در نهایت، هزار خورشید تابان سفری است به قلب انسانی که در اوج سختی، هنوز امید، عشق و پیوند انسانی را زنده نگه میدارد. از نکات برجسته داستان، پیوندی است که میان مریم و لیلا شکل میگیرد. در ابتدا، آنها بهعنوان رقیبهایی در زندگی مشترک با رشید، شوهرشان، به تصویر کشیده میشوند، اما خیلی زود درمییابند که تنها تکیهگاه و حامی یکدیگر در برابر مشکلات و ظلمها هستند.
او نویسندهٔ آمریکایی افغانتبار است که با ۲ رمان «بادبادک باز» و «هزار خورشید تابان» به شهرت رسید. دیگر رمانهای او «ندای کوهستان» یا «کوهستان به طنین آمد» و «دعای دریا» هستند که به فارسی نیز ترجمه شدهاند. در دسامبر ۲۰۰۷، از روی رمان «بادبادکباز» او، فیلمی به همین نام و بهکارگردانی «مارک فورستر» ساخته شد. خالد حسینی آثار خود را به زبان انگلیسی مینویسد.
رمان هزار خورشید تابان با زندگی مریم شروع می شود. مریم دختری است که حرامزاده خطاب می شود و او را اینگونه تحقیر می کنند. از بد روزگار پدر مریم که مردی متمول بوده است آنها را به حال خود رها کرده و مادرش تنها همراه او در کلبهای روستایی در چنین شرایط ناگواری است. تلخیها همین جا به پایان نمیرسند و مریم در 15 سالگی مزدوج میشود آن هم با مردی بداخلاق و ترش رو که کتک زدن همسرش را امری عادی دانسته و با توهینهایش، بر شکنجههایش میافزاید. از طرفی دیگر، لیلا دختری کم سن و سال است که پسری با نام طارق را به عنوان معشوقهاش برگزیده ولی برخی اتفاقات اجازه نمیدهند که آنها پیش هم بمانند و فاصلهای باعث میگردد، جدا از هم به گذران زندگی ادامه دهند. خالد حسینی ( -۱۹۶۵)، نویسندهٔ افغانیتبار آمریکایی است.
خالد حسینی نویسنده افغانستانیالاصل و پزشک ساکن آمریکاست. او متولد ۴ مارس ۱۹۶۵ در شهر کابل افغانستان است، رمانهایش به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر و در بیش از ۶۰ کشور دنیا و به زبانهای مختلفی از جمله فارسی ترجمه شده است. کتاب هزار خورشید تابان نوشتهٔ خالد حسینی و ترجمهٔ زیبا گنجی و پریسا سلیمان زاده است و نشر مروارید آن را منتشر کرده است. این کتاب سرگذشت چند زن از چند نسل متفاوت در افغانستانِ رنجکشیده است. خواندن این اثر از خالد حسینی به کسانی که مخاطب جهان ادبیات و بهخصوص ژانر رئالیسم اجتماعی هستند، پیشنهاد میشود. همچنین اگر به داستانهایی که با محوریت یک شخصیت زن خلق شدهاند علاقه دارید، خواندن کتاب هزار خورشید تابان به شما توصیه میشود.
لیلا زمانی که مریم در اوج نا امیدی است وارد زندگی اش میشود و بعد از مدتی به بهترین دوستان هم تبدیل میشوند. مریم سعی میکند تا زندگی لیلا را نجات دهد و سرنوشت دیگری را برای او رقم بزند. در این کتاب شاهد تلاش های مادرانه مریم برای لیلا هستیم. این کتاب در کنار داستان اصلی که نشان دادن مشقت زنان است، به خوبی شرایط سیاسی و اجتماعی افغانستان در عصر حاضر و به خصوص عصر قدرت طالبان رو تصویر سازی کرده. در ادامه پدر برای رهـا شـدن از دسـت این مهمان نا خـوانـده او را بـه عقد مردی مسن در می آورد ، مردی کـه مریم در خانه او تلخ ترین رنج هـا را تجربـه می کنـد . گاهی اوقات لیلا پارچهای را خیس میکرد و روی پیشانی او میگذاشت که کمی درد را تسکین میداد.
ثبت ديدگاه