تا زنده بود از یوسف خوب مواظبت می کرد. ولی در خانه خانمجون هیچ وقت آن قدر پول و پله نبود که کسی دکتر و دوای حسابی ببیند . در آن دوران يوسف هم، با سکوت و آرامش فطری ، هرگز حالت بحرانی تند و خطرناکی را ایجاد نمی کرد که به نظر خانمجون احتياج به دکتر و درمان باشد. حالا پس از پانزده سال گرچه پزشکان بارها برایم رماتیسم قلبی را تشریح کرده اند، هنوز دقيقا نمیدانم این مرض چه خوره ای به بدن نحیف یک بچه می اندازد. ولی از تجربه سالهای اول زندگی یوسف میدانم که مرض یوسف و سایر دردهایی که بعدها با آن قاطی شد تمام دوران بچگی يوسف را تباه کرد.

معلم شیمى سابقم در دانشگاه مینه‌سوتا بود. او نویسنده و مترجمی ایرانی بود که در سال 1313 در شهر تهران متولد شد و در دهه 60 و 70 شمسی یکی از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین نویسندگان ایرانی به شمار می‌رفت. سرانجام یک روز اداره‌ای که جلال در آن کار می‌کند به او ماموریتی عجیب می‌دهد و باید به خاطر آن به جنوب سفر کند.

با این حال بسیاری از مخاطبان و منتقدان زبان و روایت آن را سلیس، غنی و جذاب توصیف کرده‌اند و شما با شنیدن این کتاب می‌توانید سفری به سال‌های دهه چهل داشته باشید و از وضعیت اجتماعی و فرهنگی آن دوران اطلاع بیشتری پیدا کنید. همچنین در همان دوران از روی رمان شراب خام فیلمی با بازی داوود رشیدی ساخته شد. داستان کتاب شراب خام درباره زندگی مردی به نام جلال آریان است. جلال به عنوان یک مهندس کاربلد در اوایل دهه سی برای تحصیل به آمریکا رفته و حالا برای کار کردن و توسعه کشورش به ایران بازگشته است با این حال او همسرش آنابل را از دست داده و تنها زندگی می‌کند.

بچه شبح سرگردانی بود که در سایه های دیوار مرگ زندگی می کرد. علاقهٔ شدیدی به جانور و گل و درخت داشت. بزرگترین معاشرتش با بچه های دیگر این بود که بالای درختی میرفت، یا روی لبه بام می نشست و بازی دیگران را تماشا می کرد. اغلب ، یک جوجه كبوتر با یک بچه گربه توی بغلش بود .

این تعریفیه که از رومی تو ذهنمون هست و تا همه‌ی خوره کتابای ایران ما رو نشناسن بی خیالش نمیشیم. فقط کافیه چند دقیقه توی رومی بگردی تا باهاش رفیق بشی. کتاب از نظر داستان پردازی و شیوه نگارش خیلی خوب نگاشته شده است. فضای داستان یک درام واقعی را جلوه گر می سازد. همه ما را به خواندن کتاب تشویق می‌کنند، اما چیزی که جایش خالی است نقد کتاب است. هرچند از سویی شاید بتوان گفت بسیاری از نکات به نوعی طعنه و کنایه به نظر می‌رسند اما ممکن است باور نویسنده باشد و این به طبع خواننده بستگی دارد که چطور برداشت کند.

شاید در سالهای اخیر و با شدت گرفتن تب خاص بودن، بسیاری از نویسندگان سعی در ساخت و پرداخت جهانی خیالی داشته باشند و به نحوی بخواهند چیزی را نقل کنند که بسیار بدیع و ویژه باشد، اما اسماعیل فصیح این‌گونه نیست. بیراه نیست اگر بگویم اسماعیل فصیح یکی از مهمترین نویسندگان ایران برای شناخت دوران معاصر، تغییرات اجتماع ایران، شناخت فرهنگ و تحولات فرهنگ ایرانی و شهر تهران است. خواندن تحولات دهه‌های اخیر، از 1320 تا 1380 از زبان یک نویسنده واحد که خود نیز درگیر این تغییرات شده است بسیار ارزشمند است. جسارت اسماعیل فصیح در انتقاد از حزب اللهی‌ها و به قول خودش مجاهدین مسلمان جالب توجه است تا در بستر داستانی ضد جنگ، گاهی با ظرافت و گاهی تند و تیز نظرش را بیان کند.

این سفر سرآغاز ماجراهای معمایی و جنایی و البته عاشقانه برای او خواهد بود و زندگی‌اش با تحولات زیادی رو در رو می‌شود. وزن بدنش همیشه به طور متوسط نصف بچه های عادی هم سن و سالش بود. وضع روحی یوسف هم به همین دلایل خراب بود.

اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است. خواهرش فرنگیس در جنوب کشور ساکن است و برادرش یوسف در بیمارستان تحت مداوا قرار دارد. جلال پس از برگشتن به ایران در اداره‌ای مشغول به کار می‌شود و هم‌زمان که درگیر فعالیت‌های خودش است به برادرش در بیمارستان نیز رسیدگی می‌کند.

او ختم داستان نویسی را با تلخ کام بر میچیند که باز جلال آریان را با تمام ویژگی‌های رندانه و خوش مشربی‌هایش با شخصیت جاوید از داستان جاوید همراه می‌کند. بازی که او با شخصیت‌های یکبار آفریده شده اش در سالهای داستان نویسی مدام به آن پرداخته است. فصیح ورود به دنیای داستان‌پردازی را با قصه جنایی شراب خام آغاز می‌کند، که یکی از مهمترین داستان‌های اوست و در دوران قبل از انقلاب نوشته شده. سرنوشت شخصیت اول داستان شباهت بسیاری به اتفاقات سه دهه اول زندگی نویسنده دارد و از این رو جلال آریان انگار خود اوست. او بعد از شراب خام، دل کور را نوشته است.