دیگری گفت او که اکنون در جمع وارد شده بایستی خود را معرفی کند این هنرمند با این قد و بالای لاغر و روپوش بسیار تمیزی که روی لباس های خود پوشیده، لباس او سبزرنگ با دگمه های سفید نقره ای لقبی که باو داده بودند اسپنسر بمناسبت قد بلندی که داشت. این مرد حالات و عقاید مخصوصی داشت یکی اینکه اومرد ثروتمندی بود ولی جامه های فقیران را در بر میکرد بطوریکه سایر ثروتمندانی که با و ارادت داشتند لباس مستمندان را برای خود افتخاری میدانستند. به خوبى با اين اسپنسر مطابقت داشت تا آن حد كه ترديد نكنيد كه آن رهگذر از مردان امپراطور است.

این مجموعه رمان ها که در عمر کوتاه نویسنده خلق شده شگفتی آور است و تصویری زنده، جاندار و بس ملموس از فرانسه ی قرن نوزدهم که طبقات جدید اجتماعی کم کم پا به عرصه می نهد ارائه می دهد. مارکس فیلسوف بزرگ آلمانی خواندن آثار بالزاک را بهترین کار برای شناخت جامعه ی قرن نوزدهم اروپا می داند . « پسر عمو پون » یکی از آثار این مجموعه عظیم است که نویسنده با تصویر کردن زندگی پون پیرمرد مجردی که عاشق آثار عتیقه و غذاست روابط طبقات اجتماعی مختلف را با همه ی ویژگی هایشان مثل حرص، طمع، دروغگویی و رذالت به نمایش می گذارد. مردمان پاریس از زن و مرد حالات مخصوصی داشتند وقتی ریاست کنسرت را به عهده میگرفت زن و مرد به این مرد فقیر افتخار میکرد که در کنسرت او شرکت کرده است. سیلوان پونس خود را صاحب شهرت و احترام میدانست و مقامات وابسته به کنسرت ها او را از رم به فرانسه فرستاده بودند که هنرنمایی های او در سایر کشورها شناخته شود.

كراواتى از جنس پارچه موسلين سفيد رنگ داشت كه گره بزرگش حاصل ابداع فردى يونانى براى فريب زنان افسونگر در سال 1809 بود، گره به حدى بزرگ بود كه از چانه مى‌گذشت طورى كه به نظر مى‌رسيد چانه در آن غرق شده است، گويى در پرتگاهى فروافتاده باشد. مقارن به بعد از ظهر یکی از روزهای ماه اکتبر سال ۱۸۴۴ مردی شصت ساله با قیافه ای رنج کشیده که او را مردی هفتاد ساله نشان میداد با حالتی افسرده در میدان بلوار قدم میزد. این مرد که در نظر مردم پاریس آشنا بود از کنار بولوار ایتالیا آرام و بیصدا پیش میرفت او قدم های سنگین برمیداشت و مثل اینکه بدنبال کسی است باطراف نگاه میکرد و مانند بازرگانی که بعد از گفتگو های زیاد یک معامله بسیار سنگین بازرگانی انجام داده و یا روی همرفته چون بازرگان خوشحال که معامله خود را به نتیجه مطلوب رسانده اکنون با خیال راحت میخواست به منزل یا محل کار خود بازگشت نماید .

پونس، نوازنده‌ای سابق است که اکنون به دلیل کهولت سن و از دست دادن شهرت، به حاشیه رانده شده است. او در خانه خانواده کاموسو، اقوام ثروتمندش، زندگی می‌کند و به امید دریافت ارثیه‌ای ناچیز، به آنها خدمت می‌کند. حدود ساعت سه بعدازظهر، در ماه اكتبر، سال 1844، مردى با حدود شصت سال سن، كه بسيار مسن‌تر از سنش به نظر مى‌رسيد، مانند جانورى كه در پى شكار زمين را بو مى‌كشد، با سرى فروافكنده، طول بولوار دز ايتالين را مى‌پيمود، لب‌هايش حالت مكارانه‌اى داشتند، مانند يك تاجر كه هم‌اكنون از نتيجه يك كار عالى فارغ شده، يا مانند پسرى از خود راضى، در حالى‌كه از اتاق پذيرايى خانمى بيرون مى‌آيد.

اما او نماد امپراطور نبود مگر براى آنان كه اين عصر شگفت‌انگيز و با شكوه را درك كرده‌اند، يا حداقل آن را ديده بودند؛ زيرا اين امر لازمه نوعى وفادارى حقيقى نسبت به مد و به ياد آوردن آن بود.دوران امپراطورى، اكنون، از ما به حدى دور است كه همه نمى‌توانند، آن را در آن وضعيت گالو ـ يونانى‌اش (گالو زبانى قديمى و مشترك بين انگليس و فرانسه، در مناطقى چون برتانى) به ياد بياورند. خرید کتاب از کتابفروشی آنلاین سراج بوک یکی از بهترین تجربه های شما خواهد بود، به این دلیل که ما تمام تلاشمان را در راستای کسب رضایت شما می‌کنیم و هدف اصلی ما ساختن یک خاطره شیرین از خرید اینترنتی کتاب است. فروشگاه اینترنتی تهران کتاب با هدف رضایتمندی شما عزیزان سعی دارد که کتاب های متنوعی اعم از درسی ، کمک درسی ، عمومی ، دانشگاهی و …..

شلوار ماهوتی سیاه رنگ او را مردی وارسته نشان میداد چون لباس های گشاد و بی قواره میپوشید لاغری و بدن استخوانی او را میپوشاند. گردن بند پشمی او به چشم میخورد زیرا در زیر آن پیراهن سفیدی که در بر کرده بسیار جالب توجه بود. این سرولباس که با مهارت تنظیم شده دخترهای جوان را بسوی خود میکشید فقر او مستمندان همیشه از او تعریف میکردند و عجیب اینکه ثروتمندان با آن سر و روی خنده دار از او دوری نمیکردند همیشه عده زیادی زن و مرد چه فقیر یا ثروتمند دور او حلقه میزدند.

فقط در پاريس است كه مى‌توان بزرگ‌ترين تجلى حالت‌هاى نمايان از رضايت شخصى را در وجود مردى ديد. با ديدن اين مرد، آنان كه تمام روز روى صندلى‌ها نشسته‌اند و حس خوشايندى از تجزيه و تحليل عابرين دارند اما براى به جنبش درآوردن چهره همين پاريسى بر روى همه صحنه‌هاى ممكن دلزده و بى‌اعتنا باقى مى‌مانند، لازم است كنجكاوى و چيزى عجيب و چُست و چالاك پديد آورد، پاريسى‌ها، كه بر همه صحنه‌هاى ممكن دلزده و بى‌تفاوت باقى مى‌مانند، چيزى عجيب لازم دارند كه آن كنجكاوى سريع و شگفت را در آنها پديد آورد. رمان “پسر عمو پونس” یکی از آثار برجسته اونوره دو بالزاک، نویسنده شهیر فرانسوی، است که در سال 1847 منتشر شد. این رمان با نگاهی تیزبین و انتقادی، به واکاوی روابط انسانی و تأثیر مخرب حرص و طمع در جامعه پاریسی قرن نوزدهم می‌پردازد.

این مجموعه رمان در عمر کم نویسنده خلق شد و تصویری زنده از جانداران در قرن ۱۹ که طبقات جدیدی پا به عرصه جهان میگذاشتن ارائه کرد این کتاب توسط اونوره دو بالزاک در سال ۱۸۴۷ نوشته و چاپ شد که درون این کتاب زندگی نامه پون رو به طور کامل بیان میکند . پون یک موزیسینی فقیر وسال خوردهای بود و مقداری شهرت در میان مردم داشت و بعد از مدتی ان شهرت از میان مردم رفت و تبدیل به هیچی شد . هونوره دو بالزاک مردمانی که از گردش زیاد خسته شده روی نیمکت های بلوار نشسته و این پیرمرد را میدیدند که با رنگ پریده مردم را از دور زیر نظر میگرفت و لب های مردم با حرکات تمسخر آمیز از دیدن این شخص بی اختیار باز و بسته میشد مردم کنجکاوی میکردند یا این مرد چه کاره است؟ از کجا میآید و بکجا میخواهد برود. كلفت و گوشت‌آلود داشت، و هنگام خنديدن دندان‌هايى را كه شايسته يك كوسه ماهى بود آشكار مى‌كرد. جليقه‌اش از پارچه سياه‌رنگ با شالى كه به آن دوخته شده بود، يك جليقه سفيد درخشان كه زير آن قرار داشت. زير اينجليقه، سومين لباس با حاشيه بافتنى به رنگ قرمز بود و با ديدن اين لباس‌ها، مى‌شد پنج جليقه با مارك گارو را به ياد آورد.