بر اساس تئوری انتخاب، تقریباً همه رفتارها انتخاب می‌شوند و ما فقط می‌توانیم رفتار خود را کنترل کنیم. اگرچه هر کس هر 5 مورد از این نیازها را دارد، انگیزه عشق و تعلق مهمترین آنهاست. بر اساس تئوری انتخاب، از طریق ایجاد روابط نزدیک و مراقبتی است که می‌توانیم به بهترین شکل سایر نیازهای خود را برآورده کنیم و به خوشبختی برسیم. چون آن‌ها به خاطر شرایط اقتصادی و وضعیت روحی و محدودیت‌های مختلف، در رسیدن به اهداف خود با موانع زیادی روبه‌رو هستند. بسیار خوب، کتاب تئوری انتخاب، نوشتهٔ دکتر ویلیام گلسر مخالف این نظریه است. این کتاب توسط انتشارات سایه سخن و به ترجمهٔ علی صاحبی در ایران به چاپ رسیده است و در آن بیان می‌کند که هر بخشی از رفتار، افکار، احساسات، فیزیولوژی و اعمال ما، یک انتخاب است.

دکتر ویلیام گلسر در سال ۲۰۱۳ در منزل خود چشم از جهان فرو بست. نظریه انتخاب گلاسر با تأکید بر قدرت اختیار شخصی و نقش انتخاب در شکل دادن به زندگی ما، دیدگاه های مرسوم در مورد رفتار انسان را به چالش می کشد. تئوری انتخاب با تمرکز بر نیازهای اساسی، ادراکات جهانی با کیفیت و تأثیر متقابل مؤلفه‌های رفتاری، دیدگاه جدیدی در مورد انگیزه، روابط و سلامت روان ارائه می‌کند. نظریه گلاسر چه به طور کامل پذیرفته شده باشد و چه متناسب با زمینه های خاص تطبیق داده شود، به تحریک گفتگو و تفکر در زمینه های روانشناسی و فراتر از آن ادامه می دهد. تئوری انتخاب بر کنترلی که هر فرد بر احساسات و رفتار خود دارد تاکید می‌کند. به این ترتیب می‌توان به این نتیجه رسید که اگر ما به تئوری انتخاب معتقد باشیم، مسئولیت زندگی خود را به صورت تمام و کمال قبول می‌کنیم و این مسئولیت پذیری برایمان آزادی به همراه دارد.

این دنیای کوچک هر کسی به فاصله ی کمی از تولدش شروع به خلق آن  در حافظه اش می کند. بهترین راه کنارآمدن با دیگران این است که فرصت های یادگیری سرگرم کننده و تفریحی داشته باشیم. خندیدن و یادگیری شالوده و اساس روابط بلندمدت موفقیت آمیز است. نظامی خود از بابت این سفارش ناراضی و بی‌میل بوده‌است و کار را در چهار ماه به پایان برده‌است..

نقش قربانی به نقش خلاق تبدیل می‌شود و تمرکزش را بر «آنچه می‌خواهم» متمرکز می‌کند. بنابراین در هنگام بروز مشکلات نیز می‌تواند انتخاب کند و به دنبال راه حل باشد. کسی که در عوض ماهی دادن، ماهیگیری را آموزش می‌دهد و نقش جلاد نیز باید به نقش چالشگر تغییر کند. کسی که با ایجاد تنش پویا و حرکت، به قربانی کمک می‌کند تا از نقشش خارج شود. اگر رابطه‌ای که ما با اعضای خانواده، دوستان، همکاران و یار عاطفی‌مان برقرار می‌کنیم بر اساس این هفت عادت شکل گرفته باشد، تبدیل به یکی از همان روابط سالمی می‌شود که نیاز اساسی بشر امروز است.

این فیلترها نیز شامل همه چیزهایی است که ما در طول زندگی خود تجربه کرده‌ایم. برای اینکه درک کنیم این نظریه چطور کار می‌کند لازم است تا پیش از آن نکاتی را مرور کنیم که ما را به درک مشترکی از این موضوع می‌رساند. اگر بپذیریم که تمام رفتار و اعمال ما، برای ارضای این پنج نیاز اساسی ما انجام می‌شود، بنابراین می‌توانیم قبول کنیم که ما بر اعمالمان کنترل کامل داریم.

این اطلاعات ممکن است معنی دار باشد، اما نیاز به بررسی بیشتر دارند. دوم این است که تمام چیزی که به دیگران انتقال می‌دهیم یا دریافت می‌کنیم، اطلاعات است. همه ما انتخاب می‌کنیم که از عادات اتصال یا قطع‌کننده در روابط خود استفاده کنیم و همانطور که انتظار می‌رود روابط شاد و مثبت از انتخاب عادت‌های ارتباطی مثبت به وجود می‌آیند. اینجا حوالی کتاب‌ها پرسه می زنیم و با هم درباره کتاب‌ها صحبت می‌کنیم.

تئوری انتخاب یک لنز منحصر به فرد ارائه می دهد که از طریق آن می توان روابط بین فردی را مشاهده کرد. گلاسر استدلال می کند که تعارضات اغلب به دلیل ادراکات متفاوت در مورد اینکه چگونه اعمال خاص نیازها و خواسته های شخصی را برآورده می کنند، به وجود می آیند. او به جای تمرکز بر تغییر رفتار دیگران، افراد را تشویق می کند تا مسئولیت انتخاب ها و واکنش های خود را بپذیرند. گلاسر معتقد است که این می تواند به بهبود ارتباطات و درک عمیق تر از انگیزه های پشت اعمال منجر شود. رویکردی که واقعیت درمانی اتخاذ می‌کند، یک رویکرد حل مسئله است. در طی این روان‌درمانی، مراجعه‌کننده باید درک کند که رفتار فعلی آنها ناکارآمد است و باید برای تغییر آن تلاش کند و با این تغییر است که او می‌تواند به اهداف خود برسد.