کتاب مسخ و داستان های دیگر نوشته فرانتس کافکا با ترجمه حسن قائمیان, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است. آنها خدمتکار هم دارند نه به خاطر اینکه پولدارند بلکه به این دلیل که دستمزد کلفتها پایین است. گرگور معنای زندگیاش را در خدمتکردن به این خانواده و خوشحالکردن آنها میبیند. به این فکر میکند که قرض پدرش را کامل پرداخت کند و خواهرش را به مدرسهی موسیقی بفرستد.
ایرانیها صادق هدایت، بزرگترین داستاننویس معاصرشان را از پرتو آثار کافکا میشناسند و البته به کافکا هم از طریق هدایت شناخت پیدا کردهاند. عدهای معتقدند داستان مسخ را باید از دید روانشناسانه تحلیل کرد. با این دید، داستان مسخ بهنوعی نمایانگر رابطهی کافکا با پدرش و احساس گناه مادامالعمر کافکا است. درواقع این سوسک بزرگ نشانهای برای احساس بیارزشی او در برابر پدرش است.
همه چیز در این داستان پیرامون این اتفاق میچرخد و معنا پیدا میکند. گرته برای گرگور شیر گرم میآورد اما گرگور دیگر نمیتواند غذای انسانها را بخورد حتی باوجود اینکه بسیار گرسنه است. این وضعیت عجیبوغریبی برای گرگور است اما نکته اینجاست که پدر و مادر او کمکم به وضعیتش عادت میکنند. هیچ تلاشی برای بهبود حال او نمیکنند و حتی ناراحت هم انگار نیستند. روزهای بعد مثل هر روز عادی دیگری روزنامه میخوانند و از عصرشان لذت میبرند.
هدف کافکا از نوشتن این داستان، بیان ناتوانی انسان در مقابله با تغییرات محیطی و مشکلات اجتماعی و روانی حاکم بر جامعه است. کافکا این مشکلات حلنشدنی را در ماجرای این کتاب که در خانواده گرگور میگذرد، نشان میدهد. نظر شما در مورد کتاب مسخ و داستانهای دیگر چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
سلام وقتتون بخیر.از بین ترجمه فرزانه طاهری و علی اصغر حداد برای کتاب مسخ ، پیشنهاد شما علی اصغر حداد هستش؟چون ترجمه خانم طاهری که نسخه انتقادی نورتن هستش دارای پانویسها و توضیحات بیشتری هست، دچار شک شدم. موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد. بهترین داستان کوتاهش، مسخ را در پاییز سال ۱۹۱۲ نوشت که در اکتبر ۱۹۱۵ در لایپزیگ به چاپ رسید.
او قادر است میان نیازهای جسمانی و قدرت ذهنی خود تفکیک قائل شود. به حدی که میتواند تا چهل روز بدون خوردن و آشامیدن زنده بماند. اما در این میان مسئلهای بغرنج وجود دارد که او را تا حد مرگ میآزارد. فرانتس کافکا در مسخ مضامینی همچون کمرنگ شدن انصاف و مهر و محبت حتی از سوی افراد نزدیک و عزیز خانواده و ناامیدی و حیرانی انسان در شرایط سخت را به تصویر کشیده است. وضوح آن، لحن دقیق و رسمی آن که در تضادی چنین خیرهکننده با مادۀ کابوسوار داستانش قرار دارد. هیچ استعارۀ شاعرانهای داستان سیاه و سفید و عریان او را زینت نمیدهد.
ثبت ديدگاه