«شاید» عبارت مناسبتری است چون به شما فرصت انجام وظیفهتان را میدهد و ضمیر ناخودآگاه شما را از احساس گناه بازمیدارد. قانون پارکینسون میگوید که کار با میزان زمانی که فرد برای انجامش در نظر میگیرد منقبض و یا منبسط میشود تا زمان در نظر گرفته شده را پر کند. اگر به خود زمان زیادی برای استراحت داده و زمان کمی برای کار کردن در نظر گرفتهاید، طبق پدیده پارکینسون متوجه خواهید شد که سختتر کار خواهید کرد تا بازدهی کارتان را بالا ببرید.
معمولاً وقتی از کسی درخواست بازخورد میکنید، صادقانه به شما پاسخ میدهد. گذشته تمام شده باید با آن کناربیایم ،همه انسان ها جایز الخطا هستن و این دنیا و همه چیزش داری نواقصیست برای معمول گرایی فکر لازم نیست عمل لازم است . برخی از روانشناسان میگویند که کمالخواهان افرادی هستند که به نحوی وسواسگونه و بدون احساس بخشش یا گذشت نسبت به اهداف غیرممکن ، تحت فشار و استرس هستند و ارزشخود را به طور کامل در قالب سودمندی و کمال میبینند. این اشتباهاتمان نیستند که ما را تعریف میکنند و آیندهمان را شکل میبخشند، بلکه واکنش ما نسبت به آنهاست که تعیین کننده است. اگرچه که انجام هر کار اشتباهی، حس یکسانی را در شما به وجود نمیآورد، اما واکنشتان نسبت به آنها باید یکسان باشد.
اگر فردی کمالگرا هستید و همواره تمایل دارید بهترین باشید، کتاب چگونه کمال گرا نباشیم؟ را حتماً بخوانید. برای دانلود قانونی کتاب چگونه کمال گرا نباشیم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید. شخص انگیزهگرا از آن جهت که پیش فرض غلطی دارد مبنی بر اینکه اگر در مورد کاری انگیزه نداشته باشی، نمیتوانی انجامش دهی، این راهکار جدید، را نشدنی میداند. اما ما قدرت ارادهای داریم که توانایی آن را به ما میدهد که برخلاف احساساتمان عمل کنیم.
توصیههای کلی مانند اینکه کمالگرایی را کنار بگذارید، معمولا جواب نمیدهد. در کتاب «چگونه کمالگرا نباشیم»، نشان داده میشود که چگونه اقدامات کوچک و ساده ولی استراتژیک میتواند به افراد در رها کردن کمالگرایی کمک کند. همچنین کتاب به این میپردازد که چگونه کمالگرا نبودن هم معنی شکست نیست و اتفاقا افراد را به موفقیت نزدیکتر میکند. با استمرار این حرکت و جایگزین کردن ایده «معمولی بودن» و «در شرایط معمولی کاری را انجام دادن» با «در حد کمال بودن» و «در شرایط حد کمال کاری را انجام دادن»، شاهد پیشرفتهای بسیاری در زندگیاش بود. پس از آنکه متوجه شد مشکل متوقف ماندن، از طرز فکر خودش ریشه گرفته بود، تصمیم گرفت ایده طلایی «معمولی بودن» را به دیگران منتقل کند و راهکارهای عملی خود را با تمام کسانی که با چنین طرز فکر محدود کنندهای دست و پنجه نرم میکنند، به اشتراک بگذارد.
به طور کلی وقتی انتظارات تان برآورده می شوند حس مثبتی به شما دست می دهد و وقتی که برآورده نمی شوند. تابهحال چند بار یک کتاب انگیزشی را به دست گرفتهاید اما به محض بهپایان رساندن آن انگیزهتان نیز محو شده است؟ انگیزه آن فشار ناگهانی برای ایجاد یک تغییر قابلتوجه است اما معمولاً ما به مرور زمان انگیزهمان را از دست میدهیم. اما زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید با احتیاط بازی کنید.
همچنین کتاب چگونه کمالگرا نباشیم مانند سایر کتابهای موفقیت و خودیاری، مقدار زیادی شاخ و برگ اضافه دارد و نسخههای آماده برای خوانندگان خود میپیچند. با این حال، نویسنده تمرینها و کمکهای خوبی به خواننده ارائه میدهد و از او میخواهد حتی مسئولیت کارهایی که انجام نمیدهد را قبول کند. استفان گایز، نویسنده کتاب، توضیح میدهد که چطور این طرز فکر میتواند موجب شکست افراد در زندگی شده و در بلندمدت آثار مخرّبی بر جسم و ذهن آنها بگذارد.
با خود می گوید برای شروع یک مغازه کوچک نیز کفایت می کند و بعد از کسب درآمد و رونق رستوران، مغازه خود را بزرگتر خواهد کرد. (۲-۱-۱)کتاب بسیار خوبیه؛ خصوصا بخش های آخرش خیلی کاربردی بود و کمکم کرد. من کتابش رو خوندم و فوق العاده کاربردی بود برام.به کسایی منتظر تغییرند پیشنهاد میدم حتما به دستورات کتاب عمل کنید. اما زمانی که کمال گرایی کنار گذاشته میشود دیگر اینطور نیست و این ابهامات و تاریکیها گاهی اوقات باعث میشود که ما نتوانیم از والاگرایی فاصله بگیر م و در الگوی رفتاری گذشته خود باقی بمانیم. کمالگرایی انسان را از تکاپو میاستاند و تنها برندگان معمول گرایان هستن. چندین روز به دستم رسید با خواندنش حیرت کردم که نویسنده چگونه انقدر ملموس و روان سخن گفته انگار رو به روی من نشسته و دارد با شخص من حرف میزند کتاب گیرایش انقدر بود که من برخلاف دیگر کتاب های روان شناسی دیگر سریع آن را خواندم .
انتظارات غیرواقعی، نشخوار ذهنی، نیاز به تایید شدن، نگرانی از ارتکاب اشتباه و غیره، از جمله محدودیتهای ذهن یک کمالگرا است. اینکه بدانید مشکلتان کمالگرایی است و نگرشتان را نسبت به نحوۀ انجام کارها تغییر بدهید همان راهحل کلیدی است که نگرانی از ارتکاب اشتباه را در وجودتان از بین میبرد. مهمترین ساختار کتاب چگونه کمالگرا نباشیم راهحلها و کاربردهای آن است که در بخش آخر کتاب آمده است. استفان گایز در 9 فصل اول کتاب با جزئیات کامل به مفاهیمی پرداخته است که بتوانید همه چیز را در مورد کمالگرایی و مقابله با آن یاد بگیرید و در فصل آخر، تمام راهحلهای عملی و کاربردی را جمعبندی، طبقهبندی و خلاصه کرده است.
استفان گایز از سال ۲۰۰۴ درباره استراتژیهای رشد شخصی مینویسد و درباره آن تحقیق میکند. اولین کتاب او، خرده عادتها، به یکی از پرفروشترینهای بینالمللی تبدیل شده و به بیش از دهها زبان ترجمه شده است. نشخوار فکری شکل دردناکی از به تعویق انداختن کارها است که در آن رویدادهای گذشته را دائم مرور میکنید و ذهن خود را از بایدها، اما و اگرها پُر میکنید و درنهایت تصمیم میگیرید کابوسهای خود را دوباره زنده کنید. بنابراین باید از پخش مجدد فیلمهای قدیمی در ذهن خود دست بردارید و شروع به پذیرش آنچه اتفاق افتاده بکنید و بدانید که هر لحظهٔ جدید به شما فرصتی میدهد تا زندگی خود را به جایی که میخواهید ببرید. کمالگرایان زمینگیر شده، کسانیاند که میگذارند ترس از شکست آنها را در یک زندگی کم معناتر به دام اندازد. زندگی خود را با مشغول شدن به کارهایی مثل تماشای تلویزیون، با امنیت کامل به پیش میبرند.
ثبت ديدگاه