حال آنکه کسی باید در مقابل بگوید آیا آن مادرهایی که ستارخان ها ودیگران را در دامن خود می پروردند و حنا به سرشان می زدند , متمدن نبودند. در این نوشته ضمن معرفی اجمالی پوزیتیویسم، آرای شریعتی پیرامون مؤلفه‌های فکری پوزیتیویست‌ها را شرح می‌‌دهیم؛ در بخش اول اشتراکات فکری شریعتی و پوزیتیویسم بررسی می‌شود که شامل روش علم، آفاقیت علوم طبیعی، دقت و اعتبار علوم طبیعی و اتکای به آن، به‌کاربردن روش علوم طبیعی در علوم انسانی، و تفکیک بین مرحلة شناخت و ارزیابی است. در بخش دوم اختلافات فکری شریعتی و پوزیتیویسم شرح داده می‌شود که شامل تأثیر … شهر کتاب نایاب نام فروشگاه اینترنتی کتاب نایاب است که سالهاست در زمینه خرید و فروش کتاب نایاب ,خرید و فروش کتاب دست دوم,کتاب قدیمی و دست دوم,صفحه گرامافون,مجلات قدیمی فعالیت می کند.همینطور خریدار کتاب دست دوم به بالاترین قیمت در محل است. برای دسترسی قانونی و آسان به بیش از ۵۰،۰۰۰ کتاب الکترونیک و کتاب صوتی فارسی اپلیکیشن کتابراه را، رایگان نصب کنید.

باید به خویشتن برگردیم و با ایجاد رنسانسی اسلامی و اصلاح دینی، عوامل انحطاطی را از خود دور کنیم تا از این وضعیت رهایی یابیم. وی از طریق رابطه ‌ای که بین اصلاح دینی و رهایی از انحطاط برقرار می‌کند، مقوله بازگشت به خویشتن را مطرح می‌کند تا راهی برای رهایی مسلمانان و ایرانیان از انحطاط و عقب‌ماندگی بیابد. یکی از ابهامات بزرگ شریعتی در قبال نظریه بازگشت به خویشتن آن است که چگونه حاملان و عاملان هویت و شخصیت مصدوم، مجروح و فاقد انتخاب می توانند به خویشتن اصیل خویش که در نظر شریعتی همان هویت ایرانی – اسلامی است بازگردند؟ و این فرایند چگونه و به وسیله چه کسانی باید صورت بگیرد؟ بدین گونه است که او پای روشنفکران را به میدان می کشد. روشنفکر شریعتی باید نوع تازه ای بیندیشد، این روشنفکر مهم نیست که سواد داشته باشد و یا نداشته باشد، مهم نیست که فقیه، فیلسوف، فیزیکدان، شیمیدان، مورخ و ادیب باشد یا نباشد، مهم آن است که زمانش را حس کند و مردمش را بفهمد و دریابد که چگونه مسوولیتش را به انجام برساند و در این راه فداکاری و ایثار داشته باشد. به کدام خویشتن قرار است برگردیم ؟ دکتر شریعتی این سوال را مطح میکند که به کدام خویشتن قرار است باز گردیم . اومانیسم و انترناسیونالیسم که امروز در غرب مطرح است یک دروغی است که میخواهد شخصیت فرهنگی و وجودی همه ما را نفی کند تا در یک بشریت موهوم دروغینی که وجود ندارد نفی شویم.

نحوه مواجهه با غرب یکی از مولفه­های اصلی فضای اندیشه­ای ایران است که وقوع انقلاب اسلامی ایران نیز محصول همین دغدغه­مندی می باشد. شریعتی در قالب پارادایم نقد غرب­زدگی سعی داشت تا با خلق معناها و مضامین جدید برگرفته از عناصر سنتی، مذهبی، اسطوره­ای و مدرن به ارائه تصویری از غرب در چارچوب گفتمان­ سیاسی خود بپردازد که دارای جلوه­ای متمایز از قبل باشد. این مقاله در صدد پاسخگویی به این سؤال است که چرا شریعتی برای اسطوره اهمیتی بیشتر از تاریخ قائل شده است؟ و با طرح این پرسش، ضمن بررسی مفهوم و معنای اسطوره و تعاریف متفاوتی که از آن شده است، اسطوره را در چارچوب نظریات مثبت‌نگرانه ارنست کاسیرر که اسطوره را شکل معینی از تجربه و شیوه‌ی خاصی از عینیت بخشیدن به جهان دانسته، در اندیشه‌ی شریعتی بررسی و دنبال کرده است. ایشان می گوید همه کوشش دو قرن اخیر غرب صرف ایجاد ایمان به غرب و بی ایمانی به خویش شده است .

اصالت بشری که غرب آن را مطرح میکند یعنی شرکت همه ملتها در یک معنی , در یک حقیقت یعنی شریک شدن انسانی که دستش خالی است با انسان سرمایه دار. بنابراین فقط غربی وجود دارد و به قول سارتر از نظر استعمارگرها فقط 500 میلیون انسان وجود دارد و دو میلیارد و پانصد میلیون دیگر بومی هستند, به قول استعمارگرها بومی با انسان یعنی شرقی با غربی. تا وقتی که به قول انها ما بومی هستیم و انها انسانند هر گونه شریک بودن اومانیستی با انها خیانتی است به وجود خودمان و باید جدا شویم و از آنان بپرهیزیم. بنابر این امروز که غرب همه انسانها را از پایگاه ذاتی و فرهنگی و خودزایی و خودجوشی در اورده و انها را به صورت برده هایی نیازمند و ذلیل و زبون و چسبیده ومقلد ساخته است, چه باید کرد؟ شعاری که از طرف روشنفکران پانزده سال اخیر بعنوان اخرین تجربه فرهنگی ضد استعمار در دنیا مطرح شده بازگشت به خویشتن است. بسیار خوب اما نکته ای که در اینجا مهم است این است که بازگشت به کدام خویشتن؟ انکه امه سه زر ( روشنفکر الجزایری)میگوید یا منی که ایران هستم؟ چون که خویشتن او با خویشتن من فرق دارد.ما تحقیر نشده ایم و غربی ها همیشه ما را تجلیل مینمایند و بیشتر از خود ما به گذشته ما تکیه میکنند. اما به ان افریقایی گفتند که تو تمدن نداری, ولی به ما می گوید که شما تمدن داشته اید.

این است که اقای موریس تورز می گوید در افریقا ملت الجزایر وجود ندارد بلکه ملتی در حال شدن است برای اینکه می خواهد تمدن بزرگ شمال افریقا را که در چندین قرن پیش بزرگترین فیلسوف و جامعه شناس جهان و بنیانگذار جامعه شناسی ( منظور ابن خلدون است)در انجا بوده است را نادیده انگارد. این است که غرب کاری کرد که در همین جامعه خودمان می بینیم به ادمی می گویند متمدن که مصرفش بالا رفته است نه شعورش. لذا اگر مصرف ناخن مصنوعی یا استفاد از لوازم ارایش نسبت به قبل بیشتر شده است, این یعنی متمدنتر شده ایم.