در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغالتحصیل شد و در سال ۱۹۶۳ استاد دانشگاه استنفورد شد. در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستی گرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. اروین دیوید یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تألیف کرده است و هم چند رمان موفق دارد. او جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد، اما بیشتر به عنوان نویسنده رمانهای روانشناختی، به ویژه رمان مشهور وقتی نیچه گریست شهرت دارد. کتاب دروغگویی روی مبل (1996) اثریست تأملبرانگیز از روانپزشک آمریکاییِ مکتب وجودگرا و نظریهپردازِ بلندآوازهی رواندرمانی، اِروین دیوید یالوم، که با آثاری چون دژخیم عشق و وقتی نیچه گریست به اوج شهرت رسید.
این کتاب مانند سایر رمانهای این نویسنده دارای درون مایه روانشناسی، فلسفی است که شاید تا حدی نشات گرفته از تجریبات شخصی این نویسنده و روانشناس توانا باشد. یالوم (۱۹۳۱) نویسنده و روان پزشک آمریکایی است. او به عنوان استاد دانشگاه در دانشگاه استنفورد الگوی روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تالیف کرده و هم صاحب رمانهای موفقی است. این مواجههی تأثیرگذار برای همیشه مسیر زندگی و اندیشهی ارنست را تغییر میدهد و ردپایِ مردی که باور دارد «تکنیک من کنار گذاشتن تکنیکه، تکنیک من گفتنِ حقیقته»2 را برای همیشه بر زندگی او حک میکند. تراتر با شرحِ صادقانهی آنچه بین او و بیمارش گذشته است، ارنست را در بُهتی عظیم فرو میبرد؛ بُهتی که اگرچه عمیقاً ارنست را متأثر میکند _چرا که میداند شاهد نبوغی کمنظیر است_ اما نمیتواند از مرزِ نهادینهترین باور او بگذرد.
و به همین دلیل فهمیده بودم باید توجهش را به طریقی دیگر جلب کنم. به همین دلیل بود که میبایست درمانی جدید را برای بل ابداع میکردم. من کتاب را با ترجمه آقای دکتر محمدرضا فیاضی بردبار خواندم. اشتباه چاپی نداشت ولی فکر می کنم باید فرد علاقه و آگاهی قبلی کمی نسبت به امر روانکاوی داشته باشد تا نهایت لذت را از این کتاب ببرد. نکته نهایی در مورد کتاب اینکه مخاطب میتواند در قالب شخصیتهای رمان یالوم رفتارها و کارهای خود را واکاوی کند.
من روی رفتار جنسی خودویرانگر او تمرکز کرده بودم و میپرسیدم واقعآ از مردها، از جمله اولین مرد زندگیاش یعنی پدرش، چه میخواهد. او از صحبت دربارهٔ گذشتهاش به شدت پرهیز میکرد ـ میگفت با بقیهٔ روانکاوها خیلی دربارهاش حرف زده. همچنین عقیده داشت زیر و رو کردن خاکستر گذشتهها فقط بهانهای برای فرار از مسئولیت کارهایمان است. او کتابم راجع به روانکاوی را خوانده بود و گفتههای مرا بازگو میکرد.
بدون هیچ پیش آگاهی شروع کردم، میخواستم ذهنم کاملا خالی باشد. من هرگز به بل نگفتم بیماریاش چیست؛ نگفتم به اختلال شخصیت مرزی، اختلال تغذیهای، اختلال تکانشی یا مردم گریزی مبتلا است. یالوم در این سه داستان که درهم گره خوردهاند با ترکیب واقعیتهای روان کاوی، روابط پیچیده میان روانپزشک و بیمار را نشان دادهاست.
ثبت ديدگاه