کتاب نیمه تاریک ماه نوشته هوشنگ گلشیری توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است. هوشنگ گلشیری بزرگترین نمایندهی نسلی است که در جُنگ اصفهان گرد هم آمده بودند تا سبکی نو و صدایی تازه در فضای ادبیات فارسی بدمند. پیش از او بهرام صادقی در زمینهی داستان کوتاه به شهرت رسیده بود. آنچه از شیوه نوشتاری او درنظر دارم چیزی است که به ویژه در داستانهایی نظیر «خانه روشنان»، «گنج نامه» و «مثل همیشه» می توان یافت. اما از نظر محتوایی، یا بقول ریکور از آن حیث که آثار خوب باید بتوانند جهانی را درمقابل خواننده بگشایند، نیمه تاریک ماه اثر چشمگیری نیست.
گلشیری در سال 1379 و در سن 63 سالگی درگذشت. کتاب ” نیمه تاریک ماه ” مجموعهای از داستانهای برگزیدهی “هوشنگ گلشیری”، داستاننویس پرآوازهی ایرانی در بین سالهای 1339 تا 1377 است. به گزارش شهرآرانیوز، طبعاً هر کسی که تنها کمی ذوق داستاننویسی در سرش پرورانده باشد، باید نام هوشنگ گلشیری را شنیده باشد. این کتاب با تاثیر گرفتن از ویلیام فاکنر در سبکی بدیع و موجز حکایت چهار نسل از شازدههای قجری را بیان میکند. پرشهای تکنیکی در یک داستان غیرخطی با پسنگری و پیشنگری، تداعیهای ذهنی، نثری تصویری و تودرتو از مهمترین ویژگیهای کتاب شازده احتجاب محسوب میشوند. به این ترتیب میتوان این نویسنده را در زمره یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان ادبیات معاصر و البته با مجموعه داستان پر و پیمان «نیمه تاریک ماه» شناخت.
گلشیری یکی از پرکارترین نویسندگان نسل خود است. وی در دوران حیات هنریاش آثار ارزشمندی را در فرمهای داستان کوتاه و رمان به گنجینهی ادبیات معاصر فارسی افزوده است. رمان «شازده احتجاب» یکی از شاخصترین آثار هوشنگ گلشیری است که منتقدان ادبی از منظرهای مختلف آن را همسنگ جاودانههایی مثل «بوف کور» قرار میدهند. از دیگر آثار وی میتوان به مجموعه داستانهای «نمازخانهی کوچک من»، «دست تاریک، دست روشن» و رمانهای «کریستین و کید»، «آینههای دردار» و «برهی گمشدهی راعی» اشاره کرد. او همچنین در طول حیات حرفهای خود با برگزاری جلسههای هفتگی داستانخوانی و نقد داستان، خون تازهای در رگهای داستاننویسی فارسی دمید و نسلی از نویسندگان مهم دههی هفتاد را پرورش داد.
هوشنگ گلشیری زیادی خوب بوده و زیادی مظلوم. لبخند محوی روی صورتش نشست و خودش غرق نت های بالا و پایین ساز شد…آنقدر مسلط بود که می توانست همزمان از جا بلند شده و همراه نواختن برقصد. همه ی نگاه ها محو حرکات ظریف و نرم دست های دختر بر آرشه بود. نوای سوزناک ساز چنان بر روح تک تک اعضای حاضر در سالن اثر گذاشته بود که در سکوت محض و بی حرکت چشم به دختر دوخته بودند. دیگر نگاه های منتظر و خمیازه حضار برایش اهمیت نداشت.
روایت و کلمات در خودشان حلتان میکنند. آن قدر همهی داستان ها را دوست دارم که نمی توانم هیچ کدامشان را معرفی و پیشنهاد کنم. کتاب داستان های کوتاه کافکا، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی یکی از بزرگترین نویسندگان اروپا، فرانتس کافکا است که اولین بار در سال 1946 به چاپ رسید. آلبر کامو عقیده دارد که هنر کافکا، در وادار کردن مخاطب به خواندن دوباره ی داستان های او نهفته است و همین مسئله باعث می شود که کتاب داستان های کوتاه کافکا در زمره ی ماندگارترین آثار ادبی دنیا قرار بگیرد. کافکا یکی از بهترین نویسندگان برای آن دسته از مخاطبینی است که دوست دارند پندارهای فلسفی و جهان بینی خود را به چالش بکشند.
گلشیری مدتی نوشتهای را به صورت کتاب منتشر نکرد و داستانهای کوتاهش در نشریهها و مجلههای ادبی گوناگون چاپ میشدند تا پس از سالها با انتشار رمان آینههای دردار بار دیگر مطرح شد. این رمان نیز حکایت روشنفکران و زندگی پرفراز و نشیب آنها در سالهای قبل از انقلاب و پس از آن است. گلشیری در این داستان شیوهای جدید در به کار بردن سبک داستان در داستان را به کار برد. در روایت این رمان شیوهی داستانگویی هزار و یک شب، چهل طوطی و کلیله و دمنه را به صورتی نو میبینیم. آخرین رمان گلشیری جننامه است که در سوئد منتشر شده است. هوشنگ گلشیری در سال 1379 در تهران درگذشت.
نیمکتهای دور میدان کهنه هم بود که بیشتر جای بازنشستهها بود. عصر که فوارههای چهار گوشة میدان جستن میکرد نیمکتها پر میشد از پدربزرگهای عصا به دست و کلاه شاپو به سر. بالاخره توی دهة محرم شیشههای دو میخانه آن هم بسته خرد شد. بطریها را – انگار که آجر باشند – دست به دست میکردیم و بر جدول پیادهرو میشکستیم. موهای پریشانش را با کش صورتی رنگی پشت سرش بست.
از میان این داستانها میتوان با خواندن داستان «نمازخانه کوچک من» به قدرت داستاننویسی گلشیری بیشتر پی برد. این داستان روایت مرد جوان ششانگشتی را بیان میکند که عیب کوچکش را از کودکی از دید همه پنهان کرده، اگرچه عاقبت روزی بر کسی عیبش نمایان میشود. داستانهای گلشیری اغلب راویهای ملول و دلشکسته، مرزهای ناپیدای واقعیت و خیال، رفت و برگشتهای ذهنی، با زمان غیر خطی و نثری شعرگونه دارد. به طوری که مورّخان ادبی او را از تأثیرگذارترین داستاننویسان معاصر زبان فارسی دانستهاند. سرانجام گلشیری در سن ۶۲ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری مننژیت در تهران درگذشت.
حالا حتی می توانست ماه را نیز به تملک خود درآورد. شروع کرد به نواختن… صدای مسحور کننده ی ویولن که فضای سالن را پر کرد، روحش با نوای ملایم به پرواز درآمد. صندلی ها میگویند از سنگینی یا سبکی میفهمند که هرکس چقدر تاریک است. تلخی آدم را ما از دستی که بر دسته صندلی میگذارد میفهمیم. تازه از خود مردم بودند، آن هم توی شهر ما که فقط یک پارک دارد با درختهای یکی دو ساله.
بهترین شاهد من، آخرین داستان مجموعه، یعنی زندانی باغان، می تواند تا حد خوبی این رکود و علل آن را توجیه کند. باز باید تاکید کنم که تجربه گلشیری، در سطح غنای ادبی و توان نوشتاری، تجربهای دست اول و مسرت بخش است. به هر حال، گمان نمیكنم این، دلیل موجهی برای علاقمندان باشد كه خود را از مطالعه داستانهای گلشیری محروم سازند. داستان هایی كه تأمل در محتوا و تعمق در تكنیكهای آنها میتواند ایشان را دستكم در آموختن شیوههای نوین داستان نویسی، گونههای داستان مدرن، زوایای دید مختلف و… یاری رساند. تجربه این اثر، تجربه ای است اولا از جنس «نوشتار» و بعدا از جنس نکته سنجی های عالمانه؛ بعید می دانم خواننده این اثر، حتی با تسلط ناچیز به ادبیات معاصر با گلشیری مواجه شود و توان قلم او را درک نکند. یکی دو سنگ که انداخته بودند، شیشههای قدی ریخته بود پایین.
ثبت ديدگاه