ترجمه اصغر رستگار خیلی روان هستش و مطالعه کتاب رو لذت بخش میکنه. منتها از یکسری اصطلاحات (مثل ماشاالله) استفاده میکنه در نتیجه احساس نمی کنین که متن کلاسیک روسی هستش و ممکنه به مذاق بعضی ها خوش نیاد. کتاب جنایات و مکافات درسته شاهکار هست و بسیار زیبا نوشته شده ولی اصلا منو جذب نکرد و دوست دارم بدونم ادامه داستان چی میشه لطفا کتاب بعدی که زندگی راسکولینکوف بعد از زندان هست رو بهم معرفی کنید. اما این کتاب قضاوت ما را در مقابل خوب و بد یا خیر و شر سخت میکند. چون صرفاً کسی که مرتکب جرم نشده، خوب نیست، و کسی که قاتل است، شاید نفس پاکی داشته باشد.
سلام – متاسفانه ما ترجمه های مختلف این کتاب را مقایسه نکردیم اما ترجمه مهری آهی یکی از بهترین ترجمه های این کتاب هستش. وقتی ذهنیت یک نفر شکل گرفته از کتابها، موسیقی ها، فیلم ها و… نامناسب باشه، طبیعتا قادر به درک اثر فاخری چون جنایت و مکافات نیست. دوست عزیز این عدم درک شما زنگ خطری برای شماست تا خوراک های ذهنتون رو بازنگری کنید.اگرم بخام خیلی مثبت فکر کنم، شاید ترجمه بدی خوانده باشید، ترجمه اصغر رستگار رو به شما و هر کسی که میخواد این کتاب رو درک بکنه توصیه میکنم. در جنایت و مکافات ما با شخصیتی روبهرو هستیم که ایدههای و نظریههای خاص خودش را دارد. کسی که فکر میکند فردی شایسته و خارقالعاده است و میتواند حتی بالاتر از اخلاق و قانون دست به هر عملی بزند. اما آیا واقعا راسکلنیکف بالاتر از اخلاق و قانون است؟ -در این مورد باید به پایان کتاب توجه کرد.
همینکه سونیا وارد حیاط گشت، به سمت راست به سوئی که پلکان منزلش بود به راه افتاد. دلبرکان غمگین منسه شخصیت از این رمان رو عاشقانه می پرستم. هر چند شاید معادلشون توی رمان های دیگه پیدا بشه، ولی توی این رمان به اوج کمال رسیدن. با این مطلب همراه شوید تا دربارهی این رمان ماندگار از «اف.
یکی از دلایل محبوبیت آن صدای آرمان سلطانزاده است که برای بسیاری که برادران کارامازوف را با صدای او گوش دادند، شنیدن جنایت و مکافات لذت دوچندان دارد. سلاممن با ترجمه مریم امیری و آرزو پیراسته (البته اسم ایشون روی جلد آرزو، اما داخل جلد آزاده چاپ شده!!) خوندم و اصلا از ترجمه خوشم نیومد .خودمو کشتم تا تحمل کنم و کتاب رو تموم کنم!. بین خانم آهی و آقای آتش بر آب، من ترجمه جناب آتش بر آب رو، روان تر میبینم و ترجیح میدم .. ممنون بابت نظر مثبت شما.امیدوارم در آینده بتونیم کتاب برادران کارامازوف رو هم معرفی کنیم و در کنار آن یک راهنمای مطالعه هم منتشر کنیم تا خوانندگان بتوانند با کتاب ارتباط برقرار کنند و یا کمکی باشد برای مطالعه بهتر کتاب. من از انتشارات سپهر ادب خریده بودم.اما خود داستان عالی بود و خواننده چنان در افکار شخصیت ها وارد میشد که انگار این افکار در سر خودش هست. سلام – پیشنهاد میکنم اول جنایت و مکافات رو مطالعه کنید، بعد ابله و در نهایت برادران کارامازوف.یا میتونید اول ابله و بعد جنایت و مکافات رو مطالعه کنید، اما پیشنهاد ما این هستش که برادران کارامازوف رو آخر مطالعه کنید.
در این معرفی، ما فقط در مورد داستان کتاب و شخصیت راسکلنیکف صحبت کردیم، اما در کتاب شخصیتهای متعدد و شایسته توجه دیگری مثل سوفیا، سویدریگایلف، پارفیری، رازومیخین و لوژین وجود دارند که در نوع خود بسیار جذاب هستند. به عنوان مثال پافیری بازرس پرونده است که در همان ابتدا میداند که راسکلنیکف قاتل پیرزن است. اما اثبات این قتل چه فایدهای دارد اگر خود قاتل احساس پیشمانی نکند؟ اگر فلسفه راسکلنیکف زیر سوال نرود و شکافهای آن مشخص نشود، زندانی کردن او هیچ فایدهای ندارد. از این رو پارفیری با سبکی متفاوت و از منظر روانشناسی به قاتل نزدیک میشود و تلاش میکند ذهن و اخلاق او را تحت تاثیر قرار دهد. سرنوشتی غیرطبیعی که باعث جنگی داخلی در ذهن او میشود تا معصومیت و امنیت زندگی در خانهی ارباب را فراموش و به خود واقعیاش، یعنی گرگی درنده میان جنگلی وحشی تبدیل گردد.
ماجرا ادامه پیدا میکند تا اینکه طی فعل و انفعالاتی مجبور میشود دست به قتل پیرزن بزند و خود را وارد برهه حساسی از زندگیاش میکند. از طرفی وجدانش به او میگوید که خود را معرفی کند و از طرف دیگر، مردم را لایق دانستن حقیقت نمیداند و گویی در یک دوراهی گیر افتاده است. ترجمه ی دیگری از کتاب جنایت و مکافات ترجمه احد علیقلیان، در فراکتاب بصورت چاپی موجود می باشد که توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.
سلام.وقتتون بخیر.درمورد کتاب شیاطین هملطفا مطلب بذارین.و اینکه پیشنهاد شما بین جنایت و مکافات و شیاطین کدوم هست. رمان رو دوست داشتم چون به روان شناسی علاقه و در این زمینه مطالعه دارم بنابراین به شدت مشتاق و کنجکاو بودم که تأثیر جنایت رو از دید داستایوفسکی بر روح و روان قهرمان داستان ببینم. نکته دیگری که در مورد این رمان داستایفسکی وجود دارد، شخصیتهای مختلف است. در این حالت راسکلنیکف بارها و بارها از شدت عذاب وجدان قصد دارد که اعتراف و خود را تسلیم پلیس کند اما این کار را نمیکند. این کار را نمیکند چون اساسا اعتقاد دارد که دیگران لایق فهمیدن نیستند، اعتقاد دارد که پلیس ارزش آن را ندارد و بدون شک درک نخواهد کرد او با چه انگیزهای این کار را انجام داده است. راسکلنیکف نزد پلیس اعتراف نمیکند چون خودش را برتر و یک انسان شگفتانگیز میداند که پا جای پای مردان بزرگی مانند ناپلئون گذاشته است.
تنها دلخوشیهایش، خانواده و دوستی است که در میان تنگناهای زندگی، حضور آنها را قوت قلبی برای خودش به حساب میآورد. همچنان ترجمهی خانم آهی در صدره، و بعد از اون آقای علیقلیان. داستایفسکی میخواهد مرز میان «ما» و «دیگری» را کمرنگ کند؛ «ما»، در مقام شهروندانی پایبند به قانون که زندگیهای مدیریت شدهای داریم و «دیگری»، که کارهای وحشتناکی انجام داده و زندگی سایرین را ویران میکند.
من سالها پیش که نوجوان بودم، شروع کردم به خوندن جنایت و مکافات، یادم نیست کدوم ترجمه بود اما بعد از خوندن چند صفحه کنار گذاشتمش؛ اما سال پیش مجدد سراغش رفتم و ترجمه اصغر رستگار رو خوندم. ذهن راسکلنیکف رو درک کردم، سیر فکری داستایوفسکی رو درک کردم و بعد از خوندن کتاب سر از پا نمیشناختم برای تحلیلش، برای نوشتن در موردش. از مقایسه این متنها هم نظرم به ترجمه مهری آهی جلب شد.
اینجا با کتابی روبرو هستیم که شخصیت اصلی آن، یک جوان 23 ساله به نام رودیا رومانویچ راسکلنیکف میباشد و از این پس او را به اختصار با نام راسکلنیکف معرفی میکنیم. همانطور که در مقدمه کتاب هم به آن اشاره شده است، نویسنده پس از، از دست دادن همسرش در سال 1863 و یک سال بعد با فوت برادرش، دنیا برایش تیره و تار گشت. در نگاه اول، اوضاع برایش بسیار طاقت فرسا شد اما او از فرصت پیش آمده به نفع خود استفاده کرد و تا توانست، خویشتن را با کارهای ادبی مشغول نمود. ترجمه مهری آهی (که روانش به مینو جاودان باد) و ترجمه حمیدرضا آتشبرآب. و با توجه به اینکه از زبان روسی ترجمه شده است بر مزیّت آن افزوده میشود.
ثبت ديدگاه