معتنی‌به به‌معنای قابل اعتنا و مهم و در تداول به‌معنای هنگفت است. در گفتگوی روزمره معمولاً «ع» را از آن حذف می‌کنند و بعضی از نویسندگان نیز همین تلفظ را به‌صورت متنابه در نوشته‌های خود به‌کار می‌برند و البته غلط است. بعضی این دو ترکیب را با حرف «ز» و به‌صورت فروگزار و فروگزاری می‌نویسند و غلط است.

اما احتمال مقرون به صحت این است که اصل این کلمه همان حُلّه عربی باشد. حُلّه، به ضمّ اول و تشدید «ل»، در عربی و نیز در متون قدیم فارسی به‌معنای «نوعی پارچۀ کتانی ظریف و معمولا منقّش» بوده است. از کاربرد کلمه در متون قدیم فارسی پیداست که این پارچه «خواب‌دار» یعنی مخمل‌مانند بوده است.

برای مطالعه این کتاب به گزینه پی دی اف در زیر کلیک کنید. آبگیر، بر طبق تعریف نخستین فرهنگستان ایران، «پهنه‌ای است که آب آن به یک رود می‌ریزد»، یعنی در واقع آبِ رود را تامین می‌کند. بنابراین آبگیر در سرچشمۀ رود و حوضه در پایین رود قرار دارد. بَرائَت به‌معنای بیگناهی و پاکدامنی و مجازاً به‌معنای دوری و بیزاری است. اما بَراعت به‌معنای کمال فضل و ادب و برتری بر دیگران به علم است. این کتاب اثری ارزشمند برای اهل قلم و پژوهشگران است و آن ها را یاری می کند تا متنی بدون غلط بنویسند.

طوفان کلمۀ عربی (ظاهراً از اصل یونانی) و به‌معنای «باد و باران بسیار شدید» است. ولی واژه فارسی توفان صفت است و به‌معنای «غرّان، دمان» است و ربطی به باد و باران بسیار شدید ندارد. این واژه صفت فاعلی از مصدر توفیدن به‌معنای «فریاد بلند کشیدن» یا «غریدن و خروشیدن» است. واژۀ توفنده به‌معنای «غرنده و خروشنده» نیز از همین فعل مشتق شده است.

سپاسگزار به کسی که سپاس به‌جا می‌آورد و سپاسگزاری به عمل سپاسگزار گفته می‌شود. گاهی این دو کلمه را با حرف «ذ» و به‌صورت سپاسگذار و سپاسگذاری می‌نویسند و غلط است. به ضمّ اول و فتح دوم و سکون سوم، جمع خزعبله به‌معنای «سخنان مسخره» و «مسخره‌بازی» است. بعضی آن را به‌صورت غزعبلات می‌نویسند که البته درست نیست. امروزه در فارسی، هم در نوشتار و هم در گفتار، الاغ را به‌معنای «خر» به‌کار می‌برند، ولی در نثر فصیح بهتر است که از استعمال آن به این معنی پرهیز شود.

ثمن در فارسی بیشتر در اصطلاح ثمنِ بَخْس، یعنی «بهای ناچیز» به‌کار می‌رود. به‌معنای «ضربه‌ای که با چسباندن نوک انگشت میانین (یا انگشت اشاره) به نوک شست و رها کردن آن زده شود». این کلمه مرکب است از تلنگ به‌معنای «ضربه» یا «صدا» و اَنگُل به‌معنای «انگشت» و بنابراین صورت صحیح‌تر آن تلنگل است. بعضی از فضلا املای تلنگر را غلط می‌دانند، ولی این کلمه هم در گفتار و هم در نوشتار رایج است و استعمال آن اشکالی ندارد. تشت واژۀ فارسی است و طبعاً املای آن باید به همین صورت باشد، اما در متون قدیم غالباً به‌صورت معرّب آن طشت آمده است. البته هر دو صورت صحیح است، ولی امروزه بهتر است که به‌صورت تشت نوشته شود.

بعضی می پندارند که فاعل این جمله همان کلمه «پارسایی» است که در جمله پایه آمده است، و حال آنکه «پارسایی» مفعول صریح فعل «دیدم» است و يك كلمه نمی تواند هم مفعول باشد و هم فاعل. ابوالحسن نجفی زبان‌شناس، نویسنده، مترجم و پژوهشگر برجسته‌ی معاصر بود. نجفی ۷ تیر ۱۳۰۸ در نجف به دنیا آمد و ۲ بهمن ۱۳۹۴ در تهران درگذشت. ناجی اسم فاعل از نجا/ینجو و به‌معنای «نجات‌یابنده» است و استعمال آن به‌معنای «نجات‌دهنده» صحیح نیست. به‌هرحال به‌نظر می‌آید که این کلمه، اعم از اینکه از حاولی فارسی-ترکی یا از حلّه عربی گرفته شده باشد، بهتر است که با حرف «ح» حطّی و به‌صورت حوله نوشته شود. اما هور واژۀ فارسی و به‌معنای «خورشید» است و امروزه دیگر مستعمل نیست.