یک زندانی در اردوگاه از تصمیم گیری و هرگونه ابتکار عمل می ترسید. این نتیجه یک احساس قوی بود که فکر میکرد سرنوشت همین است و نمیشود تغییرش داد. نباید به هیچ وجه سعی کرد بر آن تأثیر بگذارد ، اجازه دهید مسیر خود را طی کند. علاوه بر این ، احساساتی وجود داشت که تا حد زیادی به احساسات زندانی کمک کرد. گاهی اوقات باید تصمیماتی گرفته می شد، تصمیماتی که زندگی یا مرگ را در بر می گرفت. در واقع، به گفتهی فرانکل، آزادی اگر خودسرانه اعمال شود میتواند بسیار خطرناک باشد.
لوگوتراپی یا معنادرمانی، یک مکتب روانشناسی است که حول محور کمک به افراد برای یافتن معنا در زندگی میچرخد. انسان در جستجوی معنا یکی از بزرگترین کتابهای تاریخ در مورد معنا و هدف زندگی است. ویکتور فرانکل یک رویکرد روانشناختی و عملی را در پیش می گیرد در حالی که سایر کتابهای هدفمند یک رویکرد معنوی را دنبال می کنند.
این فرد باید با این ترس مواجه شود و از عصبانی و سپس سرخ شدن نترسد. وقتی این اتفاق چند بار افتاد، متوجه میشود که سرخ شدن در اثر عصبانیت برای او مشکلی ندارد. همچنین یکی از سخنرانان با اشاره به وجود مولفههای اگزیستانسیالیستی درکتاب، به بررسی این موضوع پرداخت. وی توضیح داد که چرا این کتاب امروزه به منبعی برای الگوبرداری برای زندگی امروز شده است. انتخاب بهترین کتابهای شعر جهان ممکن است به دلیل تنوع زیاد در سبکها و زبانها، کمی دشوار باشد.
فکر کردن به شعر، ادبیات و علم به فرانکل کمک کرد تا خود و جهان اطرافش را درک کند و به یکی از مکاشفههای اصلیاش دست پیدا کند. او در طول راهپیماییهای دشوار در سرما، متوجه شد که زندانیان برای آرامش اغلب به همسرشان فکر میکنند. زندگی درونی حول افکار معنوی و عشق به زندانیان مهلت میداد تا برای مدتی هر چند کوتاه از ویرانی اخلاقی و فکری اردوگاهها دور شوند. فرانکل در مورد گرایشی که در رواندرمانی مدرن میدید یعنی تقلیل فرد به یک قربانی صرف شرایط طبیعی یا تربیت، هشدار میداد. او احساس میکرد که این امر هرگونه آزادی انتخاب یا مسئولیت را از مردم سلب میکند. فرانکل رواندرمانی را تکامل داد تا از فرمولهای آمادهی بهزیستی به وسیلهای برای تشویق فرد برای یافتن معنای عمیق شخصی تبدیل شود.
هیچ پایان قابل پیش بینی دیگری برای دوران حضور آنها در اردوگاه وجود نداشت، مگر به دست نگهبانان، که باعث می شد زندانیان تصور کنند که زندگی هنوز معنایی دارد. امروزه همه حداقل تا حدودی نسبت به اعمال وحشتناک و غیرانسانی که در اردوگاه های کار اجباری در سراسر آلمان و اروپای شرقی تحت رژیم نازی انجام می شد، آگاهی دارند. به همین ترتیب، اهداف خشونت نازی ها در طول هولوکاست و سرنوشت وحشتناک زندانیان تا حدودی برایشان روشن بود.
بینش کلاسیک بقا که امروزه نیز مفهوم پذیرفتهشدهای است میگوید تنها قویها از دشواریها عبور میکنند و ضعیفها از بین میروند. او زندانیان جوان، سالم و از نظر جسمی برتری را مثال میزند که جزو اولین کسانی بودند که از بین رفتند. فرانکل با کمال تعجب مشاهده کرد که فردی که از نظر جسمی ضعیفتر است، اگر یک «زندگی درونی غنی» داشته باشد، اغلب شانس بیشتری برای زنده ماندن دارد. اینجا بود که فرانکل شروع به توجه به قدرت معنا در زندگی افراد کرد.
با من در این میکرومقاله از سبکتو همراه باشید تا به بررسی این کتاب بپردازیم. همانطور که در کتاب انسان در جستجوی معنا آمده فرانک در سه سالگی تصمیم گرفت که پزشک شود. در تأملات زندگینامه ای خود به یاد می آورد که در جوانی در مورد معنای زندگی فکر می کرد. فرانکل با جزئیات این دوران سیاه و وحشتناک را به تصویر کشیده است. او که پیش از اسارت یک رواندرمانگر بوده است با دقت به سایر زندانیان نگاه میکند تا بفهمد چه چیزی به آنها توان ادامه دادن میدهد. نکته مهم این است که اسارت در چنین شرایطی را نمیتوان با هیچ نوع دیگری از اسارت مقایسه کرد.
برای دریافت کتاب انسان در جستجوی معنا و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتابها و نظرات کاربران درباره کتابها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید. فرانکل با ترکیب این دو باور به این نتیجه رسید که در رنج هم معنایی نهفته است. یکی از دلخراشترین نمونههایی که فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا به آن اشاره میکند، اهمیت همسرش است.
فرانکل متوجه شد که یک نیروی مرکزی وجود دارد که همهٔ ما را به حرکت در میآورد اما هیچیک از روانشناسان قبلاً به آن اشاره نکردهاند. از زمان انتشار این کتاب، لوگوتراپی به هزاران نفر کمک کرده است تا بر اشکال مختلف رنج روانی غلبه کنند. مکتب فکری فرانکل درنهایت به پایهگذاری درمان شناختی-رفتاری (CBT) کمک کرد که امروزه هنوز هم روانشناسان زیادی از آن بهره میبرند. همانطور که لوگوتراپی آموزش می دهد ، سه راه اصلی وجود دارد که از طریق آنها به معنای زندگی می رسیم. به عبارت دیگر ، معنا نه تنها در کار بلکه در عشق نیز پیدا می شود.
نگهبانان گاهی اوقات از آنها به عنوان “اردوگاه های استراحت” یاد می کردند، اما هیچکس نمی توانست مطمئن باشد که آنها را به اتاق های گاز هدایت نمی کنند. بنابراین، هنگامی که زندانیان متوجه می شوند که به جای دیگری فرستاده خواهند شد، برخی ناامید می شوند تا این تصمیم را تغییر دهند. متأسفانه، بسیاری از زندانیان به خانه آمدند و متوجه شدند که خانواده آنها کشته شده و شهرهایشان به ویرانه تبدیل شده است. اما تلخی آنها فقط مربوط به خانواده و دوستان از دست رفته نبود. آنها امیدوار به شفقت بودند و انتظار داشتند که رنج آنها درک شود.
ثبت ديدگاه