این شاهکار از ویلیام شکسپیر (William Shakespeare)، هم یک اثر ادبی برجسته محسوب میشود و هم آینهای که انسان در آن، خود را میبیند؛ با تمام پیچیدگیها و تناقضها و در اعماق احساساتش. این اثر که در اوایل قرن هفدهم میلادی نوشته شده، همچنان پس از گذشت چهار قرن، یکی از پرخوانندهترین و پربحثترین آثار ادبی جهان بهشمار میرود. در دنیای ادبیات، آثاری وجود دارند که فراتر از زمان و مکان، همچنان قلبها را تسخیر میکنند و ذهنها را به چالش میکشند. یکی از این آثار بیهمتا، نمایشنامهایست که برای قرنها خوانندگان و تماشاگران بیشماری را مسحور خود کرده است. کتاب hamlet (نمایشنامه هملت)، داستانی از انتقام، تردید و جنون را روایت میکند که در پس زمینهای از تلاطمات دربار دانمارک جریان دارد. یکی از عوامل ایجاد توانایی یاد شده، کشش عمومی هنر است که ما را از زمان حال جدا میکند و به رشتهیی از ارزشهای جهانی پیوند میدهد.
در حالی که او با چنین نقابی به تحلیل اطرافیانش میپردازد و در جریانی از اتفاقات گوناگون سعی میکند تا انتقام پدرش را بگیرد. این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی قرن ۱۶ انگلستان و قالب نمایشنامه (تراژدی) پیشنهاد میکنیم. هملت اولین اثر از «مجموعهٔ آثار شکسپیر» است که تقدیم خوانندگان میشود. هدف از این مجموعه ارائهٔ ترجمههایی با سبکی نزدیک به سبکِ شکسپیر به همراه مقالهای انتقادی در مورد هر اثر و استفاده از کاملترین و صحیحترین نسخ آثار اوست.
با پیرنگ خشکی که از این نمایش ترسیم کردیم، به آسانی دریافته نمیشود که چرا این اثر نمایشی برای خوانندگان روزگار ما دارای چنین اهمیتیست. هنوز به جان سران دولتها سوء قصد میشود، اما آن سوء قصدها نتیجهی کشمکشهای خاندانی نیستند و به نتایجی آنچنان زیانبار و ویرانگر برای کشورها نمیانجامند. در نتیجه، بهنظر میرسد که تجربهی هملت در سطح، تأثیر چندانی بر جامعهی امروز ندارد و تنها دلبستگی به نکات تاریخی را برمیانگیزد. اما محبوبیت از میان نرفتنی هملت نمیتواند به این دلیل متکی باشد؛ پس، دلایل دیگری محبوبیت گسترده و پایدار آن را موجب شدهاند که باید یک یک آنها را یافت و بررسی کرد. – هملت با ترکیب دراماتیک و فلسفی، موضوعات انسانی عمیق را بررسی میکند و تأثیر بسزایی در ادبیات دنیا دارد. ماجراهایی چون تبعید هملت و جامی زهرالود در دوئل او و قتل گوندزاگا، نمایش بازیگر دوره گرداز رویدادهای خوانی و هیجانانگیز نمایشنامه هملت هستند که هرکدام به منظور رساندن مضمونی ویژه توسط شکسپیر در داستان گنجانده شدهاند.
همچنین، او در این اثر به مسائل فلسفی و اخلاقی، مانند بررسی مفهوم زندگی و مرگ، و ارزشهای انسانی، پرداخته است. خواندن این شاهکار ادبی، تجربهای است که هر فرد علاقهمند به ادبیات باید آن را داشته باشد. چه در قالب متن اصلی و چه در قالب ترجمههای فاخر فارسی، تراژدی هملت اثریست که ذهن را به چالش میکشد، قلب را به تپش وا میدارد و روح را جلا میدهد. این همان چیزی است که یک اثر کلاسیک را از سایر آثار متمایز میکند؛ توانایی صحبت با هر نسل به زبان خودش و ارائهی بینشی تازه در هر دوره. پس اگر تاکنون فرصت خواندن این شاهکار را نداشتهاید، اکنون زمان آن است که این داستان شگفتانگیز را آغاز کنید.
شکل دادن به رویدادها یا طراحی نمایش، خود تصویریست از آسمان، که سرنوشت آدمیان را شکل میدهد و آنچه آشفته مینماید، در واقع مقهور نیروهای اهریمنیست. دنیایی که تماشاگرانش در آن میزیستند از بسیاری جهات به میدان جنگ شباهت داشت، که در آن نیروهای اهریمنی (شورشها و بیماریها) همیشه سر میکشیدند تا در کار خواست الاهی (آسمان) اخلال کنند. آنچه به اصطلاح آموزش نامیده میشد، بهجز فرهنگ عامیانه چیزی نبود. بسیاری از کردار مردمان، به ویژه آنها که به سائقهی احساسات تند صورت میگرفت، به کیفر نمیرسید. مردمان میپنداشتند که آن اوضاع حیرتانگیز را نیروهای نیک رقم میزنند. نیروی آزارندهی دیگر، روح هملت بزرگ، شاه تازه درگذشته است که حتا پس از مرگ هم برای آیندهی کشورش خط مشی تعیین میکند.
زنده بودن و اهمیت داشتن همیشگی هملت، مانند انگشتشماری از شخصیتهای داستانی، به این علت است که تجربههای او، آنگونه که در نمایشنامه میآید، تجربههای شخصی و خفتهی ما را بیدار میکند. این گفته به آن معنا نیست که همهی ما در پی انتقام خون پدر هستیم یا یکی از نزدیکانمان را نفرین میکنیم، با عشقی شوم و بدفرجام سروکار داریم یا رویدادهای زندگیمان با پیرنگ این نمایش شکسپیر شباهتی نزدیک دارد. به معنای این نیز نیست که هملت در رویارویی با دشواریهای زندگی شیوهیی بهکار میگیرد که با واکنشهای طبیعی و درونی ما کاملاً همخوانی دارد.
هملت نمایشنامهای بزرگ و برجسته است که در آن هر شخصیت، نقشی کموبیش تراژیک و بیرحمانه را ایفا میکند. از جمله شخصیتهای داستان هملت، میتوان به «پولونیوس» پدر اوفلیا و «لایریتس» برادرش اشاره کرد که در سیستم فساد حاکم بر جامعه به نوعی بازی داده میشوند. یکی از دیگر صحنههای ماندگار نمایشنامهی هملت، رویارویی او با جمجمهی یوریک، دلقک سابق دربار، در گورستان است. این صحنه که در پردهی پنجم رخ میدهد، خواننده را به تأملی عمیق وا میدارد. هملت با دیدن جمجمهی کسی که زمانی او را میخنداند، به یاد دوران کودکی خود میافتد.
هنوز در بارهی این شخصیت کتابها مینویسند و برداشتهای اجرایی از آن بر صحنهها پرشمار و متفاوت است. شاید این مقدمه کسانی را خوشتر آید که نمایش هملت را بارها خوانده یا اقتباسهای سینماییاش را چندین بار دیده باشند. خوانندگانی که از نمایشنامه و شخصیت هملت آگاهی چندانی ندارند و یا نخستین بار است که این نمایش را میخوانند، بهتر است مطالعهی درآمد کتاب را به پس از خواندن متن نمایش موکول کنند. ولی، با آنکه من هم از همین سرزمینم و با چنین مراسمی زاده و پرورده شدهام، باز برآنم که این رسم همان بهتر که منسوخ گردد.
ثبت ديدگاه