ما همه می خواهیم تا جایی که ممکن است زنده گی خوبی داشته باشیم؛ اما در صورتی که ما دارای نظم صلح آمیز و همکاری گرایانه اجتماعی نباشیم، به این آرزوی خود نمی رسیم. و داشتن نظم همکاری گرایانه اجتماعی و صلح آمیز بدون داشتن قوانین ناممکن است. ازینرو، قوانین اخلاقی، قوانینی اند که برای مستفید شدن از مزایای زیست باهمی لازمی اند.

بالاخره چنین به نظر می رسد که هر یک از ما از اجرای چنین قانونی نفع می بریم، زیرا هر کدام از ما بیشتر ممکن است در جمع نجات یافتگان باشیم، تا کسی که قربانی می دهد. از اینجا چنین به نظر می رسد که نظریه قرارداد اجتماعی، رویکردهای قهرمانانه اخلاقی را می پذیرد. همین نکته، همچنان این موضوع را نیز شرح می دهد که چرا مجازات کسانی که مرتکب جرایم جنایی می شوند، مجاز دانسته می شود. با ناقضین قانون، نسبت  شهروندان عادی  برخورد متفاوتی صورت می گیرد. با جزا دادن، برخوردی با آن ها در پیش می گیریم که در شرایط عادی اجازه انجام آن را نداریم. چرا چنین برخورد قابل توجیه است؟  نخست، این کار قابل توجیه از اینرو است که متخلف،  شرایط عمل بالمثل را نقض کرده است.

اگر این واقعیت ها را در کنار هم قرار بدهیم، تصویر ترسناکی به دست می آید. ما همه به چیزهایی اساسی مشابه یی نیاز داریم که به وفرت دستیاب نمی گردند. پس برای به دست آوردن آن ها به نحوی در  رقابت با دیگران قرار می گیریم. «راه درست راهی است که پیشینیان استفاده کرده و به ما به میراث رسیده است.

مورسو تا پایان داستان به دنبال شریکی برای زندگی‌ می‌گردد. لوسین، مارت، رز و حتی افراد دیگری که در ذهن دارد گزینه‌هایی برای زندگی با او هستند. او هر بار به سوی کسی یا به سمت جایی در حرکت است و هربار هم به نقطه اول باز می‌گردد. ناگهان مردان روى الوارها در آشفتگى و پریشانى باز ایستادند.

این کتاب نثری روان و ساده‌تر دارد و مطالعه آن خالی از جذابیت نیست. تفاوت بارز این اثر با دیگر آثار یاد شده در این است که آنها به پوچی می‌رسند، اما مورسو، شخصیت اصلی داستان، در مرگ خوش پس از قتل زاگرو، به دنبال خوشبختی می‌رود، به زندگی‌اش معنا می‌بخشد و به ظاهر خوشبخت می‌میرد. درست مانند عقل مورسو که با صفت سردرگم از آن یاد می‌شود، رمان هم تاحدی دچار سردرگمی است. این سردرگمی نه به شکلی آزاردهنده، اما به‌هرحال در کتاب مشهود است؛ به این شکل که میزان قصه، توصیفات و درون‌مایه‌ی فلسفی اثر، توزیع نامتناسبی در سراسر متن دارند. از یک‌جایی به بعد ایده‌ی خوب داستان و مردی که بعد از یک قتل، قدم به مسیر خوشبختی می‌گذارد دیگر ظرفیتش تمام می‌شود.