دفعه آخر که هفته پیش بود شوهرم اومذ گفت خانم خره همین حرف رو زد. اگر به رمانهای معمایی و جنایی علاقهمندید و به دنبال یک داستان هیجانانگیز هستید، این رمان گزینهای عالی برای شماست. امشب کاملاً مشخص است که مارکو سینتیای زیبا و سرزنده را به او ترجیح میدهد.
اما در مهمانی، نه تنها از شوخیهای همسرش خسته شده، بلکه نگران فرزندش نیز هست. در نهایت، با اصرار زیاد، به خانه برمیگردند و وقتی به در میرسند، متوجه میشوند که در باز است و فرزندشان در گهواره نیست. هر یک از این رمانها به سبک معمایی و دلهرهآور نوشته شدهاند و مضامینی مانند اعتماد، ترس، و خطر را در بطن روابط انسانی مورد بررسی قرار میدهند. آثار او نشان میدهند که چقدر اتفاقات ساده و روزمره میتوانند به فجایعی تبدیل شوند که زندگی افراد را بهطور کلی دگرگون کنند. کتاب زن همسایه به داستان زندگی زوج جوانی، آن و مارکو کونتی، میپردازد که به تازگی صاحب فرزند شدهاند اما زن بعد از زایمان دچار افسردگی بعد از زایمان شده است و روحیهاش ضعیف شده است.
آنه ترس و گناه را در چشمان او میبیند و شروع میکند به شیون کردن؛ صدایی تیز و ترسناک مانند صدای حیوانی که درد میکشد. فرزند خانواده کونتی دزدیده شده و در اینجا کارآگاهی وارد داستان میشود. این آغاز ماجراست و سوالات زیادی درباره حقیقت و رازهای این زوج به وجود میآید.
آنه نا امیدانه می خواهد که به خانهٔ خودشان برگردند، گر چه ممکن است بقیه هنوز از مهمانی لذت ببرند. زوج جوان داستان به مهمانیای در خانهی همسایهشان دعوت شدهاند و تصمیم میگیرند تا نوزادشان را با خود نبرند و تنها به مهمانی بروند. داستانِ رمان زن همسایه از یک مهمانی شام آغاز میشود. زن و شوهر جوانی به نام آنه و مارکو با فرزند نوزاد خود کورا در خانهشان زندگی میکنند. یکی از نقاط قوت رمان زن همسایه نقطه آغازین درخشان آن است. آنها نمیتوانند هیچ مدرکی دال بر حضور یک غریبه در خانه پیدا کنند و نیز بهت زوج جوان که مورد سوءظن پلیس قرار میگیرند و این آغاز یک ماجراست.
در طول داستان، خواننده متوجه میشود که هیچکدام از شخصیتها، از جمله والدین نوزاد، بیگناه نیستند و هر کدام رازهایی دارند که ممکن است به این واقعه فاجعهبار مرتبط باشد. شخصیت آن، مادر نوزاد، با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکند و همین باعث میشود که خواننده از همان ابتدا به او مشکوک شود. از طرف دیگر، مارکو، همسر آن، نیز به دلیل مشکلات مالی به شدت تحت فشار است و این شک را ایجاد میکند که شاید خود او در این ماجرا دست داشته باشد. مارکویی که سعی در مخفی کردن کارهایش دارد، آنه نگران و سرزنشگر و کارگاه راسباک مرموز و باهوش همگی داستان رمان زن همسایه را روایت میکنند. در ساعت دوازده سی دقیقه ، مارکو و سینتیا برای سیگار کشیدن به پاسیو پشتی رفتند، در حالی که آن و Graham پشت میز نشسته بودند و شام ریخته شده خود را می خوردند و مزخرف می گفتند. قرار بود آنه با آنها به حیاط خانه برود تا کمی هوای تازه بخورد، اما Graham این کار را نکرد، زیرا او دود را دوست نداشت و تنها گذاشتن او در مهمانی تا، بی ادبانه و بی احترامی بود.
مهم نیست چه اتفاقی می افتد، او در کنار او خواهد بود. با این حال، وقتی سینتیا را می بیند، مضطرب و افسرده می شود. شش ماه از تولد نوزاد می گذرد، اما آن هنوز حدود 10 کیلوگرم وزن بیشتری دارد. فکر می کردم تا این زمان به اندازه قبل از بارداری خود برگردم، اما به نظر می رسد حداقل یک سال طول بکشد.
نه، اگر چیزی برای پنهان کردن داشتند، اینطور رفتار نمیکردند. سینتیا بیشتر از مارکو شیطنت میکند، هرچند مارکو هم از این وضع کاملاً راضی به نظر میرسد. مارکو با آن موهای تیرهٔ به هم ریخته، چشمهای میشی و لبخند ملیحش همیشه جذاب بوده و مرکز توجه.
راسبک به خانه برمیگرددو جنینگز مسائل را با افسران مستقر در خیابان چک میکند. راسبک آنه را میبیند که روی کاناپه نشسته و گریه میکند یک افسر پلیس زن او را در آغوش گرفته و آرام میکند. بوی قهوه تازه را سبک را به آشپزخانه میکشاند که پشت خانه باریک و دراز قرار گرفته مشخص است که آشپزخانه به تازگی تعمیر شده و دکور آن جدید است.
مادرهایی که به لطف مربیهای خصوصی ظرف چند هفته بعد از زایمان دوباره خوش هیکل شدهاند. پیگیریهای کارگاه راسبک هم در این بخش نقش بسزایی در پیشروی داستان دارد. از نکات مورد اهمیت در این بخش، اطلاع زن همسایه از ربودن نوزاد توسط پدرش است. نکتهی بعدی درماندگی و دوراهی است که برای مارکو پیش میآید و در تعلیق بودن او را میبینیم.
رمان “زن همسایه” از همان ابتدای انتشار خود توانست نظر بسیاری از منتقدان و خوانندگان را به خود جلب کند. یکی از نقاط قوت کتاب، سرعت پیش بردن داستان و کشش آن است. شاری لاپنا با استفاده از تکنیکهای روایی موثر و فضاهای پر از تنش، خواننده را به سرعت وارد داستان میکند و او را تا پایان همراه خود نگه میدارد.
ثبت ديدگاه