او در کتاب سیاره‌ی خداوند به کمک مثال‌های تاریخی به ما نشان می‌دهد که درک‌مان از جهان تا چه اندازه تحت تاثیر دیدگاه‌های فرهنگی و دینی است. دستگاه مرجعیت علمْ خودبسنده و مستقل نیست، بلکه با دستگاه مرجعیت دین و فرهنگ هم‌پوشانی دارد. دسته بعدی، تمایز می‌باشد که طرفداران این رابطه، حوزه علم و دین را متفاوت می‌دانند. علم باید به توصیف جهان فیزیکی و نحوة پیدایش آن بپردازد و دین با مسائلی از قبیل سرشت خداوند و معنای وجود سروکار دارد. تعارض ظاهری‌ای که ما در میان علم و دین مشاهده می‌کنیم به این دلیل است که دانشمندان، علم خود را با نظام عقیدتی خویش (مثلاً ماده‌گرایی یا تقلیل‌گرایی) آغشته می‌کنند و علم آن‌ها آغشته به مفروضات متافیزیکی ثابتی است که اثبات نشده است.

شرکت در این رویداد‌ها و کنفرانس‌ها  گلشنی را به طرح 8 پرسش بنیادین در حوزه علم و دین از اندیشمندان مسلمان وادار کرد. هنگامی که رابرت هرمان به مدیریت انجمن وابسته‌ی علمی آمریکا (ASA) رسید، با سراسیمگی فهرست اعضای انجمن را بررسی کرد و به دنبال کسانی گشت که توانایی کمک مالی به انجمن را داشته باشند. سال ۱۹۸۱ بود و هرمان به‏‏ تازگی برای کار در این سمت و همچنین کار با کالج گوردون در ونهایمِ ماساچوست به شمال شرق کشور آمده بود. او پیش از آن، به عنوان استاد زیست‌شیمی، دوران موفقی در تدریس در دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه بوستون داشت و حالا می‌خواست وارد مرحله‌ی تازه‌ای از زندگی شود. توسعه این ایده منجر به آن شد که آن پرسش‌ها از 11 شخصیت برجسته دیگر نیز مطرح شود که 8 نفر آن‌ها از فیلسوفان مسلمان ایرانی پیش گفته بودند.

کسانی که رابطه بین علم و دین را تلاقی می‌دانند معتقدند، که به صورت کلی علم و دین از یکدیگر جدا هستند اما در مواردی با یکدیگر تلاقی پیدا می‌کنند. از نظر آن‌ها تحولاتی مانند نیاز به ناظر در مکانیک کوانتومی، تنظیم ظریف ثابت‌های طبیعت برای وجود حیات، نظریه آشوب، نشانی از وجود خالق هستند. در این دیدگاه، یافته‌ها و بصیرت‌های علمرا به کار می‌برند تا بصیرت‌های دینی را تأیید کنند. برای مثال، تکامل پذیرفته می‌شود و سپس تلاش می‌کنند ببینند چگونه می‌توان خدا را در آن وارد کرد. یکی از امتیازات این کتاب نسبت به سایر کتاب‌هایی که از سوی الهی‌دان‌های جهان در باب نسبت علم و دین تالیف شده، این است که نویسنده ارجمند این اثر در کنار تسلط به مبانی دین خصوصا آموزه‌های وحیانی قرآن، خود یک دانشمند و فیزیکدان برجسته است.

ملاحظه مهم در اینجا که در کتاب توسط استاد گلشنی تصریح شده، این است که علم نمی تواند نافهمی های خود را به منزله مهمل‌نمایی در دین یا ادراکات ماوراء الطبیعه معرفی کند. علم حداکثر می‌تواند بگوید من امکان فهم و درک آنها را ندارم یا فهم آنها در قلمرو علم نیست. از من به عنوان علم، با ابزارها و فناوری‌های خاصی که برای درک محسوسات در اختیار دارم، انتظار درک ماوراء الطبیعه را نداشته باشید. کتاب دین و علم، نوشته ایان باربور با ترجمه پیروز فطورچی به همت انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است. پژوهشگران گروه علم و دین موازی، ماحصل تلاش مطالعاتی جمعی شان را در قالب کارگاه، دوره، و گاهی هم مدرسه تابستانی متمرکز، در اختیار علاقمندانِ مباحثی چون تکامل و آغاز حیات قرار می دهند.

بر خلاف آنچه در مقاطعی از تاریخ ترویج شده است، شمار کثیری از فیزیک‌دانان جهان، خداباور بوده‌اند هر چند برداشت آنها از خدا یکسان نبوده است. استاد گلشنی در کتاب ارزشمند دیگرشان با عنوان “فیزیکدانان غربی و مساله خداباوری” به این موضوع به شایستگی پرداخته اند. البته خدای دانشمندان، لزوماً با خدای عامه مردم که خدایی “انسان‌گونه” است تفاوت دارد. عامه مردم – و حتی برخی نخبگان- به دلیل غلبه‌ی طبیعیِ حس‌گرایی بر عقل گرایی در وجودشان، خدا را همچون انسان تصور می کنند و خصلت های انسانی را به خداوند تطبیق می دهند. سخن بر سر این است که این تفاوت نگاه عامه و نخبگان، نباید به منزله خداناباوری تلقی گردد.

دهم.آیا نقشه راه کلان علم به ویژه مواجهه علم با ظرفیت های منحصربفرد دین و ماوراء الطبیعه، بهترین نقشه راه است یا می تواند متحول شود؟ این پرسش مهمی است که استاد گلشنی در آخرین فصل کتاب به آن پاسخ داده اند و خواستار شکل گیری چارچوبی جامع تر برای علم شده اند. این چارچوب می تواند نسبت به محدود شدن علم به ساحت حواس تجدید نظر کند یا می تواند مواجهه خنثی با ارزش ها را کنار بگذارد. یکی دیگر از خصلت های ممتاز کتاب، ورود به مباحث تخصصی فلسفه علم و معرفی ماهیت و ساختمان علم است. همانطور که در نکته نخست اشاره کردم، استاد گلشنی یک فیزیکدان برجسته است و فیزیکدان‌ها معمولا علم را بهتر از سایر دانشمندان درک و حتی لمس می کنند. در اینجا یک مطلب باید اضافه کنم‌ و آن، تسلط استاد گلشنی به فلسفه علم و بسترها، مبانی، روش‌شناسی و در کل، معماری علم است.

نظر دوم، به مشائیان تعلق داشت که ابن سینا توضیح کاملی برای آن ارائه نمود. این نظریه به پیدایش غیر مادی یا غیر جسمانی روح همراه با پیدایش و خلقت جسمانی بدن می پرداخت. اما ملاصدرا در این زمینه نظریه نو و راهگشایی را ارائه داد و از این طریق خیلی از گره‌های معرفتی و علمی را باز کرد. در واقع، ملاصدرا ثابت کرد که گرچه روح انسان در نهایت در سیر تکاملی خاص خود غیر مادی و مجرد می شود، اما در آغاز خلقت و مراحل ابتدایی رشد آدمی جسمانی است و از بدن متولد می شود. استاد گلشنی در این کتاب، ابتدا نظریه‌های فلاسفه اسلامی و فلاسفه غرب درباره روح را تقریر نموده اند و سپس وارد تحلیل نظریه‌های فلاسفه غربی و برشمردن خلأها و ضعفهای برخی از این نظریه‌ها می‌شوند.

لذا من در نوشته های قبلی خودم درباره استاد، از ایشان به پدر رشته مطالعات علم و دین در ایران تعبیر کردم و واقعاً به این مسأله اعتقاد دارم. تاریخ ارتباط علم و دین دارای قدمت زیادی است، اما بررسی ارتباط علم و دین، به طور کلی و پیامدهای فلسفی ـ الهیاتی علوم معاصر، به طور خاص، تا اواسط قرن حاضر به صورتی متمرکز و منسجم انجام نشده بود. تاریخ ارتباط علم و دین دارای قدمت زیادی است، اما بررسی ارتباط علم و دین، به طور کلی و پیامدهای فلسفی- الهیاتی علوم معاصر، به طور خاص، تا اواسط قرن حاضر به صورتی متمرکز و منسجم انجام نشده بود. باور دکتر گلشنی بر آن است که حکمت و اندیشه اسلامی توانمندی ویژه‌ای در بررسی رابطه علم و دین دارد؛ در نتیجه اندیشمندان مسلمان در این میدان فراتر از دیگران خواهند بود. بدین جهت، نگره حکیمان و فیلسوفان مسلمان به رابطه علم و دین، می‌تواند فصل جدیدی از تعامل و گفتگوی میان علم و دین و فلسفه را فراهم آورد و به همین واسطه می‌تواند اثرگذار ویژه‌ای در گفتمان بین ادیانی داشته باشد. رابطه علم و دین از منظر چهار حکیم مسلمان معاصر کتابی از دکتر مهدی گلشنی است.

نقطه‌ی تمرکز این مجموعه‏‏ سخنرانی‌ها حوزه‌های علاقه‌مندی مشترک میان هرمان و تمپلتون است؛ پرسش‌های بزرگ درباره‌ی علم و دین. برخی نویسندگان با تحسین این حرف داوکینز که تربیت کودک باید بر اساس روش‌های علمی و منطقی باشد، متذکر این مسئله شده‌اند که با تکیه بر دانش نمی‌توان به نفع هیچ‌کدام از اعتقادات مذهبی یا خدا ناباوری نظر داد. علاوه بر این با ذکر مثال به شباهت‌های هستهٔ اصلی روش‌های تربیتی مورد پیشنهاد کتاب‌های تربیت کودک مسیحی و آتئیست همچون تأکید بر صداقت و فروتنی اشاره کرده‌اند.۳۷این سؤال اینجا مطرح می‌شود که از چه سنی آموزش علمی در مدارس باید به کودکان صورت گیرد. آیا نباید به کودک اجازه داد بعد از بلوغ خود انتخاب کند که معرفت علمی و آموزش دیدن تحت سلطهٔ نظام آموزشی را بپذیرد یا نه؟ در هر صورت هر صبح بیدار شدن و مدت قابل توجهی عمر گرانمایه را صرف امری کردن که کودک پذیرش آگاهانه ای از قبول تحصیل آن ندارد بیشتر از آموزه‌های دینی در مقاطع کوتاه ظالمانه می‌نماید. دکتر مهدی گلشنی نیز به عنوان یک فیزیک‌دان مسلمان در این رویداد حضور یافته بود تا به عنوان یک اندیشمند و دانشمند مسلمان در حوزه مسائل مربوط به علم و دین اظهار نظر کند. هر سه رساله به طرح بحث «معرفت کردگار» از طریق شناخت خداوند از دل علم و طبیعت و آفرینش جهان می پردازد.

جالب است که بدانید، اولین گروه فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف نیز توسط استاد گلشنی پایه گذاری شد و تاکنون در این گروه، استادان زیادی پرورش یافتند لذا توسعه فلسفه علم در ایران نیز تا حد زیادی مدیون زحمات استاد گلشنی است. حال درباره این کتاب می توان گفت، نه تنها چتر فلسفه علم بالای سر این کتاب باز است بلکه در نقاط متعددی از این کتاب مباحث فلسفه علمی حضور پررنگی دارد و همین امر موجب شده تا سطح واقع‌گرایی مباحث این کتاب ارتقاء پیدا کند. کتاب به خوبی نشان‌ می دهد که جایگاه علم و تلقی عالم اسلامی از علم با جایگاه علم و نوع مواجهه جهان‌ مسیحیت با علم، متفاوت است و بخشی از تعارض‌‌نمایی میان علم و دین، بر مبنای رویارویی مسیحیت با علم در اذهان رسوب کرده است. در اسلام بر پایه آزاداندیشی و بهره‌برداری وسیع از علم، تمدن شکوهمند قرن چهار و‌پنج خلق می‌شود و در اروپا، در اثر اشاعه هستی شناسی پُرخطا و تحقیق ناپذیر مسیحیان و تبدیل آن به امر مقدس و لایتغیر، فجایع برخورد خشونت آمیز با دانشمندان اتفاق می‌افتد. البته در تاریخ اسلام نیز نابردباری‌هایی با علم از سوی برخی متحجرین و اخباری‌مسلک‌ها وجود دارد اما این نابردباری‌ها در چشم بیشتر علمای برجسته دین، یک انحراف تلقی شده است. از اینرو وی نامه ای مشتمل بر هشت سؤال برای عده ای از عالمان و فلاسفه برجسته در جهان اسلام از اندونزی تا الجزایر و بقیه جهان از روسیه تا آمریکا فرستاد.