سیاهچاله‌ای که در نتیجه‌ی تفاوت میان این هویت واقعی و آن هویتِ برساخته شکل می‌گیرد، همه‌ی شادکامی و شور زندگی را در خود می‌بلعد و ما را در مرکزِ دایره بسته‌ای از رنج بی‌پایان قرار می‌دهد. من آدم متخصصی برای درمان افسردگی نیستم؛ اما اینقدر می‌دانم که باید تابوی حرف زدن درباره رنج یکدیگر را بشکنیم. شبکه‌های اجتماعی، عامدانه در حال ایجاد رقابتی پایان‌ناپذیرند که در آن آدمها سعی می‌کنند ظاهری شاد، موفق و بی‌نقص از خود نشان دهند؛ در حالی که در واقعیت، ما آسیب‌پذیر، معمولی، شکننده و سرشار از تجربه‌های ناکامی و شکستیم‌. ولری صدالبته هیچ کار اشتباهی نکرده بود؛ اما هر روز دیدنش و وانمود کردن به اینکه با همه‌چیز خوبم، من را زیادی یاد کاری می‌انداخت که مجبور بودم آن موقع‌ها در اتاوای کانادا هر روز با مادرم انجام دهم. بنابراین پری تکالیف خود را انجام داد و رابرتز در آن اپیزود شرکت کرد. البته قبل از آن با هم وارد یک رابطه عاشقانه شده بودند که بعد از دو ماه به جدایی انجامید.

زندگی، یعنی لذات سادهٔ دست‌به‌دست‌کردن توپ قرمز، تماشای خرامیدن گوزنی در فضای باز. باید دست از مقصردانستن خودم بابت تمام آسیب‌ها و اتفاقات مخرب برمی‌داشتم، مثل همچنان عصبانی‌بودن از دست پدر و مادرم، از آن‌همه سال بدون همراه بودن، از کافی‌نبودن، از ترسیدن از تعهد به‌خاطر وحشت از آخر و عاقبت تعهد. کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.

او از میل رسیدن به شهرت و خلأ درونش می‌گوید که حتی رسیدن به بزرگ‌ترین رؤیاهایش نیز نتوانست آن را پُر کند. او با جزئيات فراوان از به شهرت رسیدن سریال فرندز می‌گوید و داستان آشنایی با دیگر بازیگران سریال و سایر ستاره‌هایی که در طول راه با آن‌ها ملاقات کرده را تعریف می‌کند. متیو پری با لحنی صمیمی و با آگاهی تمام، نبرد مادام‌العمر خود با اعتیاد را در کتاب فرندز به تصویر کشیده است. تنها متیو پری است که می‌تواند داستان‌ زندگی‌اش و رنج‌هایش را چنین خارق‌العاده، از صمیم قلب و با چاشنی طنز تعریف کند. کتاب فرندز (دوستان و عاشقان) بی‌اغراق یکی از افشاگرترین کتاب‌هایی است که یک بازیگر تا امروز دربارۀ خودش نوشته است.

پری برای اولین بار در سال 1987 در سریال شانس دوباره بازی کرد، اما معروف‌ترین نقشی که داشت، نقش چندلر بینگ در سریال فرندز (Friends) بود. این سریال از شبکه‌ی NBC در سال 1994 پخش شد و تا سال 2004 ادامه یافت. او برای بازی در این سریال نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین کمدین آمریکایی شد. در دنیای پهناور هالیوود، تعداد کمی از نمایش‌ها توانسته‌اند مخاطبان را مجذوب خود کنند و مانند «دوستان» خود را در فضای فرهنگی قرار دهند.

فکر کنم به خاطر همین است که جوان‌ها را به جنگ اعزام می‌کنند. آنچه در ادامه می‌خوانید بخش‌هایی از کتاب فرندز، نوشته متیو پری است که در آن به موضوعاتی چون زندگی، اعتیاد، بیماری و مرگ پرداخته است. متیو در اولین خط، طنز خود را به رخ می‌کشاند و به مخاطب می‌فهماند او هنوز همان آدمی است که قبلاً در قاب تلویزیون دیده‌اند. همان زمان که در یکی از مراکز ترک‌ اعتیاد کالیفرنیای جنوبی بستری بوده است. بزرگ‌ترین دلیلی که او را به سمت اعتیاد به ویکودین و الکل می‌کشانْد، ترس از تنهایی بود. متیو عقیده داشت که برای نجات از تنهایی باید به چیزی بیرون چنگ بزند.

دوستانم به من می‌گویند متی و من باید مرده باشم.» و با این دیالوگ داستان جذاب بازیگر تحسین شدۀ سریال فرندز آغاز می‌شود و او ما را به زندگی‌اش می‌کشاند. متیو پری خاطرات خودش را با تجربۀ هولناکی شروع می‌کند؛ لحظه‌ای که در 49 سالگی تا دم مرگ رفت و برگشت چون در اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر دستگاه گوارش و معده‌اش سوراخ شده بود و دو هفته در کما بود و پنج ماه در بیمارستان بستری شد. او از دوران کودکی خود شروع می‌کند تا به شهرت و اعتیاد و دوران بهبودی‌اش می‌رسد. متیو پری در این کتاب از خانوادۀ متلاشی‌اش می‌گوید که در نهایت او را به حال خود رها کردند.