من یک روز در هفته را به عنوان روز کم‌شتابی برای خود در نظر می‌گیرم که معمولاً جمعه‌هاست. در این روز، هدف من این است که حداقل میزان بهره‌وری و کار را داشته باشم و در عین حال، کارهای فوری و مهم را به موقع انجام ‌دهم. شما را تشویق می‌کنم که همین کار را به مدت یک ماه انجام دهید و نتیجه آن را ببینید. اگر دوست دارید به آرامش روحی برسید و توانایی مهار اضطراب و نگرانی را در خود بیابید این کتاب برای شما مناسب است.

وقتی این کار را انجام دهید، می‌توانید یک روتین ورزشی منظم در زندگی خود ایجاد کنید. مطمئن باشید که بدن و ذهنت از شما برای انجام این کار تشکر خواهند کرد. واقعیت تلخی که وجود دارد این است که هر فردی در یک مقطع از زندگی خود دچار آسیب‌های جسمی و روحی می‌شود.

اگر این توانایی را درون خود ایجاد کنیم، آنگاه می‌توانیم از سلامت روان خود محافظت کنیم. در بخش قبلی توضیح دادم که علاوه بر خواب کافی، تغذیه سالم و ورزش، مدیریت ذهن نیز در داشتن سبک زندگی سالم نقش دارد. نکته‌ی جالب این است که مدیریت ذهن می‌تواند به شما کمک کند تا در سایر زمینه‌ها نیز بهبودهایی ایجاد کنید.

انگار که دو نفرهستید؛ یکی که فکر می‌کند و دیگری که قضاوت می‌کند؛ کسی که فکر می‌کند و کسی که می‌داند دارید فکر می‌کنید و بدبودن آن افکار را سرزنش می‌کند. این مکالمه‌ی درونی که به نام افکار می‌شناسیم، بخشی طبیعی از کلیت ذهن‌تان است. همیشه همان جاست؛ شب و روز، خواروباری که باید برای خانه تهیه کنید، شرمی که از فراموش کردن روز تولد خواهرتان دارید یا اضطراب در مورد مسائل روز(سیاسی، محیط اطراف یا وضعیت اقتصاد را به یادتان می‌آورد. کتاب پاکسازی ذهن یکی از زیباترین و مهم‌ترین کتاب‌هایی است که هر کدام از ما باید مطالعه کنیم. این کار باعث میشود یک کار جزئی و کوچک کم کم در ذهنمان به کاری سخت و طاقت فرسا بدل شود. اگر لازم است کاری را انجام بدهید پس انجام بدهید و با این کار با پاکسازی ذهن برای خودتان ذهنی بدون استرس و سر و صدا بسازید.

ما به اشتباه تصور می‌کنیم که باید بیش‌تر و با جدیت فکر کنیم و دلیل ناراحتی یا نارضایتی‌مان را گیر بیاوریم و کشف کنیم. سعی می‌کنیم وسایل، افراد و تجربه‌هایی را شناسایی کنیم که احتمالا نمی‌گذارند ما به آرزوهای‌مان برسیم و باعث ناراحتی‌مان شده‌اند. هرچه بیش‌تر در نارضایتی‌های‌مان عمیق‌تر شویم، غمگین‌تر می‌شویم. وقتی به آینده فکر می‌کنیم یا در گذشته دنبال جواب سوال‌های‌مان می‌گردیم، افکارمان به ما احساس بیقراری، تهی بودن و اضطراب می‌دهند. این افکار، چه منفی، چه خنثی و چه مثبت، باعث به هم ریختگی ذهن‌مان می‌شوند؛ درست مثل این که وقتی وسایل زیادی در خانه داشته باشید، خانه‌تان به هم ریخته می‌شود.

شما خیلی بیش‌تر از چیزی که فکرش را می‌کنید، روی افکارتان کنترل دارید. وقتی یاد بگیرید چگونه باید ذهن‌تان را کنترل کنید، دری باز می‌کنید به سوی خلاقیت، انگیزه و هوشمندی عمیق که درست پشت سر به هم ریختگی افکارتان بوده است و شما آن را نمی‌دیده‌اید. ما می‌توانیم افکارمان را کنترل و هدایت کنیم؛ ولی اغلب این طور به نظر می‌رسد که خود افکارمان هم ذھنی دارند که می‌توانند ما و احساسات‌مان را کنترل کنند. فکر کردن در حل مساله، تحلیل، تصمیم‌گیری و برنامه ریزی، امر لازمی محسوب می‌شود؛ ولی ذهن در بین زمان‌های مربوط به فعالیت‌های ذهنی، مثل میمونی وحشی، سرکشی می‌کند و شما را می‌کشاند به وادی افکار منفی.