او همچنان به مقاومت در برابر این ایده که او هم مانند بقیه انسان‌ها متوسط ​​است، ادامه می‌دهد و به خود می‌گوید که قتلی که انجام داده کار موجهی بوده است. با این حال، ناتوانی راسکولنیکف در فرونشاندن احساس گناه بعد از قتل، به او ثابت می‌کند که او یک «ابر مرد» نیست. اگرچه او متوجه شکست خود می‌شود، با این وجود حاضر نیست ساختارشکنی کامل این هویت را بپذیرد. در واقع، به نظر می‌رسد داستایوفسکی با تمرکز اندک بر زندانی شدن راسکولنیکف، چنین پیشنهاد می‌کند که مجازات واقعی بسیار کمتر از استرس و اضطراب ناشی از تلاش برای اجتناب از مجازات است. داستایوفسکی به عواقب واقعی قتل نمی‌پردازد، بلکه به روشی که قتل راسکولنیکف را وادار می‌کند تا با احساس گناه عذاب‌آور مقابله کند، می‌پردازد. در پایان، او بیگانگی کاملی را که بر سر خود آورده است غیرقابل تحمل می‌یابد.

بدین گوننه است که ما به درک بهتری از شخصیت های داستان می رسیم و متوجه این نکته می شویم که چرا آن ها  دست به انجام این کارها زده اند.از دیگر نکات استفاده از تک گویی درونی  است که نشان دهنده  شکسته شدن روح و شخصیت قهرمان است. به نظر می رسد داستایفسکی شخصیت های این رمان را عامدانه به کارهای غیرمنتظره ای وا می دارد تا آنان ا بدین گونه  باعث از بین رفتن زندگی اطرافیان خود بشوند . را در درون این کتاب احساس کنید.اما در رابطه با کیفیت کتاب باید به گویم دارای صحافی خوب -چاپ خوب – ویراستاری عالی است.

من از انتشارات سپهر ادب خریده بودم.اما خود داستان عالی بود و خواننده چنان در افکار شخصیت ها وارد می‌شد که انگار این افکار در سر خودش هست. سلام – پیشنهاد می‌کنم اول جنایت و مکافات رو مطالعه کنید، بعد ابله و در نهایت برادران کارامازوف.یا می‌تونید اول ابله و بعد جنایت و مکافات رو مطالعه کنید، اما پیشنهاد ما این هستش که برادران کارامازوف رو آخر مطالعه کنید. وقتی ذهنیت یک نفر شکل گرفته از کتاب‌ها، موسیقی ها، فیلم ها و… نامناسب باشه، طبیعتا قادر به درک اثر فاخری چون جنایت و مکافات نیست. دوست عزیز این عدم درک شما زنگ خطری برای شماست تا خوراک های ذهنتون رو بازنگری کنید.اگرم بخام خیلی مثبت فکر کنم، شاید ترجمه بدی خوانده باشید، ترجمه اصغر رستگار رو به شما و هر کسی که میخواد این کتاب رو درک بکنه توصیه میکنم. دوست گرامی – سروش حبیبی ترجمه‌ای از جنایت و مکافات ارائه نکرده.

این گونه افراد رضای خداوند و مسیح را بسان رضای خود می دانند و با همه کس از در دوستی و صفا وارد می شوند. سونیا مارمالادف در جنایت و مکافات شبحی از این چنین قهرمانان است که در رمان های بعدی همانند ابله و برادران کارامازف به صورت ویژه، اهمیت و کمال پیدا می کنند. اینگونه اشخاص از آن جنب و جوش و تب و شدتی که قهرمانان دسته ی اول دارنده غالبأ بی بهره اند. اینان ظاهرا بی حال اند اما در درون انسان هایی بسیار فهیمند و مسائل و مشکلات را با آرامش و ایمان و محبت به حل می رسانند. راسکلینکف ، شخصیت اصلی داستان و همزمان شخصیت مثبت داستان است.

راسکولنیکف  بسان یک شخصیت دمدمی مزاج است که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی از خود نشان می دهد. او قصد دارد که از «راسکولنیکف» دیگری که  در لایه سرکوب شده (ضمیر نیمه هوشیار) آگاهیش ریشه دارد متنفر باشد تا با این تصور، با تصور حقیقی خودش  به مقابله بپردازد. به همین علت طبیعی است که از جامعه دور شده و از آن فاصله بگیرد، انزوا طلب و تنها باشد و از برقراری روابط گرم و صمیمانه و اجتماعی ناتوان باشد. افرادی که به اسکیزوفرنی  مبتلا هستند تفکرات، ارتباطات و رفتارهای عجیبی از خود نشان می دهند. به نظر می رسد راسکولنیکف از اختلالات شخصیتی نیز رنج می برد. از ابتدا داستان تا جایی از آن که راسکولنیف نزد پتروویچ اعتراف می کند، شخصیتی به ظاهر روان آشفته از خود به نمایش می گذارد که مدام در حالت ها و شرایط روحی متفاوتی قرار می گیرد.