در آن شب مورسو با خوشحالی به الجزیره باز میگردد. در آنجا، او به ماری کاردونا، همکار سابق خود برخورد میکند. این دو، عصر همان روز در قرار ملاقاتی برای دیدن یک فیلم کمدی در سینما با هم وقت میگذرانند.
تا سال ۱۹۳۶، وی مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد فلسفه را دریافت کرد. بعداً، ریموند از مورسو میخواهد که از طرف او شهادت دهد و مورسو موافقت میکند. در آن شب، ریموند به سالامانو برای فرار سگش ابراز تاسف میکند. ماری از مرسول میپرسد که آیا میخواهد با او ازدواج کند؟ او بیتفاوت جواب میدهد اما میگوید اگر او بخواهد میتوانند با هم ازدواج کنند، بنابراین با هم نامزد میشوند. او تا ظهر در رختخواب میماند و سپس تا عصر روی بالکن خود مینشیند و عبور و مرور مردم از خیابان را مشاهده میکند.
پس از آن مرسو بار دیگر «مرد عرب» را در ساحل میبیند و این بار کس دیگری جز آنها در اطراف نیست. بدون دلیل مشخص مرسو به سمت مرد عرب تیراندازی میکند که در فاصلهٔ امنی از او از سایهٔ صخرهای در گرمای سوزنده لذت میبرد. بخش اول رمان در ارتباط با مراسم تشییع جنازه مادرشه و مهمتر از اون عواقب پس از اون ماجرا تمرکز داره. اما هوا خیلی سوزان گرم دوباره به ساحل برگشتم و تنهایی قدم میزدم زن میمون تا مرا در ساحل دید ایز برداشت و چاقو را درآورد من هم تفنگ میمون را که در جیبم بود کم گرفتم از شدت گرما عرق از من میریخت و حال خوبی نداشتم و دوباره ۴ گلوله به بدن بیحرکتش شنید. شما تنها کس فهمیدم که رئیس از من دلخور است شروع کردم به توضیح دادن تا کمی صحبت کردم حرفم را قطع کرد و گفت پسرم لازم به توضیح نیست من مادرتان را خوب میشناختم شما هم احتمالاً نمیتوانستید با درآمد ناچیزتان ملزومات نگهداری از او را تهیه کنید. بیگانه به ترجمه خشایار دیهیمی منتشر شده در انتشارات ماهی، بیگانه با ترجمه پرویز شهدی از نشر مجید، ترجمه جلال آلاحمد که نسخه صوتی آن با صدای آرمان سلطانزاده منتشر شده است.
سنته به آن زن فشار میآورد و او را تحقیر میکند. مدتی بعد مرسو و سنته کنار ساحل به برادر آن زن«مرد عرب» و دوستانش بر می خورند. اوضاع از کنترل خارج میشود و کار به کتک کاری میکشد.
آلبر کامو در سال 1957 به دلیل نوشتن آثاری که به خوبی توانسته بود مشکلات بشری را بیان کند، جایزه نوبل دریافت کرد. کامو پس از رودیارد کیپلینگ به عنوان جوانتری فردی است که توانسته است جایزه نوبل را دریافت کند. مورسو مرد فرانسوی ساکن الجزیره است که از لحاظ روحی و روانی از دنیای پیرامونش کناره گرفته. مورسو انسانی صادق است، یعنی فکر نمیکند لازم باشد برای درگذشت مادرش اشک بریزد. او استانداردهای اخلاقی پذیرفتهشده در جامعه را زیر سؤال میبرد.
ثبت ديدگاه