این فیلم که براساس داستان واقعی یک موزیسین کلاسیک، دان شرلی Don Shirley (با بازی ماهرشالا علی Mahershala Ali) و راننده ایتالیایی آمریکایاش تونی واللونگا Tony Vallelonga (با بازی ویگو مورتنسن Viggo Mortensen) ساخته شده است، برنده سه جایزه مهم گلدن گلوب و سه اسکار شد. بده بستانهای سینمایی این دو حداقل برای من یادآور رابرت دنیرو – آل پاچینو در شاهکار مخمصه مایکل مان است. در آن فیلم به خوبی دنیرو در نقش یک تبهکار و پاچینو در قامت پلیسی که در بدر در جستجوی او بود، درخشیدند. در این فیلم جادهای نیز که طبیعتاً رکن اصلی روایت آن استحاله شخصیتهای درگیر در آن (چه مثبت و چه منفی است) و با توجه به تقریباً خلوت بودن محیط فیلم و بازیگران اصلی، ماهر شالا علی و مورتنسن اهمیتی حیاتی دارند. در قالب بازیگر فیلم کتاب سبز ، مورتنسن واقعاً زبان بدن خیلی عالی و ماهر شالا علی، بیانی دلپذیر و کاملاً روان و متناسب با یک شخصیت فرهیخته و فرهنگی را به معرض نمایش میگذارد.
در اینجا شیرلی شخصیتی خودخواه و به شدت مبادی آداب است که نمی تواند رفتارهای سطح پائین را تحمل کند و در نقطه مقابل تونی قرار دارد که کاملاً دیدگاهی متفاوتی نسبت به شیرلی دارد. تونی همچنین خیلی توانایی در ادبیات و نوشتار ندارد و به همین جهت هنگامی که برای خانواده اش نامه می نویسد معمولاً نمی تواند آنچه که حس می کند را انتقال دهد. تضادهای میان تونی و شیرلی تنها به رنگ پوست شان خلاصه نمی شود، بلکه آنها در رویکردهای اجتماعی و باورهای شخصی نیز در نقطه مقابل یکدیگر قرار می گیرند. کتاب سبز به عنوان یک فیلم جادهای دارای دو شخصیت درخشان و صد البته بستری فراهم و اماده برای درخشش دو شخصیت اصلی است. این امر وقتی با فیلمنامهای قوی و بازی درخشان و صد البته تدوینی چابک و دلنواز همراه میشود، در عین بی ادعایی تصویری تأثیر گذار و ماندگار از فیلمی روشنگر در باب نژادپرستی و تضاد بین ابنا بشر به نمایش میگذارد. موسیقی ملایم و دلکش فیلم که کمک خوبی برای حاکم شدن جو تقریباً طنز فیلم است به خوبی در دوری از درافتادن فیلم در ورطه فیلمهایی در باب نژاد پرستی نظیر مالکوم ایکس و یا در هم شکستن (کراش) مؤثر است.
این اثر یک فیلم حالخوبکن و دلچسب است که از داستانی واقعی الهام گرفته است. مورتنسن در نقش تونی لیپ، ظاهر میشود که در نیویورکِ دههی ۱۹۶۰، نگهبانیِ یک باشگاه شبانه را برعهده دارد. یکی از درخشانترین ویژگیهای کتاب سبز بهره گیری از دو بازیگر قدرتمند یعنی ویگو مورتنسن و ماهر شالا علی است. ویگو مورتنسن از بازیگران گزیده کار و بسیار با استعداد هالیوودی است که بده بستانهای او با ماهر شالا علی در این فیلم بسیار جذاب در آمده است. ماهر شالا علی اگرچه نسبت به ویگو مورتنسن سن و سابقه سینمایی کمتری دارد ولی از حیث استقبال منتقدین از بازیهای او دست کمی از مورتنسن ندارد.
هنگامی که او را برای اولین بار در آپارتمان مجللش برفرازِ تالار کارنگی میبینیم (که با ردای ابریشمی و جواهراتش نشسته و همچون پادشاهان، بر تختی بالاتر از تونی تکیه زده تا با او مصاحبه کند) متوجه میشویم که او مردی مغرور و ایرادگیر است. اما این دُکیِ مغرور با ادامهی سفر در جاده، لایههای پیچیدهتری از شخصیتش را نشان میدهد و از رنجهای درونی خود که باعث شده این ظاهر متین و مغرور را برای خود بسازد، پرده برمیدارد. اما عجیب اینکه در تمامِ این دوساعتوخردهای، به زیباییِ تمام خودنمایی میکند. «کتاب سبز» از آن دست فیلمهای سنتی است که دیگر به ندرت از سوی استودیوهای بزرگ ساخته میشود. این فیلم خوشنما و پرانرژی است، با ظاهری زیبا و سرگرمکننده، که در عین حال آهستهآهسته به موضوعات احساسی و پیچیده وارد میشود.
داستان فیلم الهام گرفته شده از دوستی واقعی بین تونی واللونگا، بادیگارد و راننده ایتالیایی آمریکایی اهل برانکس است که از سوی پیانیست سیاهپوستی به اسم دان شرلی استخدام میشود تا راننده و محافظ شخصی او در تور کنسرتهای جنوب آمریکا در سال 1962 باشد. داستان فیلم اغلب اوقات خندهدار است، لحظات برجسته و متفاوتی دارد و ظاهرا احساس داخل فیلم به درستی منتقل میشود. امتیاز ویژه و بارزی که فیلم کتاب سبز دارد، شخصیت پردازی دقیقش است که با ورود به فیلم از دریچه شخصیت پردازی میتوانیم به تحلیل خوبی از آن برسیم. از همان ابتدا شخصیت تونی لیپ را با کنشهایی که در باشگاه شبانه انجام میدهد میشناسیم. هر جا که لازم است از توان فیزیکی خود برای ابراز خشونت استفاده میکند.
از آن نوع تجربهها که مدتی بعد دلتنگش بشوید و بار دیگر به آن سر بزنید. فیلمو یک سرویس جامع و رایگان دانلود و تماشای آنلاین انواع فیلم، سریال و انیمیشنهای ایرانی و خارجی با بهترین کیفیت به صورت زبان اصلی، زیرنویس فارسی، دوبله شده میباشد. در کتاب سبز برای بسیاری از این شهرها فهرستی از «خانههای گردشگری» درست شده بود که به گفته لیریانو به نوعی امروزه شرکتهایی مانند Airbnb از این اقدامات الهام گرفتهاند. اکثر اطلاعات داخل کتابهای سبز در مورد اماکن اقامتی (مسافرخانهها و هتلها) و غذا خوردن (رستورانها و ناهارخوریها) بود. خوشحال میشویم اگر نظرتان درباره نقد فیلم گرین بوک را در همین صفحه با ما میان بگذارید. برای خواندن دیگر تحلیلهای فیلم و سریال به صفحه نقد و بررسی مراجعه کنید.
بلکه فرصتهای جدیدی در اختیار آنها گذاشته شد که میتوانستند بدون کمک شخصی دیگر در اوقات فراغت خود به جاهای مختلف کشور سفر کنند. بهعنوان مثال در یکی از سکانسهای اولیه، تونی لیوانهایی را که دو کارگر ساختمانی سیاهپوست از آشپزخانه او برداشته بودند دور میاندازد. عملی که نشان میدهد او حتی برای تماس با افراد سیاهپوست یک سیاست سختگیرانه دارد. زمانی که داستان او را شنیدم، به من امید داد و میخواستم این امید را با شما در میان بگذارم. چون ما هنوز در زمانهای زندگی میکنیم که بین افراد فرق گذاشته میشود. اگر شما بتوانید با این فیلم همذاتپنداری کنید و با مفهوم آن تفاهم داشته باشید، تمامی افراد میتوانند این کار را انجام دهند.
در واقع، ما معمولا زمانی کتاب را میبینیم که تونی آن را برمیدارد تا مسافرخانههایی را پیدا کند که در آن جا شرلی با خیال راحت میتواند اقامت کند. بزرگترین لذت تماشای «کتاب سبز» مشاهدهی تعامل تونی و دُکی است که در طول سفر از شهری به شهر دیگر میروند و با هم گفتوگو میکنند، حرفهای روزمره میزنند، یکدیگر را بیشتر میشناسند و گاهی روی اعصابِ یکدیگر میروند. تفاوت دیدگاههایِ آندو در مورد مرغ سرخشده یا موسیقی لیتل ریچارد، بهطرزِ جالبی کلیشههای مرسوم را زیرِ سؤال میبرد. دوستی روزافزونِ آنها اکثرِ اوقات دقیقاً طبقِ انتظارِ ما پیش میرود. بهعنوان مثال، زمانی که همسر تونی از او میخواهد که در طول سفر برایش نامه بنویسد و تونی بهخاطرِ خجالت، از این کار سربازمیزند، کاملاً قابل پیشبینی است که دیر یا زود دُکی به او کمک خواهد کرد تا نامههای عاشقانه و شاعرانهای برای همسرش بنویسد. علی در نقش دکتر شرلی وقاری خاص از خود به نمایش میگذارد، که در عین حال آن را بهزیبایی با شکنندگی و آسیبپذیری عاطفی نیز همراه میکند.
در سمت مقابل دان نیز به تونی که در ابتدا خود را با موسیقی و حال و هوایی که در این مراسمها وجود دارد بیگانه میبیند و از پشت پنجره، صرفا نظاره میکند، لذت واقعی موسیقی را میچشاند. شخصیتها با تغییری که در طول فیلم میکنند نگاه فیلمساز را بهطور مستتر نشان میدهند. « کتاب سبز » با فیلمنامه ای محکم و پرداخت شده، به خوبی توانسته انتقادات خودش را از جامعه و باورهای اشتباه آن که بخش زیادی از آن حتی امروز نیز مشاهده می شود مطرح نماید و در عین حال دو شخصیت اصلی داستانش را به بلوغ برساند. دو شخصیتی که ابداً درک مناسبی از یکدیگر ندارند اما رفته رفته متوجه می شوند که حضور هر کدامشان یک موهبت برای دیگری محسوب می شود. تونی در این سفر از شیرلی می آموزد و تجربه های جدیدی به دست می آورد و شیرلی نیز خیلی زود متوجه می شود که نمی تواند همیشه پشت ظاهر پر زرق و برق و مبادی آدابش پنهان شود و گاهی نیاز است که از جدول خارج شود و تن به مواردی دهد که برای او رد شدن از خط قرمز محسوب می شود. « کتاب سبز » داستان تور موسیقی آهنگساز و نوازنده چیره دست سیاه پوست، دان شیرلی در شهرهای مختلف ایالات متحده در دهه 60 میلادی می باشد.
تقریباً هیچ لحظهای در این داستان وجود ندارد که از کیلومترها قبلتر نتوانید آن را پیشبینی کنید، حتی آن صحنههایی که بیش از حد مبتذل و کلیشهای به نظر میرسند. حتی یکجاهایی خداخدا میکنید که آندو به آن سمت نروند… ولی خب، میروند. ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
ثبت ديدگاه