آیا ما کسی جز آقای «کا.» هستیم که بدون اینکه بدانیم چرا، محکومانه به جهانی مبهم و ناشناخته فرستاده شدهایم. جایی که پذیرای ما نیست و این ماییم که باید خودمان را در آن جا بدهیم و هر طور شده عرض اندامی بکنیم. برای آگاهی و آزادی تقلا میکنیم و دست و پا میزنیم.
را با دهکده، مردمش، تاریخچه اش، قصر، بزرگان آن، و … آشنا کند و ک. مدام با آنها مشاجره و اختلاف دارد و به نظرش بسیاری از چیزهایی که آنها میگویند و میاندیشند به کلی نادرست و بی منطق است. هم مثل مردم دهکده شده و دارد همان باورهارا نسبت به قصر و آقایانش پیدا میکند. یکسره تلاش میکند با هر واسطهای شده پیام خود را به کلام برساند یا از او قرار ملاقات بگیرد یا سر راهش بایستد تا بتواند به نوعی خود را به قصر و سران اصلی آن برساند یا حتی خود را بر آنها تحمیل کند. مردم دهکده هر چه به او میگویند که ادعای او مبنی بر ملاقات با کلام یا ورود به قصر بیاساس و نشدنی است به گوشش نمیرود و با منطق و اندیشهٔ او که بسیار با نگاه و منطق اهالی دهکده تفاوت دارد، جور در نمیآید.
بوی آبجوی کهنه از دفعهی پیش بدتر بود. چنین چیزی در مهامنخانهی «سور بروکه» هرگز پیش نمیآمد. بلافاصله به طرف دری رفت که دفعهی پیش از پشت آن کلام را تماشا کرده بود. با احتیاط دستگیره را به پایین فشرد، ولی در قفل بود.
برای اطلاع بیشتر از محتوای فایل و کیفیت آن به اسکرین شات هایی که برای علاقه مندان در پایین قرار داده ایم مراجعه فرمایید. با سایت پروژه برای ادامه مطالب همراه باشید. محاکمه بیماری زمانهی ما را عرضه میکند و قصر مداوای بیماری را. ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
برای رفتن به قصر، ارتباط با اهالی دهکده و برخی آقایان یا سران قصر است تا بتواند به قصر وارد شود. کتاب قصر اثر فرانس کافکا با ترجمه علی اصغر حداد توسط انتشارات ماهی منتش شده است. یکی از محاسن مهم ترجمه حاضر از رمان قصر، در قیاس با دیگر ترجمه ها، کامل تر بودن آن است. در جایی از داستان به «کا.» گوشزد میکنند که اهالی قصر از همهچیز خبر دارند و همهچیز را میدانند. براساس همین تفکر اهالی روستا کافکا نشان میدهد که افراد چنین جامعهای چطور تمام مدت در حال جاسوسی و پیشدستی در قوانین هستند. کتاب قصر اثر فرانتس کافکا و ترجمهی علی حداد توسط انتشارات ماهی به چاپ رسیده است.
علاوه بر اینکه عمر کوتاه کافکا اجازه تمام کردن رمان قصر را به او نداد، خودش نیز رغبتی به پایان رساندن هیچ کدام از رمانهایش نداشت. و رمان قصر نیز درست در نیمه یک جمله، ناتمام رها میشود. از چهره هیولائی واقعیت پرده به سویی می رود، و «کارل» مخلوق ذهن کافکا، قدم در قاره تشویش می گذارد.تشویش قلمرو ادبی کافکاست، و تشویش، دستکم، تشویش جهان جدید، مخلوق حاکمیت سرمایه داری بر آمریکاست.
فرانتس کافکا در این رمان داستان ورود مرد جوانی به نام «ک.» به دهکدهای دارای یک قصر خاص را روایت میکند هر فردی که به این دهکده وارد میشود باید در ابتدا از قصر اجازهی ورود بگیرد. این احساس آنروز در پی تاریک شدن زودهنگام هوا تشدید شد، کا. هرچه بیشتر دقیق میشد، کمتر میدید، همهچیز بیشتر در گرگ و میش غروب میرفت. کافکا قبل از به اتمام رساندن این رمان از دنیا رفت. و از آنجا که رمان قصر ناتمام مانده است جای حرف و حدیث بسیاری پیدا کرده، اما برخی همین ناتمام بودن را فرجام درست این کتاب به شمار میآورند. کتاب قصر، رمانی تاریک و گاهاً سوررئال است که به مسائلی چون بیگانگی، کاغذبازیهای ناکارآمد، تلاشهای بیهوده برای تعامل با نظامهای استبدادی و پیگیریهای بیثمر برای رسیدن به اهدافی غیرقابل دستیابی میپردازد.
ثبت ديدگاه