دیگر زندگی می‌کند. داستان حول اتفاقاتی که باعث تحول زندگی مرد جوان می‌شود، می‌گردد. شاید بد ترین درد این باشه که کسی تورو نفهمه … ادراک تو ،حرفهای تو و حتی نوشته های تورو … غمی سرتاسر کتاب موج میزنه .و زندگی برای ادمی که بیشتر از اطرافیانش میفهمه خیلی سخته.بوف کور برای من کتاب غمگین و سوال برانگیزی بود و کافکا در کرانه بسیار هیجان برانگیز.

با اون یا این همراه باشید تا این شاهکار ادبی را بررسی کنیم. بسیاری رمان بوف کور را درخشان‌ترین رمان ایرانی در دوره معاصر می‌دانند. داستان بوف کور یک روایت فراواقع است که راوی آن دچار توهم شده است. سایه‌ای که شبیه به جغد است و همه‌ی گفته‌های او را می‌بلعد. اگر چه رمان بوف کور به زبان انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است، اما متأسفانه مورد توجه مخاطبان غرب قرار نگرفته است.

به دلیل داشتن مضامین تاریک و آزاردهنده‌ای از جمله خشونت، جنون و خودکشی، این رمان به طور کلی برای خوانندگان بالغ توصیه می‌شود. در این بخش اول شخص – که ساکن خانه‌ای در بیرون خندق در شهر ری است – به شرح یکی از این دردهای خوره‌وار می‌پردازد که برای خودش اتفاق افتاده. در این رمان شیوه نگارش نویسنده با آثار دیگرش همچون سگ ولگرد، سه قطره خون و … متفاوت است.

بوف کور به اندازه‌‌ای سمبولیک است که هر فردی تفسیرات متفاوتی از آن می‌دهد. تعداد زیادی کتاب در مورد تفسیرات مختلف این اثر نوشته شده که هر کدام از دیدگاه نویسنده خود بوف کور را بررسی می‌کنند. می‌توان گفت که بوف کور یکی از داستان‌های مشهور ایرانی است که عاشقان و دشمنان زیادی دارد و تأثیر بزرگی بر جامعه و فرهنگ ایران داشته است. دوست عزیزم پیشنهاد میکنم اگر واقعا این برداشت شما از بوف کور هست کمی بیشتر درباره این داستان مطالعه کنید . در رابطه با انتخاب این نام هم نمیتوان ابدا نویسنده را بی منطق خواند زیرا با کمی تفکر و دوری از سطحی نگری میتوانید به ظرافت دقت هوش و علم او پی ببرید .شایان است که جغد در ادبیات یونان مظهر دانایی و در ادبیات ایران نماد مرگ است .

مثلا در داستان سلا، به یک باره مرد تصمیم می گیرد مادرش را بکشد. و این کشش داستان یک هنر برای نویسنده محسوب میشه که خواننده رو تا اخر با خودش بکشونه حتی اگه خودش نخواد! به نظر من نویسنده یا همون راوی داستان بعد از کشتن زنش دو قطبی و دوشخصیتی شده و یه جورایی خودشو از گناه قتل پاک میدونه.و بعد از قتل زنش فهمیده که زنش واسش فرشته ای دست نیافتنی بوده. معرفی رمان بوف کور ؛ این رمان جاودان که به شکلی گسترده به عنوان شاهکار هدایت در نظر گرفته می شود، مهم ترین اثری است که در طول قرن گذشته، از ادبیات ایران به ادبیات جهان صادر شده است. کتاب با این جملات مشهور آغاز می‌شود «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزواء می‌خورد و می‌تراشد.

به همین دلیل به زبان‌های مختلفی مانند فرانسوی، انگلیسی، ارمنی و کره‌ای ترجمه شد. مانند کتاب‌های دیگر هدایت، عنوان کتاب از داستان اول گرفته شده است. زنده به گور، سایه‌ی مغول و سه قطره خون از دیگر آثار صادق هدایت می‌باشند. آذر نفیسی از منتقدان نیز این نظریه را تایید می‌کند، و بیان می‌کند که «بوف کور» در واقع نمایشی از عدم دیالوگ و شکست دیالوگ بین مرد و زن است و نقش مرد به عنوان فرد ظالم در ارتباط با زن را نشان می‌دهد. او افزوده است که مرد در این داستان نقش فرد مظلوم را هم بازی می‌کند، زیرا اگر مانند راوی با استعدادی که برای تغییر از آرایش خشونتآمیز خود رنج می‌برد، خوش‌اخلاق، ناراضی و قربانی تضادهای داخلی خود شود، خواهد شد.